لزوم رسیدگی ملی در پرونده مهسا امینی
بررسی مرگ فاجعه بار او
عمادالدین باقی، جامعهشناس و پژوهشگر حقوقبشر_ پیشتر نوشتیم «گشت ارشاد را متوقف کنید!» که سرمقاله و تیتر یک روزنامه سازندگی، شماره 1212 پنجشنبه30 تیر1401 بود. اما همچنان در بر همان پاشنه چرخید تا فاجعه مهسا امینی. یک گزارش کارشناسی نشان میدهد واکنش کاربران در توئیتر به حادثه دردناک پیش آمده برای مهسا امینی در دو سال اخیر از نظر حجم واکنش در طول مدتزمان کوتاه، بیسابقه بوده و در سایر شبکههای اجتماعی هم وضع همینگونه بوده است. با توجه به دستور رئیسکل دادگستری استان تهران به دبیر هیات نظارت بر حفظ حقوق شهروندی دادگستری کل استان در خصوص بررسی فوری علل و چگونگی بروز «این عارضه» (عارضه، تعبیر رئیس دادگستری است)، تاکید میشود که بررسیها درباره این پرونده که دیگر در افکار عمومی یک پرونده ملی است، بدون حضور افراد و نهادهای مستقل از قدرت، اعتمادآور نیست. در آغاز این بررسیها، شتابزدگی در تدفین در حالی که هنوز کالبدشکافی و تحقیقات لازم برای بررسی ادعاها مطرح شده انجام نشده بود اقدامی نادرست بود که تحقیق را ناقص و مسالهدار میکند.
متاسفانه نوع برخورد مسئولان و دستگاههای رسانهای حکومتی با فاجعه، نشانگر فرار از مسئولیت و بیتوجهی به تاثر افکار عمومی بوده و همین برخوردها در فجایع قبلی یکی از زمینههای تکرار بوده است.
1. خبرگزاری فارس مینویسد: «در همه تخلفات کوچک و بزرگ، ممکن است فردی با سابقه بیماری زمینهای یا حتی غیر آن دچار موارد مشابه شود. اگر قرار باشد پلیس صرفا به احتمال آنکه افراد ممکن است دچار حادثهای از این جنس شوند اقدامی نکند، باب مقابله با قانونشکنی بسته میشود.»
وجود این نوع دیدگاهها ترسناک و عامل تداوم این فجایع است. مادامی که این رویکردهای توجیهگرانه درباره جان مردم وجود دارد، امنیت و آسایش به وجود نخواهد آمد و کشور از درون پوک و پاشیده میشود و عامل اصلیاش حاملان این دیدگاههای وحشتناکاند. فارغ از اینکه هنوز نمیدانیم تا قبل از صحنه سکته مهسا در آن سالن چه اتفاقی افتاده و باید منتظر تحقیقات بیطرفانه باشیم اما با فرض درستی ادعاهای رسمی، این خبرگزاریهای توجیهگر نمیدانند اساسا در قوانین همه کشورهای پیشرفته یکی از دلایل اینکه نمیتوان هیچکس را بدون حضور وکیلش احضار کرد و مورد سوال قرار داد همین است که ممکن است حتی یک نفر پیدا شود که به دلیل بیماری زمینهای یا شدت استرس دچار حادثه شود و چون حکومت، مسئول جان تکتک مردم است حتی در مورد اینکه برای یک نفر چنین مصیبتی رخ دهد، مسئول است. آیا اگر به خاطر همین مساله بسیار جزئی و ساده، دختر یا پسر جوان ۲۲ ساله یکی از مسئولان همین خبرگزاریها جانش از دست برود باز هم همینگونه توجیه خواهند کرد؟
2. برخی افراد دچار فراموشی میشوند و توجه ندارند که این اتفاق، یک رخداد استثنایی نیست و به یک رویه تبدیل شده است. همین فیلم مهسا امینی نشان میدهد روزانه دهها نفر از بانوان توقیف و به این جلسات هدایت میشوند؟
در همین هفتههای اخیر این چندمین مورد از برخوردهای زننده گشت ارشاد بود که موج اعتراض را برانگیخته و عواطف عمومی را جریحهدار کرده است؟ که استغاثه آن مادر جلوی ماشین گشت ارشاد برای جلوگیری از بردن فرزندش تازهترین آنها بود. اگر تبلیغ علیه نظام جرم است که فردی را به خاطر یک توئیت محکوم کنند واقعا چه جرمی بالاتر از این نوع تبلیغ در گستره جهانی است که نه فقط نظام که دین را و ایران را هم آماج تخریب قرار میدهد؟ ظاهرا به همین زودی فراموش کردهاند از زهرا کاظمی و ستار بهشتی، رامین پوراندرجانی، زهرا بنییعقوب، هاله سحابی، کاووس سیدامامی و شلیک به رضا مرادخانی ملیپوش بوکس ایران در پارک پردیسان در اردیبهشت امسال «که همراه همسر و دخترشان به پارک رفته بودند» تا درگذشت مهسا امینی چند مورد دیگر از فجایع تلخ متوجه ماموران بوده است؟
3. مشکل دیگر، اختلافنظر میان خود ضابطین است که به نظرات موافقتر با کارشناسان علوم اجتماعی وقعی نمینهند.
یک بار فرمانده ناجا گفت که پرسنل ما حاضرند به صفر مرزی منتقل شوند اما در گشت ارشاد حضور نداشته باشند. در یک مورد دیگر هم رجانیوز تیتر زد: سخنان فرمانده ناجا: «گشت ارشاد» مطلوب ما نیست! (رجا نیوز و روزنامه ایران، شماره 5189 به تاریخ 10/7/91، صفحه 4 (اجتماعی).
دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور با اظهار تاسف از ناکارآمدی قوانین و تندروهایی که بدحجاب را مجرم میدانند و نسخه زندان و مجازات شدید برای آن میپیچند، میگوید تغییر قالب و استفاده از شیوههای نوین بسیار لازم است (دنیای اقتصاد16مرداد1401). از کارشناسان علوم اجتماعی تا متخصصان علوم دینی نقدهای جدی و عالمانهای مطرح میکنند اما فورا آنها را متهم به همصدایی با شبکههای خارجی بیبیسی و ایران اینترنشنال و... میکنند و حاضر نیستند منطق منتقدان را گوش کنند.
همین چند هفته پیش معاون سابق نیروی انتظامی و رئیس ستاد مرکزی راهیان نور کشور به دفاع از گشت ارشاد و برخورد با زنان به اصطلاح بدحجاب توسط نیروی انتظامی پرداخت و مدعی شد: «گشت ارشاد به جامعه خیلی خدمت کرد. اگر میخواهید بگویید نباید خطا داشته باشد، مگر در جاهای دیگر خطا صورت نمیگیرد؟ واقعا این توجیه برای این همه اتفاقات مکرر میشود؟ او توجه ندارد حکومت در برابر جان و امنیت تکتک شهروندان مسئول است. میگوید: من زمان آقای احمدینژاد، مسئول بودم. خود ایشان هم از کسانی بود که با گشت ارشاد مخالفت میکرد. البته من با برخوردهایی که خشونتآمیز است، مخالفم. اما کجا پلیس برخورد خشونتآمیز کرده است؟ در جواب این سوال که: مخالفان گشت ارشاد میگویند چرا پلیس بدحجابها را دستگیر میکند. بالاخره بیرون ماندن چند رشته مو که نیازمند چنین برخوردهای قهرآمیزی نیست، میگوید: من از شما سوال میکنم بیحجابی جرم است یا نه؟ هنجارشکنی جرم است یا نه؟ فروش مواد جرم است یا خیر؟ مثل اینکه الان کسی دارد دزدی میکند و از دیوار مردم بالا میرود. ما بیاییم و بررسی کنیم که دلیل اینکه دزدی میکند، چیست؟ دزد است یا محتاج؟ پلیس میگوید این الان در حال دزدی است، باید دستگیر شود. به کشورهای دیگر نگاه کنید و ببینید چه برخوردی با مجرمها میکنند.»
ریشه تکرار فاجعه این است که مساله پوشش سر (نه پوشش بدن و موضوع برهنگی) را که هم از نظر حکمی و هم مصداقی و حدود پوشش، موضوعی اختلافی میان فقهاست و ممنوعیت اجبار در آن از مسلمات دینی و حقوقی و حقوق بشری است، با فروش مواد مخدر و سرقت یکی میداند. این حرف به لحاظ حقوقی و شرعی آنقدر نادرست است که برای عدم صلاحیت مدعیاش کفایت میکند و حضور چنین افرادی در مناصبی که موجب چنین حوادث تلخ و مکرر میشود درخور پیگرد قضایی است.
4. در پی درگذشت سوزناک دختر جوان22 ساله سقزی، فیلمی پخش کردند که نشان میدهد مهسا امینی برخلاف تبلیغات دیگران نه بر اثر ضربوشتم بلکه ناگهان دچار سکته شده است. البته طبق این فیلم، پیش از سکته ناگهانی، یک بگومگو با یک مامور زن و برخورد ناشایست مامور مشاهده میشود که نمیتوان از کنار آن گذشت. این فیلم فقط برشی چندثانیهای است و از نظر فنی سوالات زیادی برانگیخته که نمیتواند مبنای قضاوت باشد. باید فیلم از زمان بازداشت تا افتادن مهسا در سالن دیده شود تا بتوان قضاوت کرد. در عین حال آیا نظر شما این است که مهسا امینی اگر توسط ماموران به کلاس ارشاد، هدایت نشده بود همان ساعت چنین اتفاقی میافتاد یا نمیافتاد؟ اگر نمیافتاد پس بر اثر استرس ناشی از این وضعیت دچار حمله شده و اگر معتقدید در صورتی که پای گشت ارشاد هم در میان نبود در همین ساعت این اتفاق میافتاد ولی در خیابان یا حتی دیگر! آن وقت این سوال پیش میآید که چرا احضارها و بازداشتهای غیرضروری انجام میدهید که یک رخداد عادی و فردی را تبدیل به فاجعه ملی کنید؟
شگفتی در این است که سکانداران کشور متوجه ابعاد و اعماق موضوع نیستند و احساس خطر نمیکنند. با راهبردهای بینالمللی، پشتوانه خارجی خود را از دست داده و متحدان قابل اعتمادی ندارند چون این متحدان سودجو با کارت ایران به سود خود بازی میکنند. از نظر داخلی هم این مساله بسیار ساده که پیامدهای اصرار بر ادامه یک شیوه نادرست و ناراضیتراش، خالی کردن پشتوانه داخلی است را هم درنمییابند؟ برآیند خالی کردن پشتوانه داخلی و خارجی یک کشور میدانید چیست؟
گشت کُشتار، نیکروز اعظمی