چگونکی تشکیل و تاریخچه
می دانیم که در دیماه ۱۳۵۷ دولت بختیار برای بازگشت به حکومت قانون، و همچنین برای مهار فتنهی خمینی تشکیل شده بود، اما در ۲۲ بهمن ماه این غائله به اوج خود رسید و خمینی قدرت سیاسی نامشروع و نامحدودی را در دست گرفت.
شاپور بختیار، نخست وزیر مشروطه ناچار به مخفیگاه رفت.
پس از خروج او از ایران و ورودش به پاریس در تابستان ۱۳۵۸، او بلافاصله ادامهی مبارزه برای پایان دادن به حیات جمهوری اسلامی را اعلام کرد.
به سرعت عدهی زیادی از آزادیخواهانِ زبده و بنام نیز به او پیوستند.
دوست دیرین او دکتر عبدالرحمن برومند اولین آنها بود. اما شخصیت هایی چون زندهیادان خانم مولود خانلری و دکتر حسین ملک نیز در میان آنان بودند.
به پیشنهاد این آزادیخواهان و خاصه سه شخصیت بالا بود که دکتر بختیار تصمیم به تأسیس نهضت مقاومت ملی ایران به مثابهی شکل سازمانی مبارزه علیه جمهوری اسلامی گرفت.
از دید او نهضت مقاومت ملی همچنین ادامه کار نهضت ملی دکتر مصدق و شکل سازمانی آن، جبهه ملی ایران، بود که پس از همکاری دبیر کل آن با خمینی از رسالت تاریخی خود و راه مصدق به دورافتاده بود.
بختیار که هیچگاه نه جمهوری اسلامی و نمایش شرم آور «همه پرسی» آن را به رسمیت شناخته بود و نه خود از سمت خویش استعفا داده بود از دید قانونی و دموکراتیک همچنان نخست وزیر مشروع ایران محسوب می شد و شایسته ترین کسی بود که می توانست با تکیه بر این موقعیت تاریخی خود رهبری مبارزه ای بی امان علیه جمهوری غاصب اسلامی را بر عهده گیرد.
هدف نهضت مقاومت ملی ایران
پیداست که هدف از برچیدن جمهوری اسلامی ـ که دکتر بختیار آنرا یک پرانتز سیاه در حیات ملی ما می دانست و می گفت باید هرچه زودتر بسته شود ـ تنها می توانست بازگشت به رژیمی باشد که پدران مشروطه برای ما به یادگار گذاشته بودند؛ رژیمی که اصل اساسی آن حاکمیت ملی یعنی حکومت ملت بر خود بود و می بایست، ضمن همهی اصلاحات لازم برای تطبیق آن با مقتضیات زمانه، و بویژه جدایی دین از حکومت، از نو برقرار می شد؛ برقرار می شد تا حاکمیت ملی جای حاکمیت غاصبانهی کاست آخوندها را بگیرد و در سایهی آن استقلال و تمامیت کشور تضمین گردد.
با این مقدمات می بینیم که نهضت مقاومت ملی ایران نه تنها نخستین سازمانی بود که مخالفت پایه ای با جمهوری اسلامی را اعلام کرد و از میان برداشتن اساس آن را هدف و غایت خود قرار داد، بلکه تنها سازمانی نیز بود که بدین منظور در عرصهی سیاست ایران دیده شد، تأسیس گردید و در این راه گام نهاد، و راه خود را با پیگیری و با پیروی از اصول دموکراسی، هر چند با پرداخت بهایی بسیار سنگین، دنبال کرد.
می دانیم که تا سالیان دراز هیچ سازمان سیاسی دیگری بر اساس این اصول، و بدین منظور و برای تحقق چنین هدفی پا به عرصهی مبارزه نگذاشت؛ و هنوز همه نگذاشتهاست.
همهی کسان و گروه هایی که طی سالهای بعد از سوی جمهوری اسلامی محدود شدند و بناچار به این یا آن شکل با آن درگیرشدند، بلااستثناء از شرکاء آن بودند؛ شرکائی که بر سر تقسیم قدرت با آن خود را مغبون می دیدند و تصور می کردند باید با زورآزمایی در برابر خمینی سهم بیشتری از قدرت را بدست آورند.
بدین جهت آنها نه تنها هیچگاه به یک مخالف اصیل خمینی و رژیم ضدملی او تبدیل نشدند بلکه ننگ نازدودنی همدستی با او برای رسیدنش به قدرت را در کارنامهی خود داشتند و دارند.
زمانی که آنها نیز بزیر ضربه رفتند و با دادن تلفات توانستند چهرهی هولناک خمینی را ببینند دیگر بسیار دیر شدهبود و کمترین امکانی برای سرنگونی آن نداشتند.
امثال بنی صدر، رجوی و باصطلاح مجاهدین او، حزب توده و بسیاری از سران و کادرهای «فداییان خلق» از این زمره اند.
جز استثنائاتی معدود، هیچیک از این اشخاص و دستجات هرگز به آنچه باید آنرا خیانت به آرمانهای آزادیخواهانهی ملت نامید اذعان نکردند؛
به عکس، آنها حتی پس از اینکه فضاحت حکومت توتالیتر دینی خمینی بر همه آشکار شد نیز کوشیدند تا با مغالطه هایی رسوا آن همدستی را توجیه کنند؛ آنها برای این منظور حتی از بستن هرگونه اسناد به بختیار نیز خودداری نکردند.
آنها از جمله در زیر نقاب مخالف، با تکرار اتهامات بیشرمانهی آن رژیم علیه بختیار، به جمهوری اسلامی خدمت کردند و کمک رساندند.
اما هدف روشن و دقیق نهضت مقاومت ملی ایران که از میان برداشتن بی چون و چرای رژیم ضدایرانی آخوندها وبازگشت بی کم و کاست به حاکمیت ملی، و این شرط تحقق آن: یعنی جدایی دین از حکومت بود هدفی که هر روز بیشتر به هدف اقشار وسیعتری از ملت ایران تبدیل شده، همهی این توطئه ها را برملا و خنثی می کرد و می کند.
با این اوصاف است که این نهضت تا امروز توانسته به عنوان تنها اپوزیسیون اصیل جمهوری اسلامی شناخته و پذیرفته شود.
حقیقتی که هر کس آنرا نداند جمهوری اسلامی از روز نخست آنرا دانسته و می داند.
مبارزات نهضت مقاومت ملی ایران
نهضت مقاومت ملی ایران از همان ابتدا همراه با افشاگری علیه جمهوری اسلامی از راه انتشار نشریاتی چون هفته نامهی نهضت، هفته نامهی قیام ایران و مجلهی نهضت و تأسیس رادیو، همزمان با مصاحبه های پرطنین شاپور بختیار، صدای خود را نیز به ایران می رسانید.
رژیم ارتجاعی نیز که از خطر عظیم شخصیتی چون بختیار، قدرت فکر و نفوذ کلام او، و از خطر وجود نهضت مقاومت ملی بخوبی آگاه بود از همان ابتدا نابودی شاپور بختیار و همکاران او را در دستور کار خود قرارداد.
در این برنامه ها بود که روز ۱۸ ژوئیه ی ۱۹۸۰، انیس نقاش کماندوی تروریست لبنانی که جمهوری اسلامی او را به پاریس فرستادهبود، با رجوع به محل اقامت دکتر بختیار که تحت حفاظت پلیس نیز قرارداشت در صدد قتل او برآمد.
هر چند در این توطئه دو فرانسوی کشته شدند، شاپور بختیار به طرز معجزآسایی از آن جان سالم بدربرد.
اما نقشهی قتل بختیار و همکاران او همچنان ادامهداشت و در کشورهای مختلف دنبال می شد. قربانیان این توطئه ها همهی همکارانی بودند که دستشان به آنها می رسید، خاصه همکاران نظامی او، مانند سرهنگ عزیزمردادی که در ترکیه کشتهشد.
حتی پیش از آن، قتل بیرحمانهی مردان سیاسی و نظامیان دلیری که برنامهی قیام شاهرخی را ریختهبودند و شوربختانه پیش از اجرای آن بدست دژخیمان رژیم افتادند؛ مردان سیاسی زبدهای مانند ابوالقاسم خادم احمدآبادی، دوست و هوادار نزدیک بختیار در حزب ایران.
این برنامه ها با قتل دکتر عبدالرحمن برومند، نزدیکترین دوست بختیار و رییس هیأت اجرائی نهضت، در روز ۲۹ فروردین ۱۳۷۰، بدست آدمکشان امده از تهران دنبال شد.
قتل برومند همچنین مقدمه ای بود برای قتل فجیح شاپور بختیار در روز ۶ اوت همان سال.
اما، به رغم پندار پوچ جمهوری اسلامی، هر چند که با این دو ضایعهی جبران ناپذیر نهضت مقاومت ملی ایران دو تن از بنیادگذاران اصلی خود را از دست می داد، مبارزهی این سازمان، سازمانی که بر شالودهی اصولی تاریخی و ملی بنا شده بود، نمی توانست و نمی بایست متوقف گردد.
همانگونه که با زندان و درگذشت مصدق در اسارت، مبارزات مردم و یاران او برای بازگشت به حکومت قانون متوقف نشد و به دست یاران شایستهی او و فرزندان ملت ادامهیافت،
با فقدان بختیار و برومند نیز می بایست راهی که آنها گشوده بودند و برای ادامه و توفیق آن از جان خود مایه رفته بودند، با نهایت جدیت تا پیروزی دنبال می شد ولو آنکه لازم باشد که نسل های پی در پی ادامه دهندهی آن باشند.
این مبارزه راهی دراز و پرفرازونشیب بود که تا کنون به همت دو نسل ادامهیافته است.
پس از قتل بختیار و برومند، نخستین همگامان آنان، نسل نخست بنیانگذاران نهضت، مانند خانم خانلری و دکتر حسین ملک و بسیاری دیگر از همکاران بختیار از آن نسل چون مهندس عزت الله راستکار، که همگی یادشان همواره گرامی باد، از میان ما رفتند.
در سالهای بعد نیز، بسیاری از همکاران دکتر بختیار و یاران نهضت، دکتر محمـد مشیری، معاون نخست وزیر در دولت بختیار، رحیم شریفی یار قدیمی او در حزب ایران، مهندس حمید ذوالنور یکی دیگر از یاران او در حزب ایران و دوست دیرین من، و سیروس آموزگار، وزیر اطلاعات دولت او، و آخرین آنها، حقوقدان و دیپلمات و نویسندهی برجسته ایرج پرشکزاد، نیز، که نام و یادشان همواره با ما همراه است، ما را ترک کردند.
اما نهضت مقاومت ملی ایران، که به همت و ارادهی ملت بزرگ ایران و آرمانهای اصیل خود متکی است به راه خود ادامه می دهد و به نیروی نسل های جدیدی از خدمتگزاران ایران زنده و نیرومند می ماند.
امروز آرمانها و اصول نهضت مقاومت ملی ایران یعنی بویژه حاکمیت ملی و جدایی کامل دین از حکومت که بختیار نخستین ندا دهندهی رسمی آن بود، بیش از هر زمان در ایران به خواست ملت تبدیل شدهاست،
و نام بختیار و نام نهضت مقاومت ملی ایران که ندادهندهی آن آرمانهاست نیز نامی ملی و هر روز خودی تر و شناخته شده تر است که جمهوری اسلامی مانند سی سال پیش با آن روبروست.
افراد را می توان کشت اما اندیشهی بلند آنان، اندیشهای که در آن راز رهایی یک ملت مستتر است قابل کشتن نیست.
بختیار به درستی می گفت «گالیله را به مرگ تهدیدکردند و تحت نظر قراردادند تا گفتهنشود زمین بهدور خورشید می چرخد؛ اما امروز همه می دانند که زمین بهدور خورشید می چرخد!»
او تا این درجه به نیروی اندیشهی درست و توانای خود اطمینان داشت.
در سال ۱۶۰۰ میلادی کلیسای کاتولیک جیوردانو برونو، فیلسوف آزاداندیش ایتالیایی را در شعله های آتش سوزانید زیرا او نیز حاضرنشد از سخنان خود درباره ی هیأت جهان و از جمله گردش زمین بر گرد خورشید توبهکند؛ اما زمین بر گرد خورشید می چرخد و امروز همه این را می دانند؛ حتی کلیسا!
ما پیروان بختیار نیز که یقین داریم میلیون ها ایرانی دیگر چون ما فکر می کنند، می گوییم زمین گرد خورشید می چرخد، یعنی: قدرت حکومت باید بر گرد ارادهی مردم بچرخد نه بالعکس آن که نامش دیکتاتوری است و در مورد جمهوری اسلامی نام آن: دیکتاتوری توتالیتر دینی ارتجاعی و قهقرایی است!
مبارزه ی ملت بر سر آزادی کامل و عزت خویش است
نه تنها بر سر یک لقمه نانی که آنهم از او دریغ می شود
همانگونه که بنیانگذار این سازمان از روز اول می گفت جای هیچگونه تفاهم و چانهزنی با چنین رژِیمی وجودندارد.
این رژیم باید برود و از صدر تا ذیل آن باید برود:
تجربهی چهلوچندساله نیز نشان داد که همانگونه که بختیار به روشنی دیده و گفتهبود در این رژیم نه هیچ دگرگونی پایهای، نه اصلاح نه تحول جایی و امکانی ندارد: باید آن را از جا کند و با نظامی استوار بر حاکمیت ملت جانشینساخت.
اما این به معنی اعمال خشونت نیست زیرا خشونت نیز خود خشنونت می آفریند؛ و در میدان اعمال خشونت آنکه خشن تر است دست بالا را خواهدداشت.
مبارزهی ما در برابر و بر ضد خشونت رژیم است و نمی تواند خود مبتنی بر اعمال خشونت باشد.
اما این اصل نباید به هیچ روی به معنی نرمش و سستی فهمیدهشود.
ما معتقدیم که رژیم خشونت در برابر شکل سازمانیافتهی مقاومت وسیعترین بخش های جامعه که نافرمانی مدنی نامیدهمیشود به زانودرخواهدآمد روشی که مستلزم آموزش نوعی انضباط و هماهنگی است.
زنان دلیری که روسری های اجباری را به بهای مجازات های بیرحمانه از سر برداشتند و پرچم آزادی ساختند و کارگران دلاوری که بارها با تشکل و اعتصاب های حق طلبانهی خود قدرت جامعهی مدنی را نشان دادند، و معلمان ارجمندی که هرچه دربارهی مبارزاتشان گفتهشود کم است، پیشاهنگان این انضباط و هماهنگی ملی بودهاند و هستند.
شک نیست که جانبازی هزاران جوانی که در دی ماه ۹۶ و آبانماه ۹۸ با اعتراض به ستم رژیم و قد برافراشتن در برابر آدمکشان آن نارضایی مردم را بیان کردند و جان بر سر این دلاوری نهادند نیز هرگز از یاد ملت قهرمان ایران نخواهدرفت.
امروز وظیفهی ما این است که به یاری همهی آزادیخواهان دیگر کشور در نظم بخشیدن هر چه بیشتر به این مبارزات قهرمانانه تا مرحلهی هماهنگی آنها و سراسری شدنشان بکوشیم.
ما تا جان داریم به این وظیفه عمل می کنیم و اطمینان داریم که با چنین یاری هایی در انجام چنین وظیفهای کامیاب خواهیمبود.
ایران هرگز نخواهدمرد
*متن سخنرانی علی شاکری زند رییس هیأت اجرایی نهضت مقاومت ملی ایران در نشست مجازی کلاب هاوس روز جمعه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
در انتظار فردا...، شکوه میرزادگی
تهران، خواهر شهرهای آزاد است، رضا فرمند