نکته قابل توجه اینکه، هیچ کدام از جبهه گروههای تروریست اسلامی وابسته به خمینی مانند جبهه گروههای تروریستی مارکسیستی، توجهی به مصالح و منافع ملی ایران نداشتند و ایدئولوژی مخرب آنان، صرفا چیزی برای منافع و مصالح اختاپوس مذهبی ایران بود که خمینی آن را ولایت فقیه نامیده بود. خود نمایی و عرض اندام آنان با یک ایدئولوژی مخرب، با مطرح کردن امام زمان جعلی، ویرانگری و سیه روزی را برای مردم ایران به ارمغان آورد.
همه گروههای تروریست اسلامی وابسته به خمینی، ۲ بهانه دارند. دستگیری و تبعید خمینی. سیدجلال مدنی (حقوقدان شورای نگهبان) در کتاب تاریخ سیاسی معاصر نوشته که خمینی از همه ترورها و قتلها اطلاع داشت. حتی بهشتی هم به وی گفته! بسیاری از قتلها بدست سازمانهای تروریست اسلامی؛ بخاطر خمینی بوده! و در جای جای کتاب مشخص است که سگهای هار خمینی مانند هیات موتلفه اسلامی، فدائیان اسلامی، حزب ملل اسلامی و.... کارهای تروریستیشان با چمشک و چراغ سبز خود خمینی بوده!
" رژیم شاه سازمان امنیت او، پس از تبعید خمینی با شیوه و وضع جدیدی مواجه شد که بعد از نابودی فدائیان اسلام در سال ۱۳۳۴ سابقه نداشت. رژیم با اقدامات مسلحانه مذهبیون مواجه شده بود... دکتر بهشتی (عضو شورای روحانیت هیات موتلفه) میگوید: امام احتمالا با استفاده صحیح از سلاح در مبارزه با رژیم موافقت داشتند. ایشان معتقد بودند که پایگاه اصلی مبارزه قاطع و آشتی ناپذیر اسلامی، اجتماعی و سیاسی باشد و اجازه دادند که وجوه شرعیه برای تهیه سلاح به کار بکار رود... ". سازمانهای مذهبی و متکی به ملاهای اطراف خمینی و نیروی مذهبی در دهه ۱۳۴۰، تأسیس و سازماندهی شدند که مشی مسلحانه تروریستی، برنامه و هدف اصلی آنان بود (مانند حزب ملل اسلامی، سازمان مجاهدین خلق (بازوی تروریستی جبهه ملی و نهضت آزادی) و جمعیت مؤتلفه اسلامی و...). در واقع، مبارزه تروریستی برای این گروههای مذهبی و شیعه گرای پیرو خمینی، تبدیل به کانون جاذبه و ارزش شد!
۱. جمعیت موتلفه اسلامی
جمعیت موتلفه اسلامی (The Islamic Coalition Party) یکی از گروههای تروریستی اسلامی، بود. خمینی به سراسری شدن تروریسم اسلامی (یا نهضت اسلامی) میاندیشید. و گروه هایی در بین دانشجویان و بازاریان و دیگر اقشار، نقش رابط را بازی میکردند و کارشان پخش اعلامیه خمینی، شبکه سازی، سازمان دهی و... بودند. و به همین چهت نامه هایی به مُلاهای شیعه شهرستانها مینوشت و آنها را تحریک میکرد. با نظر و اطلاع خود خمینی، این گروه تروریستی مرکب از هیاتهای متفاوت شکل گرفت. این جمعیت با نظر خمینی و پس از تشکیل جلسات مخفی، ارکان خود را ابتدا در دو بخش تنظیم کرد: کمیته مرکزی مرکب از ۱۲ نفر و شورای آخوندی با عضویت جمعی از مُلا. مطهری، بهشتی، انواری و مولایی جزو اعضای شورای آخوند در این گروه قشری و رادیکال بودند (کتاب تاریخ سیاسی، سید جلال الدین مدنی، پانویس ص ۱۰۱) بعدها شاخة نظامی هم به ارکان آن اضافه شد. و شیوه عمل این سازمان مشابه نهاد اسلامی تروریستی دیگر مانند فدائیان اسلام (Fadā'iyān-e Islam / Devotees of Islam) بود.
پس از تبعید خمینی به ترکیه، این سازمان از حالت ایدئولوژیک سیاسی مذهبی خارج شد و به فعالیتهای تروریستی پرداخت. "یک شورای روحانیت از راس جمعیت کمک میگرفت و خمینی هم راس آن جمعیت بود... " [ منبع: کتاب تاریخ سیاسی، سید جلال الدین مدنی و ویژه نامه سالگرد مطهری، مطلب سید جلال الدین مدنی] بسیاری از اعضای آن ضمن حرکت در مسیر گذشتة خود، جذب حزب جمهوری اسلامی شدند.
موتلفه اسلامی از ترور "حسنعلی منصور" - نخست وزیر، اول بهمن ۱۳۴۳- شروع کرد. این نخستین اقدام تروریستی هیات موتلفه اسلامی خمینی بود که با فتوی میلانی صورت گرفت. عسکراولادی، یکی از اعضا این نهاد تروریستی میگوید که چگونه این نهاد، اعلامیههای خمینی را در سراسر کشور پخش میکرد (روزنامه جمهوری اسلامی، ش ۱۲۹، دوشنبه ۱۴ آبان ۱۳۵۸)
مدنی هم در همان کتاب مینویسد: "رژیم شاه با اقدامات مسلحانه مذهبیون مواجه شده بود... قتل منصور به وسیله گروه موتلفه، حمله مسلحانه به شاه در کاخ مرمر (فروردین ۱۳۴۲)، تشکل حزب ملل اسلامی با هدف قیام مسلحانه و... حکایت از یک نهضت مسلحانه داشت. ۶۰ روز پس از تبعید خمینی (در ۱۳ آبان ۱۳۴۳، خمینی توسط ساواک دستگیر و پس از انتقال به فرودگاه مهرآباد تهران به ترکیه فرستاده شد.)، به ترور حسنعلی منصور - رده دوم پس از شاه - انجام گرفت! (در روز ۶ بهمن ۱۳۴۳)... بخارائی به رئیس دادگاه گفت: عامل اصلی شاه بود و روی اسلحه مان نوشته شده که اولین کسی که باید کشته شود، شاه است! ولی موفق نشدیم. بعد یک آدم رذل تر را پیدا کردیم. حنجرهای که به خمینی توهین کرده باشد باید دریده شود! برای همین ۳ تیر شلیک کردم! ". [ منبع: همان؛ کتاب تاریخ سیاسی معاصر، ص ۱۰۴] و مهدی عراقی - عضو فدائیان اسلام و هیات موتلفه اسلامی - میگوید که قتل منصور بخاطر تبعید خمینی بود و پس از وی قصد داشتند که یک لیست ۱۱ نفری مانند نصیری، ایادی، دکتر اقبال را ترور کنند! [ منبع: روزنامههای ۸ بهمن ۱۳۵۸]
۲. حزب ملل اسلامی
گروه تروریستی جزب ملل اسلامی (Islamic Nations Party / Party of Islamic Nations) با رهبری و محوریت سید محمدکاظم موسوی بجنوردی شکل گرفت و فعالیت زیرزمینی خود را شروع کرد. مشی اولیه آن، تروریسم اسلامی بود. ماه نامهٔ خلق، ارگان این حزب بود. نشان آن پرچمی سرخ با ستارهای هشت پر در دایرهای سفید در مرکز آن است. میتوان آن را مادر حزب الله نامید! زیرا بعدها عدهای از اعضای این سازمان تروریست اسلامی - از جمله عباس آقازمانی (ابوشریف)، احمد احمد و جواد منصوری - سازمان تروریستی حزبالله را در سال ۱۳۴۶ تنظیم و سازماندهی کردند. جذب نیرو در ملل اسلامی به صورت کاملاً گزینشی و مخفیانه انجام میشد. حزب ملل اسلامی، ۵۵ عضو تشکیلاتی داشت که همگی در سال ۱۳۴۴ توسط ساواک دستگیر شدند بهشتی، عملیات تروریستی ملل اسلامی را مبارزه قاطع و آشتی ناپذیر اسلامی مینامید که وجوه شرع اسلام برای تروریسم آن، هزینه میشود! [روزنامه جمهوری اسلامی، خرداد ۱۳۵۹]
با دستگیری ۵۵ تن از اعضا حزب ملل اسلامی (در مهر ۱۳۴۴)، گروه به طور کامل منهدم شد. جنوردی به اعدام و سپس حبس ابد محکوم گشت. دیگر اعضای اصلی مانند ابوالقاسم سرحدیزاده و محمدجواد حجتی کرمانی به حبسهایی سنگین محکوم شدند. و متاسفانه در سال ۱۳۵۷ همگی این تروریستها از زندان آزاد شدند و دوباره فرصت عملیات تروریستی پیدا کردند! [محمدکاظم موسوی بجنوردی، محمدجواد حجتی کرمانی، عباس آقازمانی (ابوشریف)، جواد منصوری، عباس مظاهری، علیاکبر صلاحمند، محمد پیران، احمد منصوری، حمید خانمحمد، احمد شیرینی، ابوالحسن فلاحتی موحد، سید حسن طباطبایی، سید اصغر قریشی، محمدعلی جمالیان، احمد آقازمانی، محمدتقی شالچی، سید احمد تقوی، عباس دوزدوزانی، ابوالقاسم سرحدیزاده، مرتضی حاجی، محمدکاظم سیفیان، محمدباقر صنوبری، حسن ابنالرضا، حسن عزیزی ملقب به حامد، محمد سیدمحمودی، احمد احمد، محمد میرمحمدصادقی و علی نورصادقی از جمله شناخته شدهترین اعضای حزب ملل اسلامی هستند. ]
یکی از چهرههای تروریست این سازمان تروریستی، جواد منصوری بود. از بنیانگذارن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نخستین فرمانده کل این ارگان تروریستی (اردیبهشت تا اسفند ۱۳۵۸) است که با حکم بهشتی به آنجا رفت. البته دفتر اولیه سپاه در یکی از ادارات ساواک واقع در نگارستان هشتم در خیابان پاسداران (سلطنت آباد سابق) تأسیس و ساختمانهای متروکه و مصادره شده در سایر نقاط به عنوان ادارات این نهاد مورد استفاده قرار گرفت.
این تروریست اسلامی، بعدها در برنامهای تلویزیونی «چهل ۲۲» گفت: " بعد از انقلاب ما خیلی مسامحه و ارفاق با جنایتکاران پهلوی کردیم. وفاداران به ساواک و خائنها و نفوذیها را تحمل کردیم! " و به دروغ گفت: " در دهه ۵۰ حدود ۵هزار زندانی سیاسی در کشور داشتیم... از سال ۵۰ به بعد تقریبا غالب بازداشتیها از میان مذهبیها بود و چپیها کم شده بودند چون فضای انقلاب دست مذهبیها افتاده بود و جریان چپ برد موثری نداشت.... در دادگاه به ما به ما مارکسیست اسلامی میگفتند تا به آمریکاییها بگویند که در حال مبارزه با کمونیستها و چپها هستند... روی نامه زندانم نوشتند که فلانی از اشرار است!... در زندان عمومی قصر با مسعود رجوی و موسی خیابانی و بقیه سران چپ هم بند بودم.... در ۲۹ مرداد ۵۸ همراه آقای بشارتی خدمت امام رفتیم و از دولت موقت گله کردیم. امام فرمودند: اوضاع درست میشود و مطمئن باشید که انقلاب میماند و پرچم انقلاب را به دست حضرت امام زمان (عج) میدهیم اما همه باید امتحان شویم " [خبرگزاری مهر: ۱۶ بهمن ۱۳۹۷]
اعضای گروه تروریستی حزب ملل اسلامی - که در پی برقراری حکومت توحید اسلامی بودند! - بعدها در دادگاههای نظامی محاکمه شدند. فرسیو، دادستان ارتش بود. شیخ محمد جواد حجتی کرمانی و محمد کاظم بروجردی همان ۲۴ مهر دستگیر شدند. حتی بیژن جزبی - تروریست مشهور و عضو بنیانگذار سازمان تروریستی چریکهای فدایی خلق [در ۲۹ فروردین ۱۳۵۴ همراه با ۶ نفر دیگر از سازمان مربوطه و ۲ تروریست از زندانیان مجاهدین خلق، در پی فرار ساختگی در اتوبان، توسط مأمورین نظامی معدوم شدند! ] - در کتابش درباره این تروریستهای اسلامی حزب ملل اسلامی مینویسد: جوانانی دارای تمایلات سیاسی و اسلامی و سوسیالیستی.... که استراتژیشان ۳ مرحله دارد: آشوبگری مسالمت آمیز سپس قهر آمیز و جنگ چریکی! [تاریخ سی ساله، ج ۲، صص ۱۴۳-۱۴۹ که در پانویس کتاب تاریخ سیاسی مدنی ص ۱۰۶ هم تکرار شده. ]
۳. جبهه آزادی بخش ملی ایران (جاما/JAMA)
یا گروه تروریستی اسلام گرای سوسیالیستی جاما (جبهه آزادیبخش ملی ایران) با سه نام متفاوت " جمعیت آزادی مردم ایران، جبهه آزادیبخش ملی ایران، جنبش انقلابی مردم مسلمان ایران" که به رهبری کاظم سامی شکل گرفت. از یادگارهای ائتلافی جبهه ظاهرا ملی و حزب ایران بود. گروهی از محمد نخشب (حزب ایران) جدا شده بودند. "این گروه، تمایلات مسلحانه و مبارزانه قهرآمیز داشت و حتی فرمول مواد منفجره را نوشته بودند" (همان، مدنی، ص ۱۰۸) [بنیان این حزب با انشعاب گروهی از اعضای حزب مردم ایران گذاشته شد. سامی و همفکرانش به جناح رادیکال حزب مردم -از حزبهای عضو جبهه ملی ایران- تعلق داشتند که از نهضت خداپرستان سوسیالیست به حزب مردم ایران پیوسته بودند و اختلاف آنها با بقیه اعضای حزب مردم این بود که معتقد به مبارزه قهرآمیز برای سرنگونی حکومت پهلوی بودند. حبیبالله پیمان، نظامالدین قهاری و معینالدین مرجایی از دیگر همراهان سامی در جاما بودند. این حزب توانست بسیاری از اعضا و طرفداران حزب مردم را به خود جذب کند و تشکیلات خود را به صورت مخفی در هستههای مستقل جدا از هم بنا کند. اما ساواک به سرعت توانست در یکی از هستههای سازمانی جاما در بندر انزلی نفوذ کرده و در ۲۷ مرداد ۱۳۴۴ رهبران آن را دستگیر و روانه زندان کرد. حبیبالله پیمان پس از آزادی از زندان، تعدادی از اعضای جاما را دوباره گرد هم آورد و با کمک نیروهای جدید سازمان تازهای را با نام جنبش مسلمانان مبارز تأسیس کرد. ]
۴. دیگر ۷ گروه تروریستی اسلامی
از میان سایر گروههای اسلامی که کار و بارشان تروریسم اسلامی بود میتوان به دیگران هم اشاره کرد و گروههای تروریستی مانند توحیدی فلق، فلاح، توحیدی بدر، موحدین، صف، جمعیت منصورون و... از دیگر گروههای ریز و درشت جبهه تروریسم اسلامی بودند که پس از ۱۳۵۴ پدید آمدند.
• امت واحده
امت واحده (که این گروه تروریستی در سال ۱۳۵۵ از مجاهدین خلق جدا شد. فعالیت آنها از نیمه دوم سال ۱۳۵۴ به شکل مخفی آغاز شد و آنها عضوگیری را بهتدریج آغاز کردند. " این گروه، شماری زندانیان سیاسی بود که برخی از آنان از همکاران مجاهدین خلق، و یا سمپات برخی از جریانات چپ بودند. این گروه مذهبی در جریان نزاعهای داخلی زندان میان مارکسیتها، التقاطیها، در سال ۱۳۵۵ شکل گرفتند"
اعضای این گروه [مهدی نیکدل، صادق نوروزی و بهزاد نبوی از اعضای اصلی این سازمان تروریستی] از آغازکنندگان اصلی جنگ مسلحانه تروریستی بودند. برخی از آنها عضو گروه هایی چون مهدویون بودند. در سال ۱۳۵۱ اغلب اعضای گروه از جمله بهزاد نبوی دستگیر شدند. نبوی با داشتن چندین اتهام به اعدام و با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم شد، زیرا مادرش شاه دوست بود و با ساواک هم ارتباط داشت و واسطه هایی با رئیس اداره سوم ساواک یافت تا نبوی از مرگ رها شود.
• توحیدی فلق
تنها گروه از گروههای هفتگانه مبارز مسلمان بود که از خارج از کشور برگشت. این افراد بلافاصله پس از ورود به امریکا در سال ۵۳، وارد فعالیتهای انجمنهای اسلامی وابسته به نهضت آزادی شدند و در سال ۱۳۵۶ "گروه فلق" را درست کردند. اعضای برجستهی آن مصطفی تاجزاده، حسن واعظی، محمود یاسینی و محمد طیرانی و... بودند. گروهی از طریق مهدی عراقی و مطهری پس از ملاقات با خمینی ابتدا به سوریه و لبنان رفتند و در اردوگاهای تروریستی فلسطینی به فراگیری تعالیم تروریسم اسلامی پرداختند و بعد به ایران بازگشتند و فعالیتهایی همچون نقش مخرب در سقوط پادگان عشرتآباد، تسخیر پادگان و کلانتریها، و شرکت در کمیته استقبال از خمینی ایفا نمودند و...
• فلاح
این گروه که طرح آن در سال ۴۹ و۵۰ ریخته شد. برنامههایشان دو محور عمده داشت. برگزاری جلسات مذهبی و قرآن، و شبکه سازی برای طرفداری از خمینی. بعدا وارد تشکیلات تروریستی سازمان مجاهدین خلق شدند سپس جدا شدند و گروه فلاح را تشکیل دادند. افراد آن عبارت بودند از: مرتضی الویری (بنیانگذار)، محمد منتظرقائم، حسن منتظرقائم، حسن شریعتمداری، حمید مغربی، نادر حلیمی، مهندس کلانی، فروتن، مهندس داداشی، مهندس حاجعلی بیکی و... در سال ۱۳۵۳ با گروه "مهدویون اصفهان" که انشعابی از مجاهدین خلق بودند مرتبط شدند و تمایل به همکاری داشتند. الویری در سال ۱۳۵۵ به دیدار خمینی رفت که بعد از این دیدار و با توصیه خمینی، مشی تبلیغاتی جایگزین مشی مسلحانه گروه شد. بر این اساس تشکیلات فلاح، تبلیغات برای افکار خمینی داشت. در سالهای ۵۶ و۵۷ فعالانه در نهضت اسلامی (تروریسم اسلامی) شرکت داشت. همچنین طی این سالها با گروههای کوچکتر مانند ندای امت و اخوانالمسلمین همکاری میکرد.
• توحیدی بدر
پایههای اولیه این گروه در جلسات مذهبی، هیئتها، سینهزنی، انجمنهای اسلامی و کلاسهای قرآن در شهر ری گذاشته شد و فعالیتشان از سال ۱۳۵۴ آغاز شد. اوایل اسمش گروه رضایی بود اما به گروه "توحیدی بدر" تغییر نام دادند و ارتباط نزدیکی با مُلاها داشتند و شیفته خمینی بودند. حسین فدایی آشتیانی (بنیانگذار گروه) عبدالعلی علی عسگری، حسن اسلامی مهر، قلمبر، طابهنژاد و اخوت افراد گروه بودند. برپایی دستههای سینهزنی در ایام عاشورا، تشکیل جلسات آموزش مذهبی برای نوجوانان، تشکیل جلسات با ملاها، اعتراض به عملیات زیباسازی شهرداری، آتش کشیدن اماکن دولتی (مانند انجمن ایران و امریکا، کلانتریها و بانکها...) از جمله فعالیتهای این گروه تروریستی بود.
• موحدین
گروهی از جوانان و دانشجویان از جمله حسین علم الهدی در سالهای ۱۳۵۰- ۱۳۴۹ در اهواز انجمنی را به نام «انجمن اسلامی دانشوران اهواز» تأسیس کردند. هدف انجمن ترویج اسلام (!) از طریق اقدامات فرهنگی (!) بود. آنها با لباس سیاه و صفوف منظم حرکت میکردند و در عزاداریها و هیاتها حرکت میکردند. برخی از آنان توسط ساواک دستگیر شدند. سپس کار تروریسم را شروع کردند و از تروریستهای مجاهدین خلق کمک گرفتند. فعالیت این گروه بیشتر در سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ است که همکاریهایی نیز با منصورون داشتند. توزیع اعلامیه خمینی و تظاهرات پراکنده، آتش کشیدن چندین بانک و سینما و بار، حمله به کنسولگری عراق در خرمشهر، بمبگذاری در شهربانی کرمان و ترور سرهنگ سروری عامل مستقیم حمله به مسجد جامع کرمان و حمله به مردم، ترور پل گریم امریکایی (از مسئولان شرکت نفت)، طرح ترور سپهبد جعفریان فرماندار نظامی خوزستان، حمله به قرارگاه شماره ۲ فرماندار نظامی اهواز (عملیات صالح)، ترور غلامحسین دانشی نماینده آخوند آبادان از جمله فعالیتهای این گروه تروریستی بود.
• گروه توحیدی صف
توحیدی صف، از مجاهدین خلق جدا شدند. این گروه از مجاهدین خلق در ۱۳۵۵ جدا شد. کسانی که این گروه را تشکیل دادند، پیش از آن یا با سازمان مجاهدین خلق همکاری داشتند. اکبر براتی، علی تحیّری، محسن آرمین، سلمان صفوی، رحیم صفوی، محمد بروجردی، حسین صادق، محمد منتظری از اعضای این گروه بودند. مرکزیت گروه تروریستی صف در تهران بود که شاخهای از آن در اصفهان فعالیت داشت. این گروه با مطهری، بهشتی و خامنهای در ارتباط بود و با "سازمان فجر اسلام" ارتباطی نزدیک داشت. این گروه مشی تروریستی را انتخاب کرده بود و خلع سلاح پاسگاه مامازن، انفجار ساختمان کاخ جوانان، انفجار هلی کوپتر شنوک در آسمان شهر اصفهان، انفجار ساختمان بانک صادرات، خلع سلاح سپهبد شفقت (آجودان مخصوص شاه)، انفجار رستوران خوانسالار، انفجار مینیبوس حامل مستشاران امریکایی، و مسئولیت نظامی کمیته استقبال خمینی و... از جمله فعالیتهای این گروه بود.
این گروه، توسط برخی اعضای مذهبی جداشده از این سازمان، و افرادی از اعضای محافل و هیئتهای مذهبی در سال ۱۳۵۴ بنیان گذاشته شد. محمد بروجردی در پی آشنایی با محسن کنگرلو از اعضای گروه فجر اسلام که اعتقاد به فعالیت فرهنگی داشت، تشکیلاتی را پایهریزی کرد که اهم فعالیت آن عملیات تروریستی بود. "در دی ماه ۱۳۵۶ همزمان با سفر کارتر گروه فعالتر از پیش شد. انفجار موتورخانه کاخ جوانان و انهدام بزرگترین دکل برقی که بخش عظیمی از برق تهران را تأمین میکرد، انفجار و اشتعال کارخانه کیان تایر و تخریب مشروبفروشیها، از جمله این عملیات بود". به گفته حسین مظفر، گروه توحیدی صف همزمان با سفر ژنرال هایزر فرستاده ویژه آمریکا طرح ترور وی را برنامهریزی کرده بود که با خروج ناگهانی وی از کشور ناکام ماند.
یا انفجار رستوران سنتی خوانسالار در ۲۲ مرداد ۱۳۵۷ توسط گروه تروریستی توحیدی صف را یکی از مهمترین عملیات این گروه به رهبری محمد بروجردی، از بنیانگذاران سپاه مینامند. رستوران بالاتر از میدان آرژانتین بود و توسط «علی تحیری» و «عباسعلی احمدی» شناسایی شد. البته عباسعلی احمدی در این عملیات یک دست و یک پایش را از دست داد و مُرد.
• جمعیت منصورون
منصورون گروهی تروریستی چریکی در ایران بود، در دهههای۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ در خوزستان. محسن رضایی، محم دباقرذوالقدر، علی شمخانی، محمد جهان آرا و... از اعضای منصورون بودند. تمام اعضای منصورون، در۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ توسط ساواک دستگیر و روانه زندان شدند و پس از ۱-۳ سال آزاد شدند. از اعضای شناخته شدهٔ گروه منصورون میتوان به؛ حسن هرمزی، محسن رضایی، مجید بقایی، محمدباقر ذوالقدر، علی شمخانی، محمد جهانآرا، غلامعلی رشید اشاره کرد. همچنین ۸ نفر از اعضای این گروه بنامهای: عبدالحسین سبحانی، غلامحسین صفاتی دزفولی، مهدی هنردار، کریم رفیعی، عزیز صفری، نورالدین شاهصفدری، علی جهانآرا و حسن هرمزی، در خلال درگیری مسلحانه یا در حال انجام عملیات چریکی، کشته شدند
سرانجام پس از به قدرت رسیدن خمینی، ۷ گروه تروریستی اسلامی در همدیگر ادغام شدند (۱۶ فروردین ۱۳۵۸) و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نام گرفتند.. و محمد سلامتی، بهزاد نبوی، محسن آرمین، مصطفی تاجزاده، هاشم آقاجری، ابوالفضل قدیانی، فیضالله عربسرخی و صادق نوروزی، مؤسسین سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران و همچنین، از موسسان یا اعضای «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» بودند که در سال ۱۳۶۱ از سازمان مذکور کناره گرفته بودند و ۷ گروه بنیانگذار این سازمان عبارت بودند از؛ گروه امت واحده (بهزاد نبوی عصر سابق سازمان مجاهدین خلق)، گروه توحیدی بدر (حسین فدایی) و سلمان صفوی، اکبر براتی، حسین صادقی و محمد عطریانفر با محمد منتظری و... گروه فلاح (محمد منتظرقائم، حسن منتظرقائم و مرتضی الویری)، گروه فلق (مصطفی تاجزاده و حسن واعظی)، گروه منصورون (محسن رضایی، محمدباقر ذوالقدر و علی شمخانی)، سید حسین علم الهدی، که اعدام انقلابی پل گریم، مستشار آمریکایی از اقدامات برجسته این گروه بود. از اعضای کلیدی دیگر این سازمان در بدو تشکیل میتوان بهزاد نبوی، محسن مخملباف، فریدون وردینژاد، علیرضا شجاعیزند، پرویز قدیانی، محسن رضایی، علی شمخانی، محسن آرمین، هاشم آغاجری، فیضالله عرب سرخی، مجتبی شاکری، حسین فدایی، عبدالحسین روحالامینی، حسین زیبایینژاد، سعید حجاریان، سید حسین علم الهدی، محمد منتظرقائم، مصطفی تاجزاده، حسن واعظی، محمد عطریانفر و حسین صادقی را نام برد] و...
این ۷ گروه تروریست اسلامی، تنها به خاطر اینکه از حرکت بلوای خمینی عقب نمانند، چارهای جز همراهی با آن نداشتند، و در همان حال، نقشهای مختلفی را ایفا میکردند که تروریسم، نقطه مشترک آنهاست. بعدها در رسانههای فریب آلود اصلاح طلب و حرکتهای وابسته به محمدخاتمی، خودنمایی کردند و به مبارزات تروریستی خود فخر فروختهاند و هرگز اشاره نکردهاند که هزینههای عملیات تروریستی آنان از کجا تامین میشد و این سربازان مملو از نیرنگ و جنایت ولایت فقیه چه سیه روزی و بدبختی را برای جامعه ایران به بار آوردند.
هنوز هم تبعید خمینی و شکنجه را در اوج اغراق و بزرگ نمایی کودکانه مطرح میکنند. آمار و ارقام خیالی از کشته شدگان در تبلیغات ضد رژیم مطرح کردند تا انقلاب منحوسشان را توجیه کنند. البته در علوم سیاسی اصطلاح غوغاسالاری/ اوباش سالاری (Ochlocracy) مشهور است [حکومت عوام زورمند (اوباش و اشرار) و رهبری جاهلین بر جامعه که پستهای مهم حکومتی و کارهای اداره کشور به دست جانیان و اوباش و بدکاران زورمند میافتد. معمولاً در خلال شورشها در جامعه رخ میدهد] و غالباً بعد از مدتی از هم فرو میپاشد.
و وقتی این تروریستها به قدرت رسیدند، جمهوری اسلامی به خطرناک ترین قدرت تروریستی جهان مبدل شد که گروههای تروریستی ریز و درشت را در اختیار دارد.
فدائیان اسلام
جمعیت فدائیان اسلام حزب ترریست اسلامی شیعه که در دههٔ ۱۳۲۰، به رهبری مُلایی به نام سید مجتبی نواب صفوی با هدف برقراری حکومت اسلامی تشکیل شد. البته شایع است که گویا بروجردی، مرجع تقلید وقت شیعه، فدائیان اسلام را مایه ننگ شیعه دانسته و حضور آنان در حوزه علمیه قم را ممنوع کرده بود. نواب هم این مرجع تقلید شیعه (بروجردی) را پستتر از سگ و ظالم و بدعتگذار میدانست!
اما پس از بلوای سال ۵۷، این تروریستهای مشهور - مانند مجتبی نواب صفوی- توسط مقامهای جمهوری اسلامی از جایگاه برجستهای برخوردار شدند و حتی اسم مراکز و اتوبانها و اماکنی به نام آنان، نام گذاری شدند. و خبرگزاریهای حکومتی درباره این تروریست اسلامی نوشتهاند: " یکی از شهدای والامقامی است که نامش در کنار شهدای گرافقدر اسلام و انقلاب اسلامی از صدر تاریخ اسلام تا کنون میدرخشد. "
حتی خامنهای بارها از نواب به طور اغراق آمیز تعریف و تمجید کرده و خود را از شیفتگان و یاران او و پیشاهنگ جهاد و شهادت در زمانه خودش نامیده است.
حتی خامنهای در ۲۲ دی سال ۱۳۶۳ میگوید: یشان تحت تأثیر اخوانالمسلمین بود یعنی حسن البناء روی ایشان اثر گذاشته بود! کی از رهبران معروف سازمان آزادیبخش فلسطین به من گفتش که من در مصر، در آن سفری که نواب صفوی مصر آمده بود، مشغول درس خواندن بودم. و داشتم درس میخواندم که مهندس بشوم. این آمد گفتش که تو داری درس میخوانی اینجا؟ برو فلسطین بجنگ، گفت من یکهو منقلب شدم! [ منبع: وبسایت خامنهای ]
یا خامنهای در کتاب کتاب «خون دلی که لعل شد «[خاطرات خامنهای که توسط «محمّدعلی آذرشب» گردآوری و «محمّدحسین باتمان غلیچ» ترجمه و مؤسسه حفظ و نشر آثار خامنهای منتشر کرده] میگوید که شیفته نواب بوده و شوق دیدار نواب را داشته و حرکت تروریستی نواب تا خمینی را " از دورانهای مهم بیداری اسلامی" مینامد که تا نهضت خمینی و بلوای ۵۷ اسلامی و برپایی نظام تروریسم اسلامی امتداد داشت. و میگوید: " نواب صفوی نخستین جرقهای بود که راه اسلام را به معنای فراگیر انقلابی و پویای آن در برابرم روشن ساخت.... و آتش شور و حماسه را در دل مجاهدان برافروخت.. "
و سپس میافزاید که نواب در سال ۱۳۳۲ به مشهد سفر کرده و در مرکز مذهبی «مهدیه» بوده و پدر خامنهای ۱۴ ساله، در ابتدا اجازه دیدار نداده... اما خامنهای میگوید " نواب در چشم ما نماد قهرمانی و مقاومت اسلامی بود. وقتی خبر کشته شدن رزمآرا به دست خلیل طهماسبی (از تروریستهای فدائیان اسلام) منتشر شد، و میشنیدیم که آقای کاشانی این اقدام قهرمانانه را به طهماسبی تبریک گفته، احساس عزت و افتخار میکردیم. "
عاقبت نواب به دیدن طلبههای مدرسه مذهبی سلیمان خان میرود که خامنهای آنجاست. در ادامه روایتاش میگوید" درواقع، از وقتی چشمم به این مرد افتاد، دیدم با تمام احساسم مجذوب اویم و از ژرفنای قلبم او را دوست میدارم.... سخنانش در روحم موج میزد و احساساتم را شعلهور میساخت و مرا بهسوی چشماندازه قدرت و عزّت اسلام میکشاند. " بعد از پدرش اجازه میگیرد و دوباره به دیدن نواب میرود و میگوید " نواب به صورت شعله فروزانی در آمد که همواره اهتمام به امر اسلام و جامعه و اندیشیدن به آینده اسلام را در اعماق وجودم برمیانگیخت... "
دوباره با اغراق گویی و مرده پرستی، خامنهای میگوید: " دو سال پس از آن سفر، در سال ۱۳۳۴ نواب اعدام شد؛ با اعدام نواب، سراسر کشور و به ویژه حوزههای علمیه را جو رعب و وحشت فرا گرفت. " و در آخر به تمجید از تروریسم اسلامی میپردازد: " به عقیده من اگر فعالیت آگاهانه فکر اسلامی از جنبش و مبارزه جدا شود، خشک و بیروح میشود. ".
گروه تروریستی فدائیان اسلام در ۲۰ اسفند سال ۱۳۲۴ احمد کسروی (نویسنده و تاریخنگار ایرانی) و منشیاش را با ضربات چاقو در داخل کاخ دادگستری تهران ترور کردند. سپس در ۴ سال (سالهای ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۲)، دو نخستوزیر عبدالحسین هژیر (در ۱۳ آبان ۱۳۲۸)، حاجی علی رزمآرا را (در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹) به قتل رساندند. از سوء قصدهای ناموفق آنان میتوان به ترور حسین علاء اشاره کرد (در ۲۵ آبان ۱۳۳۴). عاقبت مجتبی نواب صفوی و دیگر تروریستها (محمد واحدی، خلیل طهماسبی و مظفرعلی ذوالقدر) پس از ترور ناموفق نخستوزیر حسین علاء، در پادگان عشرتآباد در ۲۷ دی ۱۳۳۴ تیرباران شدند. و بعدها (۷ آذر ۱۳۳۴)، عبدالحسین واحدی معاون رهبر جمعیت فدائیان اسلام، در حین فرار از ماموران به ضرب ۵ گلوله به قتل رسید. و جالب اینکه، بسیاری از اطرافیان روحالله خمینی حتی در بلوای ۱۳۵۷، عضو فدائیان اسلام بودند (مانند محمد مهدی عبدخدایی).
البته سپهبد محسن مُبَصِّر از روسای سابق شهربانی کل کشور (۱۳۴۳-۱۳۴۹) در خاطرات شفاهیاش [گفتگو با تاریخ شفاهی هاروارد] به همجنبس باز بودن مجتبی میر لوحی (معروف به نواب صفوی) اشاره دارد که حتی در زندان، قبل ازاعدام، بنا به درخواست نواب صفوی، حوانی به نام عبدخدایی را در بند وی گذاشتهاند تا ۲ هفته آخر عمرش، به همجنس بازی بپردازد و منبصر معتقد است که همه آن اعمال جنسی را به صورت صوتی و تصویری ضبط کردهاند. و روایت مبصر افشا کننده فساد مُلایی بود که به بهانه فساد و تباهی، دیگران را ترور میکرد!
از دیگر موارد میتوان به رابطه و اتحاد فدائیان اسلام با ابوالقاسم کاشانی اشاره داشت و در ظاهر، نواب صفوی و فدائیان اسلام از مخالفان جبهه ملی ایران و محمد مصدق بوده و نواب در مرداد ۱۳۳۰، مصدق را کذاب نامیده و یا ۲۸ مرداد را به شاه تبریک میگوید. [ در روزنامه کیهان ۳ شهریور ۱۳۳۲] اما مصدق و یارانش، تروریست قاتل رزم آرا یعنی خلیل طهماسبی را از زندان آزاد کرد! (۲۴ آبان ۱۳۳۱)
[مجلس شورای ملی در دوره هفدهم در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۳۱ به درخواست شمس قناتآبادی (از یاران کاشانی) در ماده واحدهای وی را قهرمان ملی نامید و چنین تصویب کرد: چون خیانت حاجعلی رزمآرا بر ملت ایران ثابت گردیده هرگاه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد به موجب این قانون مورد عفو قرار میگیرد و آزاد میشود. ] و مصدقی چیها، به دروغ علیه افسر میهن پرستی مانند رزم آرا، توطئه کردند و از تروریستهای اسلامگرا تندرو و تروریستهای ائتلافی برای حذف او، کمک گرفتند! و نکته متناقض اینکه، خود. خلیل طهماسبی طرفدار کاشانی و جبههٔ ملی بود! و بخاطر ترور رزم آرا، صحنه سازی ترور حسین فاطمی (در ۲۵ بهمن ۱۳۳۰) توسط فدائیان اسلام (محمدمهدی عبدخدایی) را فراموش کردند! و محمود طالقانی میگوید که فداییان اسلام یکی از عوامل موفقیت ملی صنعت نفت بوده! [گفتگو با استاد سیدهادی خسروشاهی درباره فدائیان اسلام / پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران؛ ۱۳۸۹/۱۰/۲۷ ]
علاوره براین، طبق خاطرات سحابی، نواب صفوی مدتی را در منزل طالقانی قایم شده و مهدی بازرگان با وی دیدار داشته و خواسته که ژنرال زاهدی را ترور کند! و البته ماجرای کمک مالی رفسنجانی به نواب صفوی و فدائیان اسلام که مشهور است
ناگفته نماند که گروه تروریستی فداییان، برای تاسیس حکومت اسلامی، یک قانون اساسی من در آوردی هم داشت که در قالب کتابی به نام «رهنمای حقایق یا نماینده حقایق نورانی این جهان بزرگ» به قلم نواب صفوی ارائه دادند که به مانیفست فدائیان اسلام و مبنای سنت فکری این جریان تروریستی مبدل شد. (سالهای ۲۸-۱۳۲۷) و نواب علت نام گذاری گروهش به نام فدائیان اسلام را چنین بیان کرد که حسین بن علی را در خواب دیده که بازوبندی را به دست راست وی میبندد که بر روی آن نوشته شده بود فدائیان اسلام!
البته اسلامی نامیدن بلوای ۱۳۵۷ توسط خمینی، جزو محور فکری و اندیشههای فدائیان اسلام بود. [اسلامی بودن سرزمین ایران و لزوم اجرای احکام اسلام. ] و حتی در ماجرای ۱۳۵۷ که مُلایان ۳۲ سینما را آتش زدند، جزو تفکرات فدائیان اسلام بود [سینماها و نمایشخانهها بایستی برچیده شوند و عاملین آنها طبق قانون مقدس اسلام باید به مجازات رسند]. همچنین، در وبسایت خمینی آمده است " در واقع نواب صفوی بیشتر بر این عقیده بود که با حذف مهرههای مهم و حساس رژیم پهلوی، میتوان بر حکومت پهلوی پیروز شد و آنرا سرنگون ساخت تا حکومت آرمانی را جایگزین آن ساخت. " [پرتال خمینی، فدائیان اسلام و انقلاب اسلامی، ۱۳۹۸/۰۳/۲۶]
برای تو، مهستی شاهرخی
حکایت یک شهر و دو روز و دو عید