Wednesday, May 4, 2022

صفحه نخست » چرا جامعه ما در مسیر پیشرفت پیش نمی‌رود؟ به همراه دو شعر، امیر کراب

Amir_Kareab.jpgز گیتی، دو کس را سپاس
یکی حق شناس و یکی حدشناس

وطن ما ایران در طول قرنها حادثه‌ها و اتفاقات عدیده‌ای را پشت سر گذاشته است، و حاکمان زیادی را دیده است، بجز انگشت شمارانی، بقیه به قدرت رسیدند، نمک را خوردند و نمکدان شکستند! چرا؟
اگر حکام ما در طول تاریخ، این گفته افلاطون را با جان دل می‌شنیدند: "زندگی زنگ تفریح کوتاهی است ولی زنگ حساب هم می‌رسد! "منظور دوره حساب و کتاب هم می‌رسد و بقول شاعر:
حدیث نیک و بد ما نوشته خواهد شد/
زمانه‌ای و قلم و دفتری و دیوانی/

تا دیر نشده به خودمان بیاییم و بدانیم زمانه هر کدام ما را قضاوت خواهد کرد و راه گریزی نیست! پس چه بهترحکام از گذشتگان درس بگیرند و حق شناس باشند و حد خودشان را بشناسند و مردمی که تمام زندگی‌شان را در ابن راه گذاشتند زجر و شکنجه نکنند، همه مهمان این جهان هستیم و هر کس گفته فردوسی بزرگ را آویزه ذهنش کند، مردم آزاری نکند و به خلق کمک کند و شادی را به مردمش هدیه دهد و ایرانی که قدمت هزاران ساله دارد و باید مطابق اجدادشان صلح آمیز و در رفاه زندگی کنند، به چرخه درست زندگی برگردانند و سپاس و احترام را برای خودشان بخرنند، و دوباره و چند باره این گفته ارزشمند فردوسی را عمل کنیم:

ز گیتی، دو کس را سپاس
یکی حق شناس و یکی حدشناس
امیر کراب

و دو شعر همراه با این متن تقدیم می‌شود
فرزندان کار و عشق

امروز؛ آغاز عاشق شدنست
شعرهایم را، در راهتان فرش می‌کنم
و با شما فرزندان رنج و کار پیمان می‌بندم!
برای انسانی شدن جهان اطرافم کوشا باشم!
در رویایم روزی را می‌بینم
بشر ازحیوانیت و ددمنشی دست بردارد
و با هم نانشان را تقسیم کنند
و درهای فکرشان رابازبگذارند
برای رخصت باهم بودن هوای تازه را تنفس کنند!
و قلب‌هایمان برای هم بتپند
و نگاهمان را عاشقانه ترکنیم
و سلاح مان نیکی ومحبت وهمیاری شوند!
و دریچه قلبمان رابگشائیم
و بنام انسانیت، فرزندان کاررانمازبریم
و عشق راجهان گسترکنیم
و سفره پاکی و محبت را پهن کنیم
و با هم محبت و نیکی و اخلاص را تمرین کنیم!
امیرکراب

برای آینده ایران و رنسانس در راه؟
خردورزی

قرن‌ها رویا بافتی‌م
در رویاهای مان زندگی کردیم!
در آنها جریان داشت
بازگشت به گذشته پرافتخار؟
بازگشت به ایرانشهری؟
کورش را بزرگ پنداشتیم
سلسله‌های هخامنشیان و اشکانیان و... را
گاه، یک شخصیت را بزرگ کردیم
دیگری را کوچک شمردیم
مصدق را ستودیم محمد رضا شاه را کوچک کردیم
معیاری برای نقد تاریخی نداشتیم!
آنقدر به قومیت و زبان مشغول مان کردند
جنگ زرگری راه انداختند
بردند و خوردند و کشتند و سوزاندند!
که هدف اصلی مان فراموش شدند؟
ما را با زنده باد و مرده باد
و غرب استعمارگر و وحشی مشغول کردند!
و دعوا بر سر هیچ؟!
نقد تاریخی غایب بزرگ بود؟
در طول دهه‌ها، سه واژه را فراموش کردیم:
قانون و روشنگری و دولت و ملت
آینده مان در گرو این سه واژه حیات بخش
تا بیداری مان سر برسد
و نقد و خرد جایگزین موهومات شوند؟!


امیر کراب
امیر کراب دوم مای دو هزار و بی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy