Friday, Jul 9, 2021

صفحه نخست » مسمومیت کلاب هاوسی و مشابهت گفت و گوهای کلاب هاوسی با بحث های خیابانی سال های اول انقلاب؛ ف. م. سخن

F4B4E24F-3280-4D34-82EE-C59E0A63FE9E.pngهمسن و سال های من، بحث های خیابانی در سه سال اول بعد از انقلاب را به خاطر دارند:

در مناطقی از شهر های بزرگ ایران و بخصوص تهران، جماعتی گُله به گُله جمع می شدند و با هم بحث سیاسی می کردند.

در این بحث ها همه جور آدمی حضور داشت:
از کارگر ساختمانی که از بچه های چپ، چند جمله در باره ی پرولتاریا شنیده بود و حفظ کرده بود و به دنبال شبح کمونیسم در ایران بود، تا کارمندی که در حال بازگشت به منزل بود و با شوق و حرارت بسیار از مجاهدین خلق و دیدگاه های برادر مسعود حمایت می کرد، تا بانویی میان سال، با عینکی قطور، که معلوم بود از هواداران یا اعضای حزب توده است و در دفاع از انقلاب ضد امپریالیستی شکوهمند به رهبری امام خمینی داد سخن می داد....

بچه های حزب اللهی هم که در آن سال ها به فالانژ معروف بودند سعی می کردند ابتدا با بحث و گفت و گو، همه ی گروه ها و گروهک ها را تار و مار کنند، و بعد که بحث بالا می گرفت و صداها بلند می شد، به کسانی که ساز مخالف می زدند حمله می کردند و کار به کتک کاری می کشید.

محل های ثابت تجمع برای بحث هم تقریبا مشخص بود. از رو به روی دانشگاه تهران و نزدیکی های چادر وحدت، تا چهار راه تلفنخانه در نارمک که به چهار راه دمکراتیک مشهور شده بود.

هر کسی حرفی می زد و هر کس صدای اش بلند تر بود، مانع از شنیده شدن صدای دیگران می شد.

B49D7FA7-48B6-4CEF-9DF5-714CBF1921F9.jpeg

حضور در این بحث ها، برای برخی تبدیل به اعتیاد شده بود و تا حد مسمومیت پیش رفته بود طوری که اگر روزی در این بحث ها شرکت نمی کردند احساس غبن و ملال می کردند.

این بساط تا سال ۶۰ و ورود مجاهدین به فاز مسلحانه و جمع شدن بساط کتابفروشی ها و چادرهای گروه های مخالف ادامه داشت.

افرادی هم بودند که جزو گروه ها بودند و به طور برنامه ریزی شده و سازمان یافته در این بحث ها شرکت می کردند. برخی حرف می زدند و برخی هم سعی می کردند از حضور جمعیت برای آغاز درگیری فیزیکی و زد و خورد با عوامل حکومتی استفاده کنند.

بازار شام ی بود عجیب غریب، که کالای عرضه شده در آن حرف بود و حرف.

در این بحث ها، نه کسی چیزی یاد می گرفت، نه کسی که چیزی می دانست می توانست چیزی به کسی یاد بدهد.

به نوعی این بحث ها سرگرمی بود در آن سال های نبود تکنولوژی ارتباطات و ممنوعیت نوار موسیقی و ممنوعیت کافه ها و کاباره ها و دوران پخش برنامه های انقلابی از دو کانال تلویزیونی، از ساعت ۱۷ تا ۲۲....

*****

با مشاهده دقیق و آمار برداری از اتاق های کلاب هاوس امروز، به این نتیجه رسیده ام که این اتاق ها، فرق چندانی با آن جمعیت گله به گله بحث های سیاسی خیابانی ندارد فقط اشخاص گفت و گو کننده یک دیگر را نمی بینند و یکی در این سوی دنیا نشسته دیگری در آن سوی دنیا، و امکان کتک کاری هم وجود ندارد! :)

وجه اشتراک این اتاق ها با آن بحث های خیابانی هم در این است که نه کسی چیزی از این اتاق ها یاد می گیرد نه کسی می تواند چیزی به کسی یاد بدهد.

«ایرونی ها» به دلیل سال ها زندگی در خفقان، خود را اغلب دانای کل می دانند و بیشتر تمایل به صحبت کردن دارند تا شنیدن و اگر هم بشنوند، چون دانای کل هستند، چیزی در ذهن شان ضبط نمی شود.

در اتاق های کلاب هاوس، چیزهای با مزه هم مشاهده می کنیم. مثلا مسعود ده نمکیِ چماق دار، در جمع عده ای اهل فضل وارد می شود و به او «مایک» می دهند تا نظرش را مثلا در باره ی روشنفکری صادر کند!

یا حسین الله کرم، چاقو کش سابق و استاد دانشگاه امروز، در جمعی محترم برای گفت و گو در باره ی رویدادهای کوی دانشگاه حاضر می شود و روی «استیج» به عنوان میهمان، علامت «مودریتور» کنار نامش ثبت می گردد، و به جای این که بگوید در جنایت کوی دانشگاه چه نقشی داشته و حسین حسین گویان، بچه های دانشجو را چه جوری از پنجره ی خوابگاه شان به پایین پرتاب می کرده، بحث علمی برای حاضران می کند!

باری. مراقب باشیم، اگر هم در این اتاق ها می خواهیم به طور فعال حضور پیدا کنیم، اولا مسموم نشویم، ثانیا به حضور در اتاق ها اعتیاد پیدا نکنیم که در این وادی هیچ چیز دندان گیری نصیب مان نخواهد شد، مگر مقداری وقت گذرانی و تفریح از کتک کاری مجازی حاضران در بحث های سیاسی! :)



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy