نویسنده: مأمون ابونوار کارشناس نظامی اردنی
منبع: القدس العربی / ترجمه: محمد جوزدانی - دیپلماسی ایرانی
به طور خلاصه و اختصار، اسرائیل توانایی نظامی حمله به تاسیسات هستهای ایران را ندارد و برای این کار باید از حریم هوایی کشورهایی مانند عربستان سعودی و اردن عبور کند که آنها هم اجازه چنین کاری را به این کشور نمی دهند.
همچنین مهمات ویژه ای برای حمله هوایی به این تاسیسات که در قلب زمین و کف کوه های مستحکم واقع شده اند را ندارد و انهدام آنها نیازمند صدها پرواز است، چیزی که قطعا ژنرال های ارتش اسرائیل از آن آگاهند.
آمریکا نیز هرگز خطر حمله به ایران را به جان نخواهد خرید، طبق آن چه اکنون از فرستادن هواپیماهای جنگی بی ۵۲ و استقرار نیروهای خود در منطقه دریای سرخ شاهد آن هستیم این گونه اقدامات اهرم بازدارنده نیستند، زیرا وقتی ۴ تا ۵ ناوهواپیمابر در منطقه می بینیم انتظار اقدام داریم که اگر این اتفاق بیفتد، منطقه را به سوی جنگ همه جانبه سوق می دهد.
میان برنامه صلحآمیز هستهای ایران و دسترسی به سلاح های هستهای فاصله اندکی است و در صورت شکست مذاکرات، ایران چه بسا جهان را با سلاح هستهای خود غافلگیر کند و در پی آن به بازدارندگی نهایی هستهای در برابر هرگونه تهدید دست مییابد، خواه این سلاح ها هستهای باشند یا غیرهسته ای، به آنها باید موشک هایی که توان حمل کلاهک هسته ای دارند را نیز افزود، موشک هایی که در حال حاضر قادر به پوشش بخشی از اروپا هستند. ایران همچنین زیرساخت های لازم برای توسعه این گونه موشک ها را دارد که در آینده می توانند به موشک های قاره پیما تبدیل شوند.
این همزیستی (همزیستی هستهای ایران و اسرائیل) به طور کلی بر کشورهای عربی و مسائل امنیتی ژئوپلیتیکی منطقه تاثیرات و پیامدهای بسزایی خواهد داشت؛ از توافق آبراهام گرفته تا مسئله فلسطین و یمن، والحاق اسرائیل به فرماندهی مرکزی ایالات متحده، علاوه بر مسابقه تسلیحاتی در منطقه به ویژه بر سر دستیابی به سلاح های هسته ای.
آیا شاهد یک حرکت عربی برای بازدارندگی دو طرف خواهیم بود؟
حل همه مسائل معلق و پا درهوا میان ایران و آمریکا در قالب یک توافق، امری بس دشوار به نظر می آید، توافق در خصوص مسائلی همچون موشک های بالستیک، حقوق بشر، نفوذ ایران در منطقه و مساله تروریسم. اما تهران این مسائل را به عنوان بازدارنده های راهبردی دفاعی تلقی می کند، و مساله هسته ای را جزء مسائل حیاتی می داند که از آن عقب نشینی نخواهد کرد، و در مورد آن سختگیرانه تر از دور قبلیِ مذاکرات عمل خواهد کرد.
ایران هنگام مذاکره در این زمینه فهرستی از الزامات را به همراه خواهد داشت، از جمله مسلح نشدن کشورهای حوزه خلیج فارس به سلاح های مدرن، محدودیت و کاهش نفوذ آمریکا و پایگاه های آن در منطقه و کاهش عرضه سلاح و مهمات پیشرفته به اسرائیل.
برای افتادن در این مسیر، به نظر میرسد بهتر است آمریکا به برنامه اقدام مشترک ۲۰۱۵ بازگردد و قوی تر ظاهر شود، و نفوذ و منافع و شرکای خود را در منطقه حفظ کند؛ به نحوی که بازدید تاسیسات هسته ای از طریق بازرسی مداوم از سازمان بین المللی اتمی، همان گونه که قبلا موفق به انجام آن شده بود، صورت پذیرد و به زمانی که ایران قبل از خروج ترامپ از توافق، پایبند به مفاد برنامه مشترک بود برگردد.
به هر روی، ایران در ۲۱ فوریه به اعضای کمیسیون هسته ای اجازه بازدید از تاسیساتش را نخواهد داد ]نداد[، و در صورت عدم دستیابی مجدد به توافق نامه برنامه مشترک، روند غنی سازی را افزایش می دهد.
آنچه در حال حاضر از طرف آمریکا و ایران در خصوص معادله تعهد در مقابل تعهد مطرح شده، از این قرار است که طرفین بدون دریافت امتیاز از مواضعشان عقب نمینشینند. هر کدام از طرفین منتظرند تا طرف دیگر اولین گام را بردارد، این به نفع آمریکاست که از دیپلماسی آرام پیروی کند و از سیاست انحصاری (چماق) و خطوط قرمز پرهیز کند. باید یک نوع سیاست (هویج) به عنوان مشوقی برای تشویق ایران وجود داشته باشد و از طریق اقدامات تدریجی مانند: برداشتن بخشی از تحریمها و اقدام مشابه ایران از قبیل کاهش حمایت از شبه نظامیان در مناطق تحت نفوذ خود صورت گیرد، این موارد برای هیچ یک از طرفین سنگین نیست و امکان اقدام فوری از سوی هر دو طرف وجود دارد.