Monday, Oct 17, 2022

صفحه نخست » جمهوری اسلامی؛ توخالی و خبیث، امیر امیری

Amir_Amiri.jpgچنین که پیداست سیاست جمهوری اسلامی بر این تصور و توهم غلط استوار است که گویا میتواند با سرکوب و کشتار مردم و ربودن و تجاوز دخترکان و اینک آتش زدن زندان اوین، توجه و افکار عمومی را به سمت و سویی هدایت کند تا بر موج اعتراضات سرپوش گذارد و انقلاب ملی را مهار کند.

حکومتی که بقایش در قلمرو مرگ خلاصه شده است حتی با بکارگیری چنین شیوه‌های پلیدی ادامه و دوام دولتش را تضمین نخواهد کرد و تنها جان کندن یک رژیم رسوا و به پایان رسیده را به نمایش می‌گذارد.

برای رژیمی که در آستانه از دست دادن انحصار قدرت قرار دارد، استفاده از ادبیات سقوط («درخت تناور»، «غلط کردن») در خط مقدم گفتمان حکومتی برای ایجاد شرایطی که ذهن و جسم مقامات و حامیان را در منطقه امن و قلمرو امنیت نگه دارد، اکنون به شکل فاجعه افرینی در زندان اوین، بالا رفتن چشمگیر آستانه پریشانی و غلبه عنصر اضطراب و ترس بر دستگاه تنفسی را نشان می‌دهد.

ویژگی هر سامانه سیاسی در حال سقوط ناامنی مزمن و ترس است، و هر چه ریزش در سازمانها بیشتر و هرج و مرج در میان نهادها افزایش یابد، تلاش برای بازیابی احساس امنیت و ترمیم دلهای قالب تهی کرده، به اختلافات درونی و حالات نفسانی منجر می‌شود.

حکومتی که کابوس سقوط، خواب را از چشمانش ربوده است و بعلت ناکارآمدی در مرز فروپاشی قرار دارد و ماشین سرکوبش به دست انداز افتاده و خسته و متزلزل شده است، از آشناترین راه حل‌هایی که برای عبور از بحران و جلوگیری از روند متلاشی شدن بکار می‌گیرد، وارد کردن شوک به جامعه است. اما استفاده از چنین راهکارهای فجیع و ضد انسانی، به جای کند کردن روند سرنگونی، آشفتگی سامانه فاسد اسلامی را عمیق‌تر خواهد کرد و به پیوستن سرآمدان، نهادها و قشرهای گوناگون سیاسی و اجتماعی به جنبش انقلابی دامن خواهد زد که به زایش بحرانهای بیشتری در نظام سیاسی می‌انجامد و انگیزه‌ای برای به حرکت درآمدن مردم در ابعاد وسیع و میلیونی خواهد شد.

اقتدار پوشالی رژیم نکبت اسلامی که به شکل یک اختلال هویتی تجلی یافته است، اینک سست و در هم شکسته شده و نه فقط در میان مردم، بلکه در بین بسیاری از سازمانها و نهادهای حکومتی هم دیگر خریداری ندارد، زیرا روحیه مبارزاتی مردم تغییر کرده است و از حالت منفعل به صورت تکلیف و آشتی ناپذیر درآمده است و در روند صعودی خود در حرکت است.

اکنون که تیغه سرکوب رژیم نکبت با آتش زدن زندان اوین روندی اهریمنی در پیش گرفته است باید مبارزه خشونت‌ پرهیز از منظری دیگر مورد توجه قرار گیرد، زیرا هر مبارزه‌ای کنشی تعاملی و دو‌طرفه است که شیوه‌های گوناگون رفتاری هر دو طرف در برابر یکدیگر به ایجاد شکل‌های جدیدی از مقاومت می‌انجامد. دخترربایی، تجاوز، کودک کشی و اکنون آتش افروختن در زندان، میدان مبارزات مسالمت آمیز مردم را هر روز محدودتر می‌کند. چنین روش‌هایی به سود سرکوبگران پایان نخواهد یافت و میتواند با حاصل جمع متغیرها، ابعادی باورنکردنی بخود گیرد.

چنین اقدامات شریرانه‌ای که نشان از حالت احتضار رژیم دارد، مسئله «نه می‌بخشم و نه فراموش میکنم» را دوباره برجسته‌تر و مطرح تر از هر زمان دیگری کرده و به‌ ضرورت و بنا بر ایجاب‌های تازه حس انتقام نیز بر آن افزوده شده است.

حکومت دیوانگان بهتر است که دچار خطای محاسبه نگردد و شرایط امروز را با قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ یکی نپندارد. نه رژیم متزلزل اسلامی در موقعیت آن سال قرار دارد و نه مردم همان ملت خسته از جنگ بی حاصل هشت ساله هستند. شعله‌های خشم چنین روش‌هایی زودتر گریبان خودتان را خواهد گرفت که حتی خزیدن به سوراخ موش هم بی‌فایده خواهد بود.
ما بزودی وارد مراحل حساس‌تری از روند انقلاب ملی خواهیم شد که هم اتحادها و ائتلاف‌های تازه‌ای از راه خواهند رسید و هم آهنگ شماره معکوس سرنگونی رژیم رسوا را شتاب خواهد بخشید. برای درهم شکستن آخرین سنگرهای جمهوری‌ اسلامی و اوباش سرکوبگرش باید از هم‌اکنون برای پیوند اعتصابات سراسری با اعتراضات مردمی برنامه‌ریزی و سازماندهی کرد.

نه سنگر خیابان را باید از دست داد و نه موتور جنبش را باید خاموش نگه داشت؛ آنها را باید حفظ کرد و گسترش داد و برای کاهش هزینه باید پاسخ خشونت را داد.

ایرانیان در برون مرز باید حضورشان را در میدان مبارزه پررنگ تر و از این هم سنگین‌تر کنند. کنش سیاسی تنها تظاهرات در مکان‌های مشخص نیست و محل دیپلمات‌ها ـ تروریست‌های رژیم اسلامی نباید تنها برای جابجایی پرچم در نظر گرفته شود و باید فراتر از آن رفت و به شکل عملی و ملموس تری تغییر یابد. اینکه هنوز ماله کشان و گروه‌های لابی آزادانه در حال جولان دادن و میدانداری هستند از ناکارآمدی ماست. کمترین کار و اقدام ایجاد فضای ترس و ناامنی برای جاسوسان و آدم فروشان دستگاهای اطلاعاتی رژیم نکبت اسلامی در خارج کشور است.

سیاست زمینی است که تاثیرگذاری انسان بعنوان کنشگر در آن شکل میگیرد و مشارکت کنشگر خارج کشوری در یک کنش جمعی باید قاطعانه تر و عملی تر باشد تا امر براندازی و وظایف ملی به ثمر رسد.

مشق مرگ که نباید تنها برای جوانان و دخترکان درون وطن نوشته شود، تبعیدیان هم باید با دید وسیع‌تری به وظایف و رسالت خود عمل کنند.
سیاست هم مشق مرگ است و هم هنر زندگی، هر کدامش به شرایط و موقعیتی که در آن بسر میبریم معنا مییابد؛ اینک عصر خون را با خون شستن است. کسی که خون دیگری را نریزد، خونش ریخته نخواهد شد.

تندبادی که وزیدن گرفته است بسیار فراتر از «درخت تناور»‌ی که از آن خون جاری است خواهد رفت و با «غلط کردن» رهبر الدنگ و انصار و مهاجران بر زمین‌شان خواهد زد. مطمئن باشید رفتنی هستید!



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy