عریانی و افسارگسیختگی خشونت را فاشیسم گویند. در کشورهایی که سرهنگ ها از طریق اِعمال قدرت، بر مردم و جامعه خشونت کرده و خوشونت رواج داده بودند قطعاً فاشیست بوده اند اما این سرهنگ ها با حکومت هایشان هیچگاه گماشته هایی همچون "گشت ارشاد" - بخوان گشت کُشتار - نداشته اند تا آنها را به خیابانها برای کُشتن زیبایی سرازیر کنند. اما جمهوری اسلامی چهل و سه سال است دارد این کار را می کند.
چهل و سه سال اعمال بغایت خشونت بار در انظار عمومی اجتماع و "جامعه" را کار "گروهای خودسر" دانستن فقط می تواند شگرد اصلاح طلبان این حکومت دینی باشد. قبلا هم گفته بودند که گروهی خودسر در اطلاعات جمهوری اسلامی نویسندگان را ترور می کرده. تمام تلاش اصلاح طلبان حکومت جا انداختن این مسئله بوده و هست تا اعمال فاشیستی اسلامیِ مواجب بگیران این حکومت را از خودِ حکومت جدا نشان دهند.
حال آنکه، وقتی چهل و سه سال "گروهای خودسر" بتوانند دست به هر جنایتی در ملاء عام زنند و همچنان دوام آورند و خشونت و جنایت را تداوم ببخشند الزاماً بایست بستری گسترده برایشان فراهم باشد. این بستر را فاشیسم اسلامی حاکم بر ایران فراهم کرده است.
ضمناً، اگر نخواهیم بگوییم آدم بایست خیلی زیرک باشد که جنایت فاشیست های جمهوری اسلامی در حق این دختر را زیرکانه به گردن مسیح بیاندازد یا تلاش کند تا در این جنایت نقشی هم برای مسیح قائل شود و در اینباره ادعای سخیف کند که چون جمهوری اسلامی دستش به مسیح نمی رسد انتقامش را دارد از دختران داخل کشور می گیرد، حداقل می توانیم بگوییم چنین آدمی لیچارگو است و نمی تواند بفهمد که هدف مواجب بگیران و فرمانبران این نظام در قالب انواع گشت ها، نه ساکت کردن مسیح ها که خاموش کردن مبارزه مدنی زنان ایران است. در واقع این نظام خشونت گستر نه از مسیح یا مهساها بلکه از مبارزه زنان در راه احقاق حقوق از دست رفته شان دارد انتقام می گیرد.
و بالاخره اینکه، می توان بر پیکر زیبایی های زندگی ضربت نواخت اما نمی توان آن را نیست کرد چنانکه جمهوری ضد زیبا و زشت خوی اسلامی در این چهل و سه سال موفق به این کار نشد و نخواهد شد. برعکس، این زیبایی هر بار در سیمای مبارزات مدنی زنان ایران برای بدست آوردن حقوق مدنی شان، زیباتر شد.
چراغهای زنانه، به یاد مهسا امینی (ژینا)، رضا فرمند
پرونده ملی (مهسا امینی)، عمادالدین باقی