Wednesday, May 4, 2022

صفحه نخست » برای تو، مهستی شاهرخی

Mahasti_Shahrokhi_2.jpg

برای تو که در معدن طلا کار کردی و دستمزد ناچیزت را ندادند، اعتراض کردی ترا به شلاق محکوم کردند
برای تو که در هفت تپه کار کرده بودی، ماه‌ها حقوقت را ندادند، اعتصابت را با بازداشت و زندان و خشونت پاسخ دادند
برای تو که کولبر بودی و بار بر دوش از کوهستان گذشتی، دم مرز با گلوله مزدت را دادند
برای تو که کارگر شرکت نفت بودی، مزد کافی به تو ندادند، از شدت بینوایی خود را کشتی
برای تو که کارگر فولادسازی بودی، با ماه‌ها در اعتصاب حق خود را طلب کردی
برای تو که با گران شدن بنزین و سوخت، اعتصاب کردی و کامیونت را خواباندی
*
برای تو که آموزگار بودی و فرهنگساز، حقوقت ندادند پس برای اعتراض به خیابان آمدی
برای تو که بازنشستگی کفاف مخارج زندگی را نمیداد، ماهها بود که از دادن همان مستمری طفره میرفتند
برای تو که در دوران کرونا کادر درمانی بودی، با جانت بازی کردی اما آخر ماه حقوق نداشتی
برای تو که پرستار بودی اما امکانات و تجهیزات درمانی کافی برای کار را در بیمارستان نداشتی،
برای تو که تا پای جان زحمت کشیدی اما آخر ماه پول اجاره خانه را نداشتی، پس برای اعتراض به خیابان آمدی
*
برای تو که روزت و شبت کار بود اما روزگارت از شب تار تیره تر بود
برای تو که کودکی‌ات به جای بازی کار بود و دویدن در پی لقمه‌ای نان
برای تو که کودکی بودی غرق کار و بدون آینده
برای تو که در سطل‌های زباله می‌گشتی و بازیافتی‌ها را می‌فروختی
برای تو که گرسنه مانده بودی و کار نبود، بیکاری بیداد می‌کرد
برای تو که به سرعت برق کار می‌کردی اما در آخر ماه پول نداشتی تا قبض برق را بپردازی
برای تو که سرمایه‌ات کار بود و کار ترا به رایگان از تو می‌دزدیدند
برای تو که مانند مردان کار می‌کردی اما به جرم زن بودن حقت همیشه کمتر از مردان پرداخت می‌شد
برای تو که سرشار از میل سازندگی بودی و دائم می‌ساختی
برای تو که همیشه بیشتر از دیگران کار کردی و نیرو گذاشتی و کمتر از همه دریافت کردی
برای تو که نان و مسکن و آزادی را برای همه میخواستی، اما ترا بیکار کردند و به زندان انداختند
برای تو که سلاحت قلمت بود و بی چشمداشتی به رایگان می‌نوشتی، اما ترا تهدید و بازداشت کردند
برای تو که باعشق به مردم قلبت می‌تپید و تلاشت برای بهبود و بهزیستی بود اما ترا از امر منع کردند
*
برای تو که دستاورد مبارزات پیشینیان روز به روز بیشتر از کف میرفت
برای تو که زندگی بهتری برای همه میخواستی اما زیستن در میهن برایت جهنمی شد
برای تو کارگر مهاجر بدون اوراق اقامت، که کار سیاه و زیر قیمت میکردی
برای تو پناهجوی سیاسی که به کارگر ارزان زیر قیمت در کشورهای سرمایه داری تبدیل شدی
برای تو که خواسته بودی جهانی بهتر بسازی، اکنون جهان از تو کارگر ارزان برای دوران بردگی نوین ساخته بود
*
برای تو که رنج تبعید را بر خود هموار کردی تا در سرزمینی دیگر آشیانه‌ات را بسازی اما آنجا به کارگر ارزانی تبدیل شدی که به لانه‌ای بی نور پناه برده است
برای تو که در روز کارگر برای اعتراض به خیابان آمدی، اما از تو با باتوم و گاز اشک آور قدردانی شد و به دستهای زحمتکش تو دستبند زدند
برای تو...

اول مه یا یازدهم اردیبهشت ۱۴۰۱، پاریس
مهستی شاهرخی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy