کشتار و جنایت جزوی از دیاِناِیِ جمهوری اسلامی است. از آتش زدن سینما رکسِ آبادان پیش از رسیدن به قدرت گرفته تا اعدامهایِ بدونِ محاکمه از همان نخستین روزهای رسیدن به قدرت، از فدا کردن بهترین فرزندان کشور در جنگِ ابلهانهای که ۸ سال به طول انجامید تا کشتارِ گستردهٔ سال ۱۳۶۷ در زندانها، از قتلهای سیاسی-عقیدتیِ زنجیرهای در دههٔ ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ تا ترورهای ددمنشانهٔ مخالفان در خارج از کشور، از شلیک مستقیم به خیلِ عظیمِ مردم در آبان ۱۳۹۸ تا فاجعهٔ انهدام هواپیمای مسافربری که در سالگرد آن قرار داریم.
پر واضح است که اینها فقط بخشی از جنایتهاست، اگر قرار بر ذکرِ کاملِ موارد باشد، تنها اشارهای فهرستوار چندین جلد کتاب را در بر خواهد گرفت که خوشبختانه نهادهای حقوق بشری در حال تدوین آنها هستند.
این بار این قرعهٔ شوم به نام بکتاش آبتین افتاد، قرعهای که قبلتر به نام سعید سلطانپور و علیاکبر سعیدی سیرجانی و هدی صابر و آزادیخواهان دیگری افتاده بود. جرمشان چه بود؟ این بود که مقاومت میکردند، که سر در برابر سلطان فرود نمیآوردند، که به حاکمیت ایدئولوژیک «نه» میگفتند.
اینان نمادهای آزادیخواهی هستند و آنچه بودند و کردند، همچون مشعلهایی همواره روشن خواهند ماند و همگان را به پایداری تا دفع ظلم و استقرارِ حقوقِ انسان - و در رأس آنها آزادی - فرا میخوانَند.
ایرانیان همواره در طولِ تاریخِ خود نشان دادهاند که گرچه در دورههایی سستیها یا خطاهای جدی انجام دادهاند، اما اندکی بعد با صلابتی تحسین برانگیز آن خطا را جبران نموده و اجازه ندادهاند که به ایران آسیب جدی وارد گردد. این بار نیز این ملت بزرگ این پرانتز سیاه در تاریخ خود را خواهد بست و مام میهن را از گروگانِ جمهوریِ پلیدِ اسلامی رها خواهد کرد. آن روز نزدیک است.
امیر بیگلری
پُشتکِ قهرمانانه، مهران رفیعی