منصوره خدابخش، شهروند خبرنگار، اصفهان
ایران وایر - در بستر خشک زایندهرود خون جاری شد و جمعه ۵آذر۱۴۰۰«جمعه سیاه اصفهان» نام گرفت. دو هفته پس از تجمع اعتراضی کشاورزان بر بستر خشک زایندهرود روز جمعه نیروهای یگان ویژه با باتون، موتور و تفنگهای ساچمهای به معترضان حمله کردند. در این گزارش روایت یک پرستار را از مراجعه مجروحان اعتراضات روز جمعه به بیمارستانهای اصفهان میخوانید.
دو هفته پس از حضور مستمر اعتراضی کشاورزان اصفهانی در بستر خشک زایندهرود، این تجمع که در اعتراض به سوءمدیریت آب و قطع حقآبه آنان شکل گرفته بود، روز جمعه پنجم آذرماه، به خشونت و درگیری بین مردم و نیروهای یگان ویژه منتهی شد.
در این میان تعدادی از مردم که اغلب آنان از جامعه کشاورزان معترض بودند با ضربههای باتون یا شلیک مستقیم گلولههای ساچمهای به سر و صورت، زخمی شدند.
بر پایه گزارشهای مردمی، برخی بیمارستانهای این شهر یا روستاهای اطراف از جمله بیمارستان زیار از توابع رحیمآباد در شرق شهر اصفهان یا بیمارستانهای مرکزی این شهر همچون بیمارستان عیسی بن مریم و الزهرا، از پذیرش بیمارانی با جراحتهایی همچون شکستگی یا آثار گلولههای ساچمهای خودداری کردند.
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
گر چه آمار روشنی در مورد مجروحان یا کشتهشدگان احتمالی وجود ندارد؛ اما پرستاری با نام مستعار «شهربانو» که در بخش داخلی یکی از بیمارستانهای دولتی و نزدیک به محل درگیری، خدمت میکند، میگوید اظهار نظر مدیر روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان که هیچ موردی از نقص عضو در طول روزهای درگیری، در مراکز درمانی این شهر گزارش نشده، کذب محض است، چون خودش، شخصا شاهد تخلیه چشم یک بیمار مرد چهل و اندی ساله بوده است.
پیش از این «نورالدین سلطانیان» در گفتوگو با ایمنا گفته بود، مواردی که در سایتها و فضای مجازی دست به دست میشود، کذب محض بوده و با اینکه ۱۹ نفر در بیمارستانهای چشم پزشکی بستری شدهاند؛ اما حال عمومی همه آنها مناسب بوده و هیچ مشکل نقص عضو گزارش نشده است.
«شهربانو» حتی از همکار معتمد خود در بیمارستان دیگری شنیده که دستکم جسد یک معترض که به دلیل خونریزی داخلی درگذشته بوده، در سردخانه بیمارستان آنها نگهداری میشود و گواهی فوتش با عنوان تصادف منجر به مرگ صادر شده است.
«این مشاهدات دوست من است. خودش شخصا این اتفاق را دیده. نیمهشب هراسان به من تلفن زد و گفت خانواده یک جوان که زخمی شده بود، پاسی از شب جمعه گذشته، او را به بخش اورژانس رساندند. بیمارستانی که از آن حرف میزنیم، از محل درگیری دور است و در بخش شمالی شهر قرار دارد. خانواده فرد مجروح گفتهاند به این دلیل او را به بیمارستان دورتری منتقل کردهاند که پلیس دستگیرش نکند. گویا بدن فرد زخمی هنوز گرم بوده و به نظر میرسید که اگر به بیمارستان نزدیکتری منتقل شده بود و به موقع، کمک پزشکی دریافت میکرد، زنده میماند. علت مرگ او خونریزی داخلی بود؛ اما کسی جرات نمیکرد در گواهی فوت او چنین چیزی بنویسد. در نهایت هم جسدش را به پزشکی قانونی تحویل دادند و به خانوادهاش گفتند بهتر است که بگویند تصادف کرده.»
گزارشهای مردمی در شبکههای اجتماعی نشان میدهد که برخی مراکز درمانی شهر اصفهان، از پذیرش بیماران مجروح امتناع کردهاند. کانال تلگرامی «صدای اصفهان» نوشت حراست بیمارستان الزهرای این شهر، مانع پذیرش مجروحان شده و تعدادی فرد مجروح، به ناچار، یک شب دردناک را طی کردهاند و روز بعد به بیمارستان کاشانی یا عیسی بن مریم مراجعه کردهاند. بیمارستان عیسی بن مریم هم از پذیرش بیمارانی با شکستگی و زخم امتناع کرده است.
شهربانو که در جریان اعتراضات آبان هم در بیمارستان و در شیفتش حاضر بوده میگوید این بار، اغلب زخمیهایی که به بیمارستان محل کار او منتقل شدهاند، از ناحیه سر و صورت یا سینه و با شلیک گلولههای ساچمهای زخمی شدهاند. اما وضعیت آنانی دردناکتر بوده که ساچمهها به چشمانشان اصابت کرده و در این میان تعدادی هم بیناییشان را از دست دادهاند. او میگوید آمار شکستگی دست، پا و سر و صورت اصلا خارج از شمارش بوده است.
شهربانو در مورد جزییات شخصی که یک چشمش را تخلیه کردهاند، به «ایرانوایر» میگوید:
«قرنیه چشم راست بیمار پاره و متلاشی شده بود. در مورد چشم چپش دکتر گفت نمیتواند نظر قطعی بدهد و باید زمان بگذرد. قرار شد چشم راستش را تخلیه کنند. چندان هم جوان نبود. نزدیک به چهل و چند ساله. تمام صورتش از خون پوشیده شده بود. به دکتر اورژانس گفته بوده که نامش امیر است. گفته بود یک مامور از فاصله نزدیک به او شلیک کرده. درست چشمش را هدف گرفته و گفته دیگر نمیکشیمتان که بروید شهید بسازید. ساعتی بعد از اینکه آن بیمار بستری شد، حفاظت بیمارستان، نیروهای امنیتی را از وجود او خبردار کردند، آمدند و بیمار را دوره کردند و با نام دیگری برایش تشکیل پرونده دادند. بعد هم گفتند کادر پزشکی حق ندارد بدون وجود مامور با بیمار وارد گفتوگو شود. حالا همه ما نگران این بودیم که این بیچاره که چشمش را هم از دست داده را نصف شب برندارند با خودشان ببرند.»
شهربانو از ترس و واهمه مجروح دیگری میگوید که دستش از ناحیه دو انگشت و همچنین مچ، شکسته بوده.
این بیمار با وجود بدحالی شدید از سرپرستار خواهش و تمنا میکرد که بعد از درمان و دریافت مسکن قوی، امکان مرخص شدنش را فراهم کنند شاید بتواند در خانه دوستان یا آشنایانش پناه بگیرد. به گفته شهربانو بیمار که میگفته در یک سازمان دولتی کارمند است و فقط از سر کنجکاوی به محل تجمع رفته، نگران بازداشت، اخراج یا حتی زندان احتمالی بوده است.
این پرستار همچنین از بستری شدن یک دختر نه ساله که در بخش مراقبتهای ویژه نگهداری میشود، شنیده است:
«گفته میشود یک دختر نهساله که با مادرش در پارک ساحلی قدم میزده دچار شکستگی سر و ضربه مغزی شده و الان در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان کاشانی بستری است و سطح هوشیاری پایینی دارد. اینکه آیا افتاده یا بر اثر ضربه باتون یا هل دادن مجروح شده باشد را نمیدانم و عملا هم راهی برای اثبات آن وجود ندارد.»
او همچنین شاهد درمان مرد جوانی بوده که چهار نقطه از بدنش شکسته بوده. او را آنقدر زده بودند که یکی از دندههایش هم شکسته بود و تقریبا جای سالم در بدنش وجود نداشت.
دغدغه برخورد قهری یا بازداشت بیماران، هم پرستاران و کادر پزشکی را نگران میکند و هم مانع از مراجعه به موقع زخمیها به بیمارستان میشود. اتفاقی که در آبان ۱۳۹۸ منجر به مرگ مجروحانی شد که از مراجعه به بیمارستان پرهیز کرده بودند.
این نگرانی تا آنجا پیش رفته که برخی شاغلان کادر درمان، به طور پنهانی به مراجعهکنندگان کمک میکنند. شهربانو میگوید یکی از همکارانش، دست یک جوان زخمی را یواشکی و در یک شرایط نه چندان بهداشتی، در اتاق نگهداری ملافهها بخیه زده و بعد هم او را به سرعت از بیمارستان دور کرده است: «بیمار را از در پشتی اتاق پرستاری که توی حیاط باز میشود، به انبار ملافهها برده و او را خوابانده بود روی یک صندلی. دست جوان از ناحیه ساعد شکافته بود. من گفتم بهتر است به دکتر بخش بگوییم. اما او گفت احتمالا ما را مواخذه میکند. به همین دلیل هم با کمک هم، کار جوان را به سرعت راه انداختیم و او را فرستادیم برود خانه.»
شهربانو میگوید اغلب مراجعهکنندگان به بیمارستان بهرغم آنکه گفته میشود تجمع اعتراضی از سوی کشاورزان نبوده و آنها با درک شرایط، با نیروهای امنیتی همکاری کردهاند، از جامعه کشاورزان بودهاند.
«بیشترشان سن و سالی از آنها گذشته. دستکم چهار نفر از آنها را به خاطر سکته قلبی به بیمارستان ما منتقل کرده بودند.»
اما یک موردی ته ذهن شهربانو باقی مانده است: «پیرمردی که گونهاش شکاف کوچکی برداشته بوده و بینیاش شکسته بود. وقتی داشتم پوست چروکیده صورتش را بخیه میکردم، تحمل کرد و تکان نخورد؛ اما نگاهش خیلی غمگین بود، انگار که منتظر چنین اتفاقی نبوده باشد.»