بهرام خدابنده - ایران وایر
«اقتصاد آمریکا به سدی میماند که ترکهایی برداشته است؛ اگر بتوانیم با چند ابزار ساده، رخنهای یا ترکی را بازتر کنیم کل اقتصاد آمریکا در مدتی کوتاه فرومیپاشد.»
این بخشی از یک متن طنز نیست، بلکه یادداشت اول صفحه اقتصاد خبرگزاری تسنیم در روز ۲۶مهر۱۴۰۰ است. معلوم نیست این یادداشت را چه کسی نوشته، اما پیدا است نویسنده آشنایی چندانی با سازوکار مبادلات اقتصادی ندارد، چیزهایی درباره تراز تجاری آمریکا، بدهی دولت و پشتوانه دلار شنیده و به این نتیجه رسیده است که بزرگترین اقتصاد جهان در آستانه فروپاشی قطعی قرار گرفته است. او خیال میکند اقتصاد آمریکا منتظر ضربه نهایی است و این ضربه نهایی یا به قول او «تلنگر دلاری» را چه کسی میزند؟ بله، ایران!
اما این تلنگر دلاری چگونه خواهد بود. نویسنده دو راهکار هم معرفی کرده که ردخور ندارد.
نفت در برابر یوان!
اول اینکه «ایران اعلام کند که فروش نفت را تنها به«یوآن» یا هر ارزی دیگر جز دلار انجام خواهد داد».
بیایید فرض کنیم ایران از همین فردا اعلام کند نفت خود را به «یوان» میفروشد. چه اتفاقی خواهد افتاد؟ هیچ. واقعیت این است که ایران در ۳ سال گذشته به دلیل تحریمهای آمریکا نتوانسته اصلا نفت بفروشد که بخواهد به یوان یا چیز دیگری بفروشد. صادرات نفت ایران از ۲ میلیون بشکه در روز به زیر ۲۰۰ هزار بشکه و این اواخر بعد از تغییر دولت آمریکا کمی بیشتر رسید. آن هم نسیه و زیر قیمت.
در جریان خریدوفروش نفت ایران، واحد پول معامله با ایران، آخرین چیزی است که واسطهگران غیرقانونی و شبکههای پولشویی به آن فکر میکنند. مساله اصلی آنها این دست و آن دست کردن چند صد هزار بشکه نفت روی دریا برای گم کردن رد نفت ایران است. وقتی معامله رسمی و قانونی با شرکت ملی نفت و بانک مرکزی دولت جمهوری اسلامی مشمول تحریمهای آمریکا است، برای هیچ دولتی مهم نیست نفت ایران را با چه واحد پولی معامله یا با چه کالایی معاوضه پایاپای کند.
از این گذشته نویسنده تصور اشتباهی درباره نفت ایران دارد، او احتمالا تصور میکند نفت ایران در بازار انرژی جهان بسیار مهم و تاثیرگذار است، او بعد از تجربه ده سال گذشته خیال میکند نقش ایران در تامین نفت جهان حیاتی است. احتمالا او پیش خود خیال میکند چون بازار انرژی به نوسان تولید نفت حساس است و چون ایران یکی از بزرگترین ذخایر نفتی جهان را دارد، بنابراین ایران نقش تعیینکنندهای در بازارهای جهانی دارد. غافل از اینکه در ده سال گذشته به تجربه ثابت شده، نه تنها حذف نفت ایران، بلکه حذف نفت ایران و ونزوئلا روی هم تاثیری روی روند بازار انرژی ندارد.
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
ایران، چین و روسیه؛ ما سه تا را کجا میبرید؟
راهکار دوم نویسنده این یادداشت هم دست کمی از راهکار اول ندارد. او توصیه میکند: «ایران کنسرسیومی متشکل از کشورهای تحریمشده یا در تقابل با آمریکا مانند چین، روسیه، ونزوئلا، سوریه، لبنان، کوبا و چند کشور دیگر تشکیل دهد (چیزی شبیه پیمان شانگهای) و به مبادله با آنان با همان ارز مذکور بپردازد.»
تکلیف ایران، ونزوئلا، سوریه، لبنان و کوبا که مشخص است، اما معلوم نیست نویسنده چرا خیال میکند چین و روسیه حاضرند سرنوشت خود را با ایران گره بزنند.
حجم تجارت خارجی چین با آمریکا دهها برابر بیشتر از ایران و به قول نویسنده تسنیم باشگاه تحریمیها است.
طبق آمار رسمی حدود ۱۷ درصد صادرات چین و حدود ۶ درصد واردات این کشور از آمریکا است. در حالی که مجموع سهم ایران، ونزوئلا، سوریه، لبنان و کوبا از تجارت خارجی چین به یک درصد هم نمیرسد.
سهم ایران از تجارت خارجی روسیه نیز بسیار ناچیز است. بنابراین چرا باید نویسنده گزارش تسنیم فکر کند ابتکار رقابت یا مقابله چین و روسیه با آمریکا در دست ایران است. قطعا چین و روسیه هر وقت که لازم بدانند از ابزار ایران برای چانهزنی با آمریکا استفاده کرده و میکنند، اما ایران صلاحیتی برای تعیین تکلیف نحوه تجارت چین یا روسیه با سایر کشورها از جمله خود ایران ندارد.
احتمالا نویسنده یادداشت تسنیم تصور کرده موافقت کشورهای عضو پیمان شانگهای برای عضویت ایران یک اتفاق بسیار مهم در تاریخ سیاست و اقتصاد جهان است.
او در این میان به دو واقعیت توجه نکرده: اول اینکه عضویت ایران در این پیمان ممکن است برای ایران یک دستاورد بزرگ باشد، اما نقطه عطف پیمان شانگهای نیست و نخواهد بود.
و دوم اینکه فرایند عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای تازه آغاز شده است؛ فرایندی که ممکن است حتی چند سال طول بکشد، چنان که درخواست دو کشور هند و پاکستان برای عضویت در این سازمان در سال ۲۰۱۴ مورد بررسی قرار گرفت و حدود سه سال طول کشید که این دو کشور تبدیل به عضو دائم این اجلاس شدند.