شنبه، ۱۴ آبان (پنجم نوامبر) به دعوت دوست نازنینام یاسر میردامادی عزیز در کلابهاس و در اطاق «حلقهی دیدگاه نو» حضور داشتم و به همراه عزیزانی دیگر در و بر سر «انواع دینداری و جنبش "زن، زندگی، آزادی"» گفتوگو کردیم. برنامه ساعت ۵/۱۰ شب به وقت تهران برگذار شد. در این گفتوشنود خانمها سارا کشفی، فاطمه توفیقی، فاطمه صادقی، فاطمه حسنی، صدیقه وسمقی، سوده منصوری و آقایان یاسر میردامادی، رضا علیجانی، مهدی جامی، امیر مازیار، علی سلطانی، مصطفا محسنیان، حسن یوسفی اشکوری، محمدمهدی مجاهدی، سروش دباغ، و وریا امیری هم در برنامه حضور خواهند داشتند. متن زیر دیدگاهی است که من در آن جلسه با مخاطبان برنامه در میان گذاشتم.
در پازل ایران امروز شوربختان خوانشهای چیرهی اسلامی از جمله اسلامهای سیاسی گوناگون دامنهی آزادی و جستوجوی خوشبختی را بسیار تنگ و حتا ناممکن کردهاند؛ آنچه از این فلاکت در دامن زنان ایران قرار گرفته است، به مراتب بیشتر از دیگران بوده است. جنبش زن، زندهگی، آزادی تکاپویی است برای گذار از این کابوس. اما این همهی داستان و پازل ایران نیست؛ چه، در برابر این اسلامها و اسلامگراها ایرانیانی هم هستند که به اسلامستیزی کشیده شدهاند و مدعیاند اگر این جنبش میخواهد ناکام نماند، باید گذار از اسلامهای سیاسی را به گذار از اسلام برکشاند. در این صورتبندی است که پازل ایران با دشوارهی مسلمان بودن گره میخورد.
آشکار است که جنبش "زن، زندهگی، آزادی" در برابر و در انکار خوانشهایی از دین که در جامعه چیره هستند برآمده است؛ خوانشهایی که امکان جستوجوی خوشبختی را به ویژه برای زنان بسیار محدود کردهاند، در چنین آستانهای پرسش بنیادین آن است که با مسلمانان چه باید کرد؟
اگر پرسش آن باشد که آیا این دست خوانشهای دینی با چنین شعار و جنبشی امکان همزیستی دارند؟ پاسخ من قطعن نه است.
اما اگر پرسیده شود؛ آیا در بنیادها میان مسلمانان و چنین جنشی امکان همزیستی وجود دارد؟ پاسخ من آشکارا آری است.
امروز به طور فشرده و در حد کلابهاس تلاش خواهم کرد آنچه را در بالا آمد، با پیشآوردهایی که در زیر میآورم توضیح دهم.
یکم. من از چشمانداز یک خداناباور به بررسی چنین پرسشهایی خواهم پرداخت.
دوم. من هیچ ذات و هسته ی سختی در ادیان سراغ ندارم. در نتیجه وقتی از اسلام یاد میکنم به تاریخی طولانی و مجموعهای کلان از مصادیق (مسلمانان) اشاره دارم که نام مشترک و انتزاعی اسلام را برگزیدهاند! و خود را اسلام نامیدهاند. (۱)
سوم. در خوانش آرمانی از ایان به طور عام و اسلام به طور ویژه در دین خطا، ناراستی، نادرستی و پلشتی نیست؛ (در متن خطا وجود ندارد.) در نتیجه مومنان به طور خودکار هرآنچه را نادرست و ناراست مییابند، از دین بیرون میگذارند و خواهند گذاشت. (۲)
چهارم. آزادی وجدان (و حق جستوجوی خوشبختی) و امکان زیست مومنانه دو روی یک سکهاند. در نتیجه جنبش زن، زندهگی، آزادی با زیست مومنانه هیچ مشکلی نمیتواند و نباید داشته باشد.
پنجم. مسالهی بنیادین جنبش زن، زندهگی، آزادی "سنت" و گذار از آن است. (۳)
در اینجا باید اضافه کنم من از جملهی کسانی نیستم، که تازه این جنبش و شعار محوری آن را یافته باشد و بخواهد با آن موجسورای کند؛ من سالها است در مورد سکس و دمکراسی در ایران نوشتهام و دشواری زنان و سکسوالیتهی ایرانی را از زوایای گونا گون بررسیدهام. "سکس و دمکراسی" کتابی است که چند سال پیش منتشر شده است و سرنام حاشیهای آن مدرنیته در دامان زنان است. (۴) به زبان دیگر این جنبش به من رسیده است و نه من به آن! به دور از خودستایی و به شهادت نوشتههایم کسانی همانند من از بنیانگذران این جنبش هستند.
و نیز هرچند من خداناباور هستم، از دینشناسی و اسلامشناسی هیچگاه دور و برکنار نبودهام. در خانوادهی مسلمان بالیدهام. سالهاست در مورد اسلام و دشواریهای آن در ایران نوشتهام و کارکردهام. در نوشتههای آغازین ردی و گردی از اسلام ستیزی در پارهای از نوشتههایم دیده میشود. با این همه حالا با اسلامستیزی هم بیگانهام و در نقد آن بسیار نوشتهام. کتاب جدید من در پهنهی اسلام شناسی "هرمنوتیک صلح" است. سرنام حاشیهای این کتاب در "همسایهگی خداوندان" است. (۵)
بر این قرار و در داوری من "زن، زندهگی، آزادی" در نهایت خواست آمیزش اجتماعی مسالمتآمیز است؛ خواهشی است که به حقوق بشر و حقوق شهروندی برابر و همخوان با مناسبات حقوق بشری و تعادلات دمکراتیک چشم دوخته است. ستون فقرات جنبش و شعار درخشان و مدرن آن آزادی است؛ آزادی است که بار اصلی این شعار را میکشد.
آزادی خواست بنیادین جهانها و جانهای جدید است و برای اجتماعات و مردمان سنتی ناشناخته. آزادی در نهایت به حق خطا کردن و خودبنیادی و خودبسندهگی آدمی میرسد؛ در نتیجه عجیب نیست اگر برای اجتماعات سنتی ناشناخته و دشواریاب باشد. ما ایرانیان هرچند حدود ۲۰۰ سال پیش برای نخستین بار با این برساخته آشنا شدهایم، اما هنوز هم به درستی نه آن را به تمامی درک میکنم و نه مناسبات آن را میشناسیم. (۶) همین دشواری است که در دشوارهی آزادی جستجوی خوشبختی (که گیر اصلی زندهگی در ایران امروز است) و حقوق برابر برای زنان هم تکرار میشود و ایران را به یک پازل و زندان تبدیل میکند.
با این سرنویس و به عنوان یک خداناباور میخواهم بگویم چنین شعار و چنین جنبشی پیش از آن که با دینداری و زندهگی مومنانه مساله داشته باشد، با سنت و توسعهنایافتهگی مساله دارد. (دستکم باید اینگونه باشد.) هرچند خوانشهای چیرهی مذهبی به طور چیره با آزادی و مناسبات آن از جمله حق جستوجوی خوشبختی و برابری زنان و گروههای آسیبپذیر دیگر مساله دارند، اما این مساله به دین به طور عام و اسلام به طور ویژه مربوط نیست. میخواهم بگویم امکان برساختن خوانشهایی از دین وجود دارد که بتواند با آزادی و مناسبات آن هماهنگ گردد. مساله توسعهنایافتهگی است؛ یعنی جان و جهان توسعهنایافته است هرچه داشته باشد، از جمله دین را به شکلی توسعهنایافته هم درک و هم پیشمیگذارد. (به زبان دیگر ادیان همانند سیالات مظروف اذهان و اجتماعات هستند و همیشه به شکل ظرف ذهن و اجتماع در میآیند.)
ظرف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی "زن، زندهگی، آزادی" تا حدی هم برآمد کوششهای دینی برای اصلاح دین و پیشگذاشتن خوانشهای مترقی از آن است؛ و هم اگر پیش برود به پیشبرد میتواند به اصلاح دینی شتاب دهد و خوانشهای مترقیتر و مدرنتر دینی را از حاشیه به متن بیاورد.
در چنین آستانهای اگر دوباره پرسیده شود: در گسترهی جنبش زن، زندهگی، آزادی با مسلمانان چه باید کرد؟ پاسخ من آشکار است. همزیستی مسالمت آمیز.
ایرانیان از جمله مسلمانان باید به ضرورت صلح و همزیستی مسالمت آمیز و مناسبات آن تن دهند. آشکار است که در اجتماعات مدرن و مدنی هیچکس در جایگاهی نیست که برای دیگرات تعین تکلیف کند و به دیگران بگوید چهگونه باوری داشته باشند؛ یا چهگونه داوری کنند؛ اما همهگان وظیفه دارند و باید باورها و داوریهای خود را معطوف و محدود به هرمنوتیک صلح کنند. اهمیت ندارد ما کیستیم و باورها و داوریهای ما از کجا آمدهاند! در پهنهی عمومی همه با هم برابر هستند و همه باید آزاد باشند.
آمیزش اجتماعی مسالمتآمیز و مناسبات آن یعنی استقرار حقوق بشر و دمکراسی.
حقوق بشر و دمکراسی آداب این همزیستی مسالمتآمیز است؛ و باید باشد. (۷)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویسها
۱- کرمی، اکبر، هرمنوتیک صلح، ص۱۱، در دفاع از دین تاریخی، تارنمای میشان، بهار ۱۳۹۶، نسخه ی پیدیاف کتاب هرمنوتیک صلح
۲- همان، ص۱۹، دین در کمند عقلانیت.
۳- در سرنام "آویزان به سنت و گریزان از مدرنیته" این پندار را کاویدهام. تارنمای اخبار روز، ۱۶ شهریور ۱۴۰۰.
۴- کرمی، اکبر، سکس و دمکراسی، موسسهی توانا، بهمن ۱۳۹۶، نسخه ی پیدیاف کتاب سکس و دمکراسی
۵- کرمی، اکبر، هرمنوتیک صلح، ص۱۱، در دفاع از دین تاریخی، تارنمای میشان، بهار ۱۳۹۶، نسخه ی پیدیاف کتاب هرمنوتیک صلح
۶- مطالعهی دقیق قانون اساسی مشروطه و نیز قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که هر دو کم و بیش در نوعی "بهار آزادی" نوشته شدهاند آشکارا نادانی و بددانی دریافت آزادی را در ایرانیان در برابر آفتاب قرار داده است.
۷- انواع دینداری و جنبش «زن، زندهگی آزادی»، حلقه دیدگاه نو، کلاب هاس، ۵ نوامبر، لینگ گفتوگو ی "انواع دینداری و «جنبش زندزندهگی آزادی»