Friday, Jul 9, 2021

صفحه نخست » «خودمان» یا «خودشان»: پرسش اینجاست، امیر طاهری

taheri.jpg• ایران می‌تواند مردم خود را از بی‌آبی و بی‌برقی و بی‌واکسنی برهاند؛ اما این کارها را با روضه‌خوانی و سینه‌زنی نمی‌توان انجام داد

ایندیپندنت فارسی - از هر زاویه که بنگریم، دوران ریاست جمهوری حجت‌الاسلام دکتر حسن روحانی در شرایطی به پایان می‌رسد که حتی با حداکثر اغماض کف زدن و هورا کشیدن را تجویز نمی‌کند. در هشت سال گذشته، ایران در چارچوب جمهوری اسلامی در بسیاری از شاخص‌های رده‌بندی اقتصاد جهانی سقوط کرده است. در همین مدت، جمهوری اسلامی، به نسبت جمعیت، از نظر تعداد اعدام‌ها مقام اول را در جهان داشته است. گسترش فقر نسبی و مطلق به بیش از دو سوم جمعیت ایران نیز یکی از دستاوردهای زمامداری حجت‌الاسلام است. در حالی که روحانی و همکاران او میزهای خود را خالی می‌کنند، کشور با قطع برق، کمبود آب آشامیدنی، بحران رو به اوج کرونا، نا‌امنی رو به گسترش، اعتصاب‌های بی‌شمار و قمارهای دیپلماتیک خطرناک درگیر است.

خب، چه کسی مسئول این اوضاع غم‌انگیز است. همان‌طور که می‌شد انتظار داشت، گروهی که گرداگرد «رهبر»، آیت‌الله علی خامنه‌ای، همواره سرنخ‌های اصلی حکومت را در دست داشته‌اند، گناه را به گردن حجت‌الاسلام دکتر می‌اندازند. اما حجت‌الاسلام دکتر در این پینگ‌پنگ مقصریابی خاموش نمانده است و می‌گوید: ‌ «آنان که مسئولیت همه کمبودها را به گردن ما می‌اندازند، باید بگویند چه عواملی سبب این اوضاع شده است.»

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

این اظهار نظر حجت‌الاسلام، تلویحا شخص «رهبر» را نشانه می‌گیرد. روحانی می‌گوید اگر دخالت بعضی عوامل نمی‌بود، تحریم‌ها را می‌شد در عرض چند هفته برداشت و راه تعامل با جهان را به سود کشور باز کرد.

اما آیا واقعا در این مجموعه شگفتی‌آور، فقط گناه از افراد است یا علت‌العلل را باید در معیوب بودن کل نظام خمینی‌ساخته جست‌وجو کرد؟

شانزده سال پیش، رهبران جمهوری اسلامی در چارچوب آنچه «اجماع همه قوا» خوانده شد، بیانیه‌ای را زیر عنوان «سند چشم‌انداز ۲۰ ساله» منتشر کردند. براساس این سند، هدف جمهوری اسلامی این است که «ایران کشوری توسعه‌یافته با جایگاه اول اقتصادی و علمی و فناوری در سطح منطقه با هویت اسلامی و انقلابی و الهام بخش جهان اسلام و با تعامل سازنده و مؤثر در روابط بین‌الملل باشد».

اکنون که کمتر از چهار سال به پایان مهلت اجرای این «سند» مانده، می‌توان گفت که هیچ‌ یک از هدف‌های مذکور برآورده نشده است. برعکس، ایران که پیش از انقلاب بزرگترین اقتصاد آسیای غربی یا خاورمیانه بزرگ را داشت اکنون در مقام چهارم قرار دارد. شعارهایی مانند «هویت اسلامی و انقلابی» قابل اندازه‌گیری در عمل نیستند. اما به‌خوبی می‌توان دید که الگوی جمهوری اسلامی به هیچ روی الهام‌بخش جهان اسلام نبوده است. برعکس، جمهوری اسلامی اکنون در میان ۵۷ کشور عضو سازمان همکاری اسلامی تنهاتر از همیشه است.

