پاسخ هایی به یک پرسش: «آیا زمان آن نرسیده که چسبیدن به گذشته را اندکی رها کرده و از فرصتهای تازه و پیشِ رو که ایجاد میشود و اکثریت اپوزیسیون با آن توافق دارند را در جهت اتحادی فراگیر استفاده نمود؟»
با توضیح دو موضوع «گذشته» و «آینده» به اختصار، که هر دو حاوی متن پرسش مذکوراند به «حال» زار مان نیز گوشه چشمی میافکنیم.
موضوع گذشته:
گذشتههای ارزشی هر فرهنگ آیینه تمام نمایی ست که هر نسلی میتواند نگرش، رفتار و خویشتن نیاکانیاش را در آن ببیند. مردمانی که از تماشا و نگریستنِ سیمای نسل اندر نسل خویش در این آیینه اکراه بورزند چنین مردمانی بناچار در همان فاز ارزشی نسلهای پیشین مقفول میمانند. در این حالت، حتا ارزشهای متعلق به فرهنگ و ممالک دیگر هم نمیتواند به دادش برسد. توان فهم و درک ارزشهای نو در نزد ما هنگامی ممکن و میسر میشود اگر در فهم و درک ارزشهای فرهنگ گذشته خودمان توانمند شویم. بعبارت دیگر، در تواناییِ بازخوانیِ اززشهای نیاکانی که سازنده و سازندگان امروز نظام اجتماعی و سیاسی ما هستند و نفوذشان در تمام شئون زندگی مان مشهود است، میتوان ادعای توانایی در تولید ارزشهای انسانی جدید نمود. اما چنین نیست آنگاه که در لاک فرقه گرایی خودمان هر یک محلل نوع خاص رویداد «تاریخ» هستیم که همین ممانعتی ست در ایجاد تاریخ نگاری انتقادی. ما امروزیها خصوصاً جمهوری خواهان در رنگ و بی رنگیهایمان و سلطنت خواهان مطلق اندیش، نشخوارکنندگان و حاملان ارزشهای پیشینیان بوده و مدام مشغول بازخوری آنها هستیم. با پرداختن و موشکافی به این ارزشهای با صلابت که سرنوشت امروز ما را همچنان توفنده در اختیار دارند و رقم میزنند، شاید بتوان زمینهای را مهیا نمود برای تدوین تاریخنگاری مدرن. فقط با تاریخنگاری انتقادی و مدرن میشود بر رویدادهای «تاریخ» مان غلبه کرد و زمینه درک مشترک از آنها را فراهم نمود. فقط در اینصورت میتوانیم با نگاه تازه به رویدادهای گذشته مان به آینده نظر افکنیم.
موضوع آینده:
«حال» میان گذشته و آینده زمانی واقع شده. نمیشود بدون در نظر گرفتن «حال» و شناخت آن به آینده نظر افکند و بدان نزدیک شد. بر حسب توضیح موجز ما از گذشته و تأثیر بلامنازع آن بر حال مان، آینده نیز تیره و تار مینماید. این تیره و تاری را میتوان از فرقه گرایی جمهوری خواهی و سلطنت خواهی امروزمان در قضیه سیاسی و نوع رفتار سیاسی به وضوح مشاهده کرد. هر دو فرقه در خواب خویش رویاهای مستانه میبینند غافل از اینکه نگاهشان به رویدادهای سیاسی گذشته و حال نیز به همینگونه فرقه گرانه است. انگار نه انگار فاشسیم اسلامی به کمک همه ما بن تجدد ما را زده و اثری از آن باقی نگذاشته! تازه هنوز برخی مان وقتی از فاشیسم گفته میشود در نظرشان حاکمیت افسران نظامی جلوه میکند و نه فرمانبران نعلین پوش «گشت امر بمعروف و نهی از منکر» که دمار از روزگار مردم در آوردند. کدام نیرو و توان را در میان جامعه سیاسی مان سراغ داریم که میتواند تلنگری باشد در غلبه بر فرقه گرایی خویشتن مان؟ فرقه گرایی که هویت مان را در تسخیر خود دارد. وه چه لودگی و مضحکهای! باری، تا وقتی نتوانیم حال زار و نزار خود که پیوند تنگاتنگ با گذشته دارد را ببینیم نخواهیم توانست راه آینده در پیش گیریم و به این دور باطل تکرار و مکررات پایان دهیم.
نیکروز اعظمی
آن عکس که بوسیده طرف، دست فرح را، هادی خرسندی