ما آدمهای دورهی قدیم تا دلتان بخواهد از قافلهی جنبش سراسری جوانان وطن عقب هستیم ولی نباید ته خانه بنشینیم، هی اشک شور بریزیم و حیف و دریغ بخوریم. به نظر این حقیر فقیر ما میتوانیم و باید هنجارهای رژیم آخوندی را تو کلهاش خورد و خاکشیر بکنیم و به این وسیله در کنار بر و بچههای مبارزمان قرار بگیریم. تا یادم نرفته بگویم که هنجار شکنی به عنوان شیوهای از مبارزهی منفی زمانی در جامعهی ایرانی قد علم کرد که خمینی، با اتکاء به جزمهای دورهی دقّیانوس، هی برایمان پشت سر هنجار تراشید. گیس سفیدان و ریش سفیدانی که مثل من چهار تا پیراهن بیشتر جرّ دادهاند حتما اوایل سال ۱۳۵۷ را به یاد میآورند که احترام بی چون و چرا به "خمینی بت شکن" یک هنجار بود. در آن زمان کم نبودند انسانهای روشن بینی که با در آوردن ادای خمینی هنجار شکنی کردند و حتی شعار "خمینیای امام؛ ...یدی به این قیام" را سر دادند. هنجار شکنیها ادامه پیدا کرد ولی هیچوقت همگانی نشد. امروز زمانش رسیده که این هنجار شکنیها را همگانی کنیم. باور بفرمایید مال و خرجی هم ندارد. فقط ارادهی پی گیر میخواهد و دگر هیچ. خواهش میکنم اندکی دندان روی جگر بگذارید که کبریتی بکشم و موضوع را روشنتر کنم.
قبل از هر چیز اجازه بفرمایید که خدمت با سعادتتان عریضه نگار شوم که توی دنیایی که همه چیزش کله پاست، کج تبدیل میشود راست و راست کج. نمیدانم قصهی آن بنّایی را شنیدهاید که حوضی را کج ساخت. چون آب را در حوض کردند، کج بودن حوض آشکارتر شد، لیکن بنا با قیافهی حق به جانب گفت: "حوض کج نیس، آب کجه. " در نظام جمهوری اسلامی، مثل هرنظام دین مدار دیگر، هنجارهایی که زمانی جامعه را به هم پیوند میدادند ناهنجار جا زده میشوند و نا هنجاری هایی که عارف و عامی مردودشان میشمردند به هنجارهای ستایش برانگیز تبدیل میشوند. هر صدای مخالفی تاکنون با چماق تحمیق و تکفیر خفه شده است.
اجازه بفرمایید چند مثال بزنم، گرچه هر کدام از شما که دستی در آتش دارید میتوانید نمونههای بیشتری را مثال بزنید. اول از آزادی زنان صحبت میکنیم که در دنیای متمدن یک هنجار قابل احترام است و در رژیم اسلامی از ناهنجارترین نا هنجاران. موی زن باید پوشیده بماند که در غیر این صورت شهوت مؤمنین را به غلیان در میآورد. در جریان جنبش مشروطیت، زنده یاد علی اکبر دهخدا، زنان چادر پوش را "علیا مخدره اسیرالجوال" لقب داد. ببینید که امروز مملکت چقدر به عقب رفته که این اسارت به صورت یک هنجار در آمده است. صدای زن هم تحریک کننده است و اگر زنی مجبور شد از پشت در بسته به مردی بیگانه جواب دهد احوط آن است که ریگ زیر زبان بگذارد. این هنجار که همکاری و همیاری دو نیمهی بشری ضامن دوام و بقای یک بشریت پیشرو است، در ایران اسلامی به صورت ناهنجار (جدایی زن و مرد در همه جا و در کلیهی عرصه ها) در آمده است. وای به حال آن زن هنجار شکنی که دو چرخه سواری کند یا در استادیومهای ورزشی به تماشای مسابقهی مردانه حاضر شود.
آیا شما هرگز از خود پرسیدهاید که اصطلاح عربی "لهو و لعب" به چه معنی است؟ هرکس داند، داند و هرکس نداند بگویم تا بداند که لهو و لعب به معنای خوشگذرانی، تفریح و بازی است. امروزه کشورهای مختلف عالم بیلیونها و حتی تریلیونها دلار خرج میکنند که وسایل تفریح مردمانشان را فراهم آورند - چیزی که در مملکت امام غایب ناهنجار محسوب میشود. خمینی چون بر اریکهی قدرت نشست، مذبوحانه تلاش کرد که از ایران یک ماتمکده بسازد. او قبلا، در تحریر الوسیلهاش دست رد به سینهی موسیقی (غنا)، آواز و لهو و لعب زده بود: "غنا تنها نیکو ادا کردن صدا نیست، بلکه کشیدن صدا و ترجیع آن به کیفیتی است که طربناک بوده و با مجالس لهو و شادی و آلات لهو و لعب تناسب داشته باشد. " این هم پاسخ خمینی در مورد یک استفتائیه راجع به موسیقی: " موسیقی مطرب حرام است و صداهای مشکوک مانع ندارد. " نا گفته نماند که در این جملهی قصار معناها نهفته که باید لغت شناسان عالم جمع شوند و کنفرانس بگذارند تا منظور امام راحل را از صداهای مشکوک در یابند. میدانیم که این هنجار شکنیهای پی گیر و مکرر هنرمندان ایرانی بود که جمهوری اسلامی را در رابطه با موسیقی و آواز به عقب نشینی نسبی واداشت، گرچه هنوز هم که هنوز است زنان اجازه دادن کنسرت را ندارند.
آهای مردم مبادا شادی کنید که این هنجار شکنی است. گور بابای دنیای استکبار که خنده، رقاصی، قرتی بازی، پای کوبی و دست افشانی برایش معیار سلامت جامعه است. امت همیشه در صحنهی ایران باید افتخار کند که قرن هاست گریه، ذکر مصیبت، عزاداری توام با مداحی، سینه زنی، و قمه زنی و در آب گل آلود غلت خوردن را پیشه خود ساخته است.
از هنجارهای دیگر جمهوری اسلامی، ریش است که آنرا برای مردان "محاسن" به حساب میآورند. کس باید مغز خر خورده باشد که این ناهنجار را هنجار بداند. در حدود هفتصد سال پیش عبید زاکانی در رسالهی "ریش نامه"اش شرح ملاقات خود را با مردی ریشو چنین شرح میدهد: گفت الســلام علــیک. از هیبت او لرزه بر اعضای حاضران مستولی شد. از جا جستم گفتم آیا ابلیسی، غولی، ملک الموتی کـه به قبض روح آمدهای؟ بانگ بر من زد و گفت: که هی ما را نمیشناسی. ما را ریش الدین ابوالمحاسن گویند. آمدهام تا داد این دل بیچاره از خیال محبوب جفا کارش بستانم. در زیر لب گفتم آه: آن را که محاسنش توباشی/ بنگر که مقابحش چه باشد. " در اینجا دلم میخواهد فریاد بر دارم آهای مردان شرافتمند ایران به پیش! به پیش! از همین الان صورت مبارکتان را سه تیغه بتراشید و با غرور و سینهی فراز در اماکن همگانی حاضر شوید.
حال میرسیم به بحث شیرین دزدی که در نظام جمهوری اسلامی هم ناهنجار است و هم هنجار. اگر دزدی در حد آفتابه دزدی باشد بخاطرش دست قطع کنند و سارق را به صورت گدا در میآورند تا یک عمر سربار خانواده و جامعهاش باشد، لیکن اگر جنبهی ارتشاء اختلاس و غارت اموال عمومی داشته باشد، سخت مورد ستایش است. این هم از معجزات نظام اسلامی است: چیزی که هم میشود و هم نمیشود، مثل مربع گرد.
نا هنجاری مثل وصله سفید است بر قبای سرمهای که نمیشود آنرا به آسانی در یک جامعه مدرن جا انداخت. لیکن "غیرت" و تعصب مذهبی همهی کارها را آسان کرده است: ستاد امر به معروف و نهی از منکر و گشتهای جوراجور ارشاد، حزب الله، ثارالله، بقیة الله و گشت خواهران زینب، با تشکیلات عریض و طویل و بودجه بیلیونیشان، بیکار ننشستهاند. آنها به زور سرنیزه هنجارهای اسلامی را به مردم حقنه میکنند و دمار از روزگار هنجارشکنان در میآورند.
وای به روزگار ملّایان حاکم اگر هنجار شکنی هایی که امروز به صورت نیمه پنهانی و پراکنده در جامعه وجود دارد جنبهی آشکار و همگانی پیدا کند. از زنان و دختران برومند جامعهی ایرانی شروع میکنیم که نیم بیشتر و برتر جامعه را تشکیل میدهند. فکرش را بکنید که اگر فردا روز نیمهای از نصف جامعهی زنان بدون چادر و چاقچول در اماکن عمومی ظاهر شوند و مردان غیور ایرانی از آنان پشتیبانی بکنند، چه آتشی در تمبان برادران حزب اللهی خواهد افتاد. نه با تانک میتوانند جلو این سیل خروشان را بگیرند و نه توپ و نه قادرند که همه را دستگیر بسازند.
جال میرسیم به خنده که جامی شاعر پارسی گوی قرن نهم در این مورد چنین سروده است:
باغ خندان ز گل خندان است
خنده آیین خردمندان است
اگر از همین فردا از تمام پس کوچهها، کوچهها، خیابانها و میدانهای شهر و ده صدای قهقهه بلند شود، رژیم مستاصل خواهد شد. همینطور اگر از هر خانهای با صدای بلند موسیقی شاد و ساز و ضربی پخش شود. اگر هر روز گروه گروه از زنان و دختران ایرانی با دوچرخه این طرف و آن طرف پرسه بزنند، رژیم چه خاکی دارد که به سر خود بزند؟ چه زیباست اگر مردم هر جایی که رسیدند بزنند و برقصند و قر بدهند. بعید به نظر میرسد که رژیم بتواند همه را عوامل آمریکا و اسرائیل و اسکتبار جهان قلمداد کند.
آخوند و ملّاها خودشان بارها و بارها اعتراف کردهاند که اکثریت مردم نه نماز میخوانند و نه روزه میگیرندو افسوس که مردم از ترس رژیم تظاهر میکنند و به بچهها یاد میدهند که تظاهر بکنند: دامن زدن به نوعی دو رویی همگانی.ای کاش مردم بر ترسشان چیره بشوند و دست رد به سینهی این دوگانگی بزنند. دلم میخواهد فروتنانه به زنان و مردان آزادهی ایران توصیه کنم که روزه و نماز ریایی را بزنند توی فرق سر آخوندها و دار و دستهی حزب اللهیشان که عبادتهای این جماعت ریائی و برای تحمیق من و توست. دهها سال پیش، شیخ محمد حسن پاریزی، که لباس آخوندی به تن داشت و به خود "پیغمبر دزدان" لقب داده بود، چنین سرود:
نمازی که درآن ظاهر فروشم
چو بانگ کهرهای آید به گوشم
امامی که نمازش نان و حلواست
قرائتهای او از مخرج ماست
چو من ریشش به دوغ بز سفید است
به دست خود به ریش خویش... یده است
بیایید دست به دست هم دهیم و نه نماز بخوانیم و نه روزه بگیریم و اگر مجبورمان کردند نماز بخوانیم به جای اشهد به یکصد و بیست و چهار هزارتایشان فحش بدهیم باشد که حداقل در خویشتن خویش نمیریم.
آنگاه که دست ملّتی در مسیر تغییر شرایط زندگی خود از آستین بیرون بیاد هنجار شکنی علیه رژیم واپس گرا میتواند جنبههای ابتکاری بخود بگیرد. مثلاً اگر هر روز در نقطه به نقطه شهرها و دهات ایران بادکنک هایی با شعار "زن، زندگی، آزادی" به هوا رود و یا کاغذهای ریز و نازکی با این شعار به زمین فرو افتد، چه کسی میتواند جلو این ابتکار همگانی را بگیرد؟ در اروگوئه، در دوران حکومت نظامی، زنان با دیگ و پاتیل و ملاقه به خیابانها ریختند و این وسایل آشپزخانه را به صدا در آوردند، آواز خواندند و رقصیدند. این ابتکار دیکتاتوری نظامی را گیج و ویژ کرد. در ایران در سال ۱۳۸۸ هزاران تن از مردم بالای پشت بامها میرفتند و فریاد الله اکبر سر میدادند. سیزده سال آزگار از آن زمان گذشته، هم زمانه عوض شده و هم آگاهیها بالا رفته. امروز جای آنست که همه با هم بر فراز پشت بامها شویم و فریاد "الله نکبر" سر دهیم.
به امید روزی که همه با هم، یک دل و یک صدا، هنجارهای نا هنجار را درهم شکنیم.
دُران صدرایی