انصاف نیوز: محمد تقی فاضل میبدی به انصاف نیوز میگوید «ما هر چه در عرصهی سیاست و بینالملل از ادبیات دینی کمتر استفاده کنیم و آنها را کمتر به کار بگیریم و بر اساس عرف جهان و بینالملل سخن بگوییم، دشواریهایمان کمتر میشود و راهحل ما هم بهتر خواهد شد».
وی در ادامه میگوید «ای کاش مسئولین این کشور در لباس روحانیت نبودند؛ همان چیزی که مرحوم امام در پاریس گفت. برای اینکه هر نوع کجی، انحراف، شکست و نابسامانی که مردم در کشور میبینند، میگویند این دین و روحانیت است که مسبب آن است».
در زمان ریاست جمهوری احمدینژاد، اصولگراها ادبیاتی را در پیش گرفته بودند که مردم جهان را به مهدویت، عدالت و اسلام دعوت میکردند. به طوری که احمدینژاد در سازمان ملل به معرفی امام زمان میپرداخت و جلیلی به جای حل پروندهی هستهای بر این باور حال با اینکه جریان سیاسی رئیسی تقریبا همان حریان حامی دولتهای احمدینژاد است،حال با اینکه اندیشههای رئیسی نزدیک به احمدینژاد است، ولی او و اطرافیانش از این ادبیات استفاده نمیکنند. سوال این است که چرا اصولگرایان از این ادبیات دست کشیدهاند؟ آیا این ادبیات در دولتداری شکست خورده است؟ برای پاسخ به این پرسشها انصاف نیوز با محمد تقی فاضل میبدی گفتوگویی داشته است.
متن کامل این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
فاضل میبدی: ادبیات احمدینژاد در عرصهی سیاست نه دینی بود و نه سیاسی
ادبیات و روش دیپلماسی که آقای احمدینژاد و اطرافیان او به کار میگرفتند به این صورت بود که مردم جهان را به مهدویت، عدالت و اسلام دعوت میکردند. چگونه است که آقای رئیسی که نظراتش نزدیک به آقای احمدینژاد است همین روال را در پیش نگرفته است؟
ادبیاتی که زمان احمدینژاد در عرصهی سیاست به کار گرفته میشد، نه ادبیات دینی بود و نه ادبیات سیاسی. وقتی رئیسجمهور برود در سازمان ملل دعای فرج بخواند و مردم را دعوت به مهدویت و اسلام بکند، دنیا به این نوع سخن گفتنها و به این نوع ادبیات میخندد. برای اینکه سازمان ملل جایی است که در آن بحث دعوت به یک مذهب و عدالت نیست بلکه بحث مشکلات جوامع بینالملل و حل مشکلات ملتها است. متاسفانه آقای احمدینژاد یک سری ادعاهای عجیبوغریبی داشت که ناشی از توهماتی بود که در وجود ایشان بود. بعد هم بهگونهای دیگر عمل کرد.
آن ادبیات به هر حال در عرصهی دیپلماسی به ما خیلی ضربه زد. اما هنوز چندان زمانی نگذشته است که بخواهیم درمورد دولت سیزدهم قضاوت کنیم که ادبیات دیپلماسی این دولت چه ادبیاتی خواهد بود. ولی من فکر میکنم ما هر چه در عرصهی سیاست و در عرصهی بینالملل از ادبیات دینی کمتر استفاده کنیم و آنها را کمتر به کار بگیریم و بر اساس عرف جهان و بینالملل سخن بگوییم، دشواریهای ما کمتر میشود و راهحل ما هم بهتر خواهد شد. این ضربهای به دین و مذهب است که بخواهیم در هر نوع رویکرد سیاسی، یک چیزی از مذهب به کار ببریم و سرمایهای از دین بگیریم و استخدام بکنیم. حالا چه این کار را آقای رئیسی بکند چه آقای احمدینژاد، فرقی نمیکند. برای اینکه ادارهی کشورها باید براساس خرد و تجربهی بشر باشد. ما باید بنشینیم و ببینیم که واقعا تجربیات بشر امروز، عالمان سیاست و فیلسوفان حقوق برای ادارهی جهان چه نوع نسخهای پیچیدند.
جوامع باید بنشینند، عقلشان را به کار بگیرند و کشورشان را اداره کنند. اداره کردن یک کشور براساس یک ایدئولوژی خاص، ضربهای بزرگی برای آن کشور خواهد بود. به همین خاطر است که ما هر کجا خواستیم با روشهای ایدئولوژیکی جلو برویم، چندان توفیقی نیافتیم. این راهی بوده است که اتحاد جماهیر شوروی رفته و کشورهای اروپای شرقی رفتند و در آخر هم شکست خوردند. بنابراین من معتقدم که جامعه بالاخره یک جامعهی دینی است ولی ادبیات سیاسی حاکم بر یک کشور نباید به شکل ایدئولوژیک باشد. باید مفاهیم مشترک دنیای امروز را گرفت و براساس منافع مشترک و مفاهیم مشترک با دنیا رابطهی سیاسی برقرار کرد.
ادبیاتی که در دورهی احمدینژاد به کار میرفت چه تاثیری روی جهان خارج از ایران و رابطهی سایر کشورها با ما داشت؟
موقعی که کشورها داخل کشور ما را میبینند؛ وضعیت اقتصادی، فرهنگی و مشکلات و آسیبهای اجتماعی داخل کشور را میبینند، میگویند این چه ایدئولوژی و چه اسلامی است که مشکلات داخلی خودش را بعد از چهل سال هنوز حل نکرده است؟ میبینند ایران یک کشوری است که هر روز در آن جریانهای فساد اقتصادی کشف میشود، کشوری است که در آن مرتب رانتخواری و اختلاس کشف میشود، کشوری است که هنوز الفبای اقتصادش را درست نکرده است و کشوری است که همواره با دنیا سر جنگ دارد. آنها میگویند این چه ایدئولوژی است که اینقدر ناتوان است و نتوانسته کشور خودش را اداره بکند؟ این باعث ایجاد یک نوع اسلامگریزی یا اسلامهراسی یا بدبینی از اسلام در دنیا میشود.
اسلام به عنوان یک دین اخلاق و معنویت، تبدیل میشود به یک اسلام سیاسی آنطوری که رئیسجمهور یا دولت حاکم تفسیر میکند. امروز برداشتهای مختلفی از اسلام وجود دارد؛ چه در دنیای سنت و چه در دنیای شیعه. فقها و مفسرین مختلف هر کدام یک نوع فهمی دارند. احمدینژاد یکجور میفهمد، و آقای روحانی، آقای خاتمی، آقای مصباح و آیتالله منتظری جور دیگری میفهمند. اگر بخواهید این فهمهای مختلف را به عرصهی سیاسی حاکم بر کشور بیاورید و آن را در ادارهی کشور دخالت بدهید، باید دائم در حال تخاصم و جنگ باشید. در طول تاریخ هم ما به خاطر این جنگهای فرقهای و مذهبی زیاد ضرر کردیم. به همین خاطر دنیای سیاست و دنیای حاکمیت باید از مفاهیم مذهبی کمتر استفاده کند، دیدگاههای ایدئولوژیک را کمتر دخالت دهد و براساس قرارداد اجتماعی و مفاهیم بشری، عرفی، تجربی و -به تعبیر علما- روشهای عقلایی کشور را اداره کند.
در این صورت ما به حقیقت بیشتر نزدیک میشویم. الان اگر نگاه کنید یک عدهای میآیند در خطبههای نماز جمعه به نفع یک جریانی یا به علیه جریانی سخن میگویند. باز آن جریان میآید علیه این جریان سخن میگوید؛ هر دو هم بر سکوی اسلام ایستادهاند. دنیا میگوید این چه اسلامی است که اینقدر بین خودشان در مسائل قدرت و سیاست، دعوا و نزاع است؟ به همین خاطر اگر بخواهیم دین و ایدئولوژی را در سیاست دخالت دهیم، یک نوع اسلامگریزی و اسلامستیزی ایجاد میکند. به همین دلیل است که امروز متاسفانه جوانهای ما غالبا دارند دینگریز میشوند. برای اینکه میبینند اینها به نام اسلام آمدند و این اسلام نتوانست مشکل اقتصاد، تورم و بیکاری را حل کند. جوانها میبینند اینها چهل سال بودجهها را در دست داشتهاند و تلویزیون، رسانهها و امکانات دستشان بوده است، ولی نتوانستند مشکلات را حل کنند. ولی اگر ما واقعا براساس تجربهی بشری کار میکردیم، با دنیا رابطهی درستی برقرار میکردیم، گفتوگو میکردیم و تعصبات ایدئولوژیکی را کنار میگذاشتیم، امروز وضع ما بهتر بود.
آیا آن گفتمان و روش دیپلماسی که در دورهی احمدینژاد به کار میرفت شکست خورده است؟
به نظر من کاملا شکست خورده است. اصلا در روزگار خودش شکستخورده بود. این مهم است که چه زیانهایی بر کشور وارد کرده است. مشخص است که آن ادبیات شکست خورده است. بالاخره الان احمدینژاد در دنیای سیاست جایگاهی ندارد و الان موضع اپوزیسیون گرفته است تا بتواند جایگاهی پیدا کند. ولی اینکه کسی بخواهد بهعنوان امام زمان و با خواندن آیات قرآن و احادیث در جامعه ورود بکند، آن هم چیز شکستخوردهای است. اما زیانهایی که بر کشور وارد میکند خیلی مهم است.
با همان دعاهایی که احمدینژاد در سازمان ملل خواند، پروندهی ما به شورای امنیت رفت. بعد از اینکه پروندهی ما به شورای امنیت رفت چه تحریمهای سنگینی بر گردهی ملت گذاشته شد. این چه دینی، چه امام زمانی و چه دعایی است که ایشان به آن متوسل شده است و در اثر آن پروندهی ما به شورای امنیت رفته است؟ هنوز هم که هنوز است ما داریم چوب آن تحریمهای زمان احمدینژاد را میخوریم. اگر لجاجت نمیکردند، با دنیا درست صحبت میکردند، گفتوگو میکردند، بر اساس عقل و تجربهی بشری کار میکردند و اگر به گفتههای منتقدان توجه میکردند، کار ما به آنجا نمیرسید. هنوز هم که هنوز است ما از آن ضربههای سختی که احمدینژاد وارد کرد در حال آسیب دیدن هستیم.
نظرات آقای رئیسی نزدیک به آقای احمدینژاد است و بهعلاوه ایشان لباس روحانیت و تبلیغ دین را هم به تن دارد. چگونه است که ایشان همان ادبیات قبلی را در پیش نگرفته است؟
هنوز زود است راجع به دولت آقای رئیسی قضاوت کنیم. ولی ای کاش مسئولین این کشور در لباس روحانیت نبودند؛ همان چیزی که مرحوم امام در پاریس گفت. برای اینکه هر نوع کژی، انحراف، شکست و نابسامانی که مردم در کشور میبینند، میگویند این دین و روحانیت است که مسبب آن است. حالا درست است که احمدینژاد روحانی نبود و اوضاع را خرابتر کرد ولی شعارها، شعارهای دینی بود. من امیدوارم که دولت کمتر از مفاهیم دینی استفاده کند و کمتر از دین سرمایه بگذارد. هر چه بیشتر از عقل بشر، تجربهی بشر و دانشهای بشری سرمایه بگذارد و استفاده کند، موفقتر میشود.
پیروزیهای بدتر از شکست در خاورمیانه