از «تعامل سازنده و مؤثر در روابط بین‌الملل» نیز، علی‌رغم خالی‌بندی‌های محمد‌جواد ظریف اثری دیده نمی‌شود. قطع رابطه با هشت کشور اسلامی، سقوط مناسبات با اتحادیه اروپا به پایین‌ترین سطح آن در ۳۰ سال گذشته، ادامه بحران در مناسبات با ایالات متحده، قایم‌موشک‌بازی با چین و روسیه، لاس‌زدن با طالبان و تلاش‌های نمایشی در آفریقا و آمریکای جنوبی، ‌ نشانه شکست کامل برنامه «تعامل سازنده و موثر» با دنیای بیرون است.

یدالله جوانی، معاون سیاسی سپاه و مدیرمسئول نشریه «صبح صادق»، در یک سرمقاله می‌پرسد: ‌ پرسش اصلی این است که با وجود اراده قوی در کانون حاکمیت در چهار دهه گذشته برای اصلاح امور، چرا و به چه دلایلی برخلاف آرمان‌ها و شعارها و اهداف انقلاب اسلامی و همچنین خواست عمومی، در چهل‌وسومین سال انقلاب، مردم کشور با چنین وضع نامناسبی روبرو هستند؟ این وضعیت غیر قابل قبول، سرمایه اجتماعی نظام اسلامی را کاهش داده و به آن آسیب فراوان زده است.

پاسخ سرمقاله‌نویس، مانند پاسخ دیگر نویسندگان مشاطه‌گر رژیم، نوعی روضه‌خوانی درباره تحریم‌ها، دونالد ترامپ، سوءمدیریت افرادی که معرفی نمی‌شوند و به‌طور کلی، ‌ مظلوم‌نمایی است.

البته روضه‌خوانی در فولکلور مذهبی ما جای خودش را دارد. اما اداره یک کشور، آن هم در دوران بحران‌های شدید داخلی و خارجی، با روضه‌خوانی ممکن نیست. امروز که آش جمهوری اسلامی آن‌قدر شور شده که خامنه‌ای هم فهمیده است، همه چیز را نمی‌توان تقصیر این یا آن آشپز دانست.

در دنیای فولکلور مذهبی کسی نمی‌پرسد چرا حسین تصمیم گرفت با یک گروه کوچک مسلح و همراه با زن و بچه به جنگ امپراتوری امویان برود؟ آیا این یک استراتژی درست و کارساز بود؟ آیا کافی است که به یزید و ابن زیاد و شمر بن ذی‌الجوشن لعنت بفرستیم تا کنه فاجعه کربلا رو فراموش کنیم؟ ‌

در دنیای فولکلور مذهبی می‌توان از روش تمثیلی بهره گرفت. اما در دنیای سیاست، همین دنیای واقعیات که با زندگی انسان‌ها نه سمبول‌ها سروکار دارد، روش تمثیلی نتیجه‌ای جز فاجعه نخواهد داشت.

سرلشکر حسین سلامی، فرمانده سپاه پاسداران، می‌گوید: ‌ پیروزی ما را در عراق، سوریه، لبنان و یمن می‌توان دید. به عبارت دیگر، اگر در خود ایران شکست خورده‌ایم، در چند کشور خاورمیانه پیروز شده‌ایم. واقعاً؟ آیا عراق که با ۶۰ کشور قرارداد نفتی و بازرگانی امضا کرده است، اما هنوز از دادن امتیازات مشابه به ایران خودداری می‌کند، نمونه‌ای از پیروزی است؟ آیا سوریه، یا لااقل ۲۰ درصد آن هنوز در کنترل دار و دسته بشار الاسد است، قلمرو ولادیمیر پوتین نیست؟ آیا لبنان را که اکنون در آستانه سقوط کامل است و در سراشیبی فقر و گرسنگی قرار دارد، می‌توان نمونه‌ای از پیروزی دانست؟ ‌ آیا لازم است از یمن نیز بگوییم؟ کشوری که تکه‌تکه شد، و در دوزخی از جنگ، فقر و گرسنگی گرفتار است فقط از دید سرلشکر سلامی ممکن است یک «پیروزی» به شمار آید.

آقای ظریف می‌گوید: ما خودمان انتخاب کردیم که جور دیگری زندگی کنیم.

این حرف درست است، به شرط آنکه روشن کنیم منظور ایشان از «خودمان» مردم ایران نیست- منظور «خودشان» است، یعنی اقلیت خمینی‌گرا که مانند بختک روی ایران افتاده است.

سیاست همیشه عرصه انتخاب است. گاه بین خوب و بهتر و گاه بین بد و کمتر بد. این «خودشان» آقای ظریف همواره بد و بدتر را انتخاب کرده‌اند. در هشت سال گذشته، ‌ بودجه‌های نظامی و امنیتی رژیم بین ۶۰ تا ۶۵ درصد افزایش یافته است، در حالی که بودجه‌های آموزش، بهداشت و ساختارهای زیربنایی با احتساب تورم، کاهش داشته‌اند. جمهوری اسلامی در همین مدت رقمی نزدیک به ۱۲میلیارد دلار به حزب‌الله لبنان، حماس، جهاد اسلامی و دیگر گروه‌های تروریستی منطقه ازجمله انصارالله یمن پول رسانده است. بخش قابل توجهی از بودجه کشور به بنگاه‌های خیریه غالبا ساختگی، سازمان‌های مذهبی-فرهنگی که در واقع دکان‌هایی بیش نیستند و مشاطه‌گران داخلی و خارجی نظام اختصاص دارد.

در عوض، سرمایه‌گذاری لازم در زیربناها، جاده‌ها، خطوط راه‌آهن، فرودگاه‌ها، بنادر، مجتمع‌های هیدروالکتریک و سامانه‌های مخابراتی، باز هم با احتساب تورم، کاهش داشته است. شگفتی‌آور نیست که با خاموشی برق روبه‌رو می‌شویم. غالب نیروگاه‌های حرارتی کشور بر اثر عدم نگهداری و تعمیر لازم، در سطحی زیر ظرفیت تولیدی خود قرار دارند. وابستگی به سیستم فرسوده شبکه سراسری که حداقل ۳۰ درصد از تولید برق را در مسیر انتقال و توزیع تلف می‌کند، نمی‌تواند نتیجه‌ای جز خاموشی‌های پی‌درپی عرضه کند.

خودداری از پیوستن به شبکه جهانی توزیع واکسن کرونا، ‌ شرکت در بازی خائنانه «واکسن مشترک» با کوبا، ‌ قرارداد خرید واکسن از روسیه که عملی نشده است و هرج‌ومرج در نظام تصمیم‌گیری بهداشتی نیز نمونه‌هایی از بی‌کفایتی، ندانم کاری و مسلک‌زدگی «خودشان» است.

در واپسین سال‌های ریاست جمهوری حجت‌الاسلام روحانی بیش از پنج‌هزار پروژه به‌اصطلاح عمرانی و خدماتی متوقف شده است، اما «صدور انقلاب» با اتکا به چک سفیدی که به سردار قاسم سلیمانی، «سردار عارف»، داده شده بود هرگز متوقف نشد.

واقعیت این است که «خودمان» یعنی مردم ایران هرگز چنین روش حکومت را انتخاب نکرده‌اند و اگر آزاد باشند، انتخاب نخواهند کرد. مشکل علی‌رغم ادعای آقای ظریف از «خودمان» نیست، ‌ از «خودشان» است. این «خودشان» سیاست را با پهن کردن خوان یغما اشتباه گرفته‌اند. آنان مردم ایران را بازنده، قربانی، شهید، مظلوم و غریب می‌خواهند. در حالی که خود سرگرم مال‌اندوزی‌اند، حدیث نبوی «الفقر فخری» را عرضه میکنند. سردار سلامی مانند دیگر فروشندگان ارزش‌های منفی، می‌گوید: ‌ «ترجیح می‌دهیم که فقیر اما سربلند باشیم!»

نکته غم‌انگیز اینجاست که ایران می‌تواند هم ثروتمند و مرفه باشد و هم آزاد و سربلند. ایران می‌تواند دستمزد کارگران خود را به‌موقع و در سطحی مناسب تامین کند. ایران می‌تواند مردم خود را از بی‌آبی و بی‌برقی و بی‌واکسنی برهاند. اما این کارها را با روضه‌خوانی و سینه‌زنی نمی‌توان انجام داد. پاسخ آنان که می‌پرسند چرا به اینجا رسیده‌ایم، روشن است: «خودشان» با بهره‌گیری از خشونت، زور، ‌ اختناق و عوام‌فریبی توانسته‌اند «خودمان» را از مسیر تصمیم‌گیری بیرون برانند. آیا وقت آن نیست که «خودشان» بروند تا «خودمان» بتواند ایران خسته و صدمه‌خورده را از نو بسازد؟



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy