به گزارش دیده بان ایران؛ در خاطرات روز 17 فروردین سال 1377 مرحوم هاشمی رفسنجانی آمده است:
شب میهمان رهبرى بودم. بعد از تعریف سفرهایمان به کیش و مشهد و شمال، دربارة بازداشت شهردار تهران صحبت کردیم. ایشان تعجب دارد که چطور با منع بازداشت از سوى ایشان، قوه قضاییه بازداشتکرده، ولى فعلاً مصلحت نمىدانندکه دخالتکنند و گفتهاندکه سریعتر به پرونده رسیدگى شود. گفتند آقاى [غلامحسین] محسنى [اژهای]، قاضى پرونده، بنا دارد مصاحبه کند و دادگاه را علنى برگزار نماید. گفته است که شهردار در زندان نیست، بلکه در یک جاى سه اتاقه با روزنامه و تلویزیون و... به سر مىبرد.
دربارة آیتالله منتظرى هم نظرشان این است که رفت و آمد همان سه نفر، آقایان [سیدحسن] طاهرى، [محمد] مؤمن و [ابراهیم] امینی، کافى است. در مورد تحرکات ضدرهبرى در حوزه و فکر تأسیس مجمع مدرسان در قم مخالفاند و ناراحت و توقع دارندکه دوستان دفاع کنند و از بعضى مطبوعات از جمله [روزنامههای] «جمهوری اسلامی» و «جامعه» ناراضیاند.
در همین زمینه:
خاطرات هاشمی | قرار شد در موضعگیری درباره حمله به کویت عجله نکنیم
سهشنبه ۲ مرداد ۱۳۶۹
دکترمحسن نوربخش، وزیر امور اقتصادی و دارایی آمد. اجازه گرفت که از بانک جهانی، وام طویلالمدت برای بازسازی زلزله بگیریم.
یکشنبه ۷ مرداد ۱۳۶۹
شب آیتالله خامنهای مهمان من بودند. درباره نحوه فروش سلاح به سریلانکا، مسایل لبنان، مذاکرات با عراق، عربستان و مسایل داخلی، مذاکره و تصمیمگیری کردیم.
سهشنبه ۹ مرداد ۱۳۶۹
آقای سیدمحمد هاشمی، مسئول نذورات مرقد امام خمینی(ره) و عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارزآمد؛ اظهار وفاداری و صحبت کرد و گزارش وضع مالی مرقد امام را گفت و از بی توجهی رهبری به جناح آنها و همینطورکمی حمایت من از آنها در مقابل خط مقابل گله کرد؛ گفتم آنها باید وضع و موضع خودشان را در مقابل دولت و سیاستهای رسمی نظام، صریح و هوادارانه و یا منتقدانه معقول ارائه کنند، تا من بتوانم بیشتر از آنها حمایت کنم.
آقای علی فلاحیان، وزیر اطلاعات آمد. گزارش از باندی فاسد را آورد و از عدم همکاری وزارت امورخارجه شکایت کرد.
چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۶۹
امروز تاسوعاست. صبح زود حمید لاهوتی، همسر فائزه آمد. پیغام مهندس مهدی بازرگان، رهبر نهضت آزادی ایران را آورد که برای علی اردلان که در زندان است، و ناراحتی قلبی دارد، اظهار نگرانی کرده و خواستار کمک برای معالجهاش شده است؛ گفتم کمک میشود.
پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۶۹
برنامه فارسی رادیو بیبیسی را گرفتم؛ اطلاعی از حمله عراق به کویت نداد. برنامه فارسی رادیو صدای آمریکا که در ساعت شش و نیم صبح شروع شد، پس از گذشت چند دقیقه از شروع پخش اخبار، از حمله عراق اطلاع پیدا کرد و گفت که مطلع شدیم نیروهای عراق از مرز کویت گذشتهاند؛ حادثه مهمی است.
اخبار را به دقت تعقیب کردم. رادیو کویت را نتوانستم بگیرم. کمکم خبرها روی تلکسها آمد و معلوم شد ساعت دو بامداد، تجاوز شروع شده است و نیروهای ارتش عراق، به سرعت خود را به پایتخت کویت رساندهاند. حمله هوایی هم داشتهاند؛ مقاومت جدی از طرف کویتیها، جز برخوردهای پراکنده، مشهود نیست. امیر کویت گریخته است.
عراقیها اخبار را بهگونهای پخش میکنند که کودتایی در کویت بهوقوع پیوسته است و کودتاچیان از عراق حمایت خواستهاند و ارتش عراق به دعوت آنها وارد کویت شده است؛ ولی پیداست که مطلب درست نیست. با وزارت امورخارجه، فرماندهی سپاه در اهواز، فرماندهی نهاجا [= نیروی هوایی ارتش] و آقای محمد هاشمی، رییس سازمان صداوسیما در تماس بودم.
با رهبری تلفنی مذاکره کردم؛ قرار شد در موضعگیری عجله نکنیم و جلسه شورایعالی امنیت را تشکیل دهیم. عصر شورایعالی امنیت ملی در دفتر مطالعات و تحقیقات وزارت امورخارجه، برای بررسی تجاوز عراق به کویت جلسه داشت. فرماندهان نظامی و مدیران وزارت امورخارجه هم بودند؛ مقرر شد اعلامیه بدهیم و محکوم کنیم و به نیروها آماده باش داده شود.
تفسیر این بود که عراق از این اقدام خسارت خواهد دید و به نفع ما تمام میشود. مقرر شد آقای ولایتی، وزیر امورخارجه به بعضی از کشورهای عربی مثل سوریه، عمان و امارات متحده عربی سفر کند. آقای الصباح، وزیر امورخارجه کویت، از نقطه نامعلومی تلفن کرد و استمداد نمود.
منبع: خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۹