ایران وایر - در طول تاریخ همیشه عدهای از زنان ایرانی برای اعتلای فرهنگ، هنر و بهبود شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تلاش کردهاند. نام برخی از آنها بیشتر شنیده شده است و برخی نیز مهجور ماندهاند. «ایرانوایر» تلاش کرده است با گردآوری مجموعهای درباره زنان تاثیرگذار، داستان زندگی ۱۰۰ تن از آنها را در قالب یک کتاب تعریف کند. این کتاب را «شادیار عمرانی» تالیف کرده و قرار است نوروز ۱۴۰۲ روی سایت «ایرانوایر» منتشر شود . امروز، همزمان با «روز جهانی زن»، داستان زندگی چند تن از زنان تاثیرگذار را منتشر خواهیم کرد؛ داستانهایی که از کتاب «زنان تاثیرگذار ایران» استخراج شدهاند. در ایام نوروز ۱۴۰۲، کتاب کامل را میتوانید از سایت «ایرانوایر» دانلود کنید.
***
فروغ آذرخشی
با آن که بیش از نیم قرن از مرگ «فروغ آذرخشی» و چندین سال از تعطیلی مدرسه او میگذرد، هنوز هم زنان و دختران زیادی در شهر مذهبی مشهد هستند که او را فراموش نکردهاند و با احترام خاصی از او نام میبرند.
این زن نخستین مدرسه دخترانه شهر را در خانه خودش به راه انداخت و با ایستادن در مقابل روحانیان، پای دختران مشهدی را به تحصیل باز کرد؛ مدرسهای که او و زنان همراهش دو سال مسلحانه و شبانهروز از آن پاسداری کردند و نگذاشتند ملاها و مکتبدارها به آن نزدیک شوند و مدرسه را تعطیل کنند.
در سالهای اخیر تلاش زیادی شد تا با تعطیلی دبیرستان «فروغ»، تلاشهای او فراموش شود اما مردم نگذاشتند نام این زن از روی حافظه شهر پاک شود و کوچه مدرسه را به نام «کوچه فروغ» نگه داشتند.
فروغ آذرخشی از خاندان قاجار بود و از نوادگان متعدد فتحعلیشاه به شمار میرفت. پدربزرگش، «شجاعالسلطنه»، فرزند دومین شاه قاجار و «مرضیه خانم قرایی» بود؛ دختر خان «ایل قرایی» از ایلات خراسان. او تنها یک فرزند به دنیا آورد و به خاطر مقاومتی که برای زنده ماندن از خود نشان داد، به اسم «قهرمان میرزا» نام گرفت.
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
قهرمان میرزا در جوانی با «صغری خانم» (بیبیجان) ازدواج کرد و فروغ در سال ۱۲۶۰ خورشیدی در ازغند به دنیا آمد که نام «فروغالسلطنه» را بر او گذاشتند.
فروغ درست در زمانی متولد شد که با همت و پشتکار «میرزا حسن رشدیه»، مدارس در حال شکلگیری بودند.
رشدیه که در راهاندازی دو مدرسه در شهر مشهد شکست خورده بود، به تهران رفته و نخستین مدارس را در این شهر راه انداخته بود.
با راه افتادن مدرسه رشدیه در تهران بود که در شهرهای دیگر هم تلاش برای گذر از سد مکتبداران و ملاها آغاز شد. با این همه، دختران در رده دوم قرار داشتند. فروغالسلطنه هم به همراه خواهرش، «بانو»، در مکتبخانهها خواندن و نوشتن را فرا گرفت.
او ۱۷ ساله بود که با خواست خانواده، به ازدواج سرتیپ «علیاکبرخان آذرخشی» درآمد؛ مردی جوان و اهل تفلیس روسیه که ریاست تلگرافخانه روسیه را در کنسولگری مشهد بر عهده داشت.
این دو در این ازدواج صاحب چهار پسر و سه دختر شدند. زندگی خانوادگی و بچهداری اما باعث نشد تا فروغ خانم به تحصیل دختران فکر نکند. به دنیا آمدن نخستین دخترش، «عزیزالملوک»، او را به فکر راهاندازی مدرسه انداخت.
آشنایی با فعالان حقوق زنان در تهران، از جمله «فخرآفاق پارسا» باعث شد تا عزمش را برای افتتاح مدرسه جزم کند. او در سال ۱۲۹۶، بعد از مدتی مطالعه درباره مدارس دخترانه، این موضوع را با همسرش در میان گذاشت. همسرش از این فکر استقبال و زمینه مشورت را با چهرههای فرهنگی فراهم کرد. پس از چند جلسه صحبت، با همیاری افرادی چون حاج «مرتضی قهرمانمیرزا»، متخلص به «شکسته»، ساخت نخستین مدرسه دخترانه در مشهد را آغاز کردند.
کار ساختمان مدرسه از سال ۱۲۹۰ شروع شد و تکمیل آن بیش از سه سال طول کشید. مدرسه آن طور که منابع تاریخی نوشتهاند، با ثبتنام از سه دانشآموز کلاس اول و چهار دانشآموز کلاس دوم افتتاح شد. بنای آن هرچند در سکوت ساخته شده بود اما خبر افتتاحش خیلی زود در مشهد پیچید. مخالفان پس از شنیدن خبر تاسیس مدرسه، تهدیدهای خود را آغاز کردند.
هر روز دهها پیغام برای فروغ و خانوادهاش میفرستادند که مدرسه را ببند، وگرنه تو و همراهانت را میکُشیم و مدرسهات را آتش میزنیم. با همه این تهدیدها، فروغ آذرخشی حتی یک ساعت هم مدرسه را تعطیل نکرد.
او هر روز به همراه معلمان، فرزندان، برادران و خدمتکارانش، مسلح از مدرسه محافظت میکردند. «احسانالله»، «پرویز» و خدمتکاران منزلش هر شب تا نزدیک صبح تفنگ به دست مقابل درهای ورودی مدرسه نگهبانی میدادند و به همین طریق توانستند مدرسه را حفظ کنند.
در چند ماه اول افتتاح مدرسه، به تعداد دختران مدرسه اضافه شد، به طوری که خیلی زود کلاسهای سوم، چهارم و پنجم دایر شدند. در اولین امتحان نهایی سال پنجم، تعداد داوطلبان امتحان هفت نفر بودند که همه قبول شدند. پس از چهارسال، تعداد دانشآموزان به اندازهای شد که توانستند کلاس ششم را هم راه بیندازند.
گسترش مدرسه هرچند باعث دلگرمی بود اما مشکلات زیادی را برای فروغ آذرخشی به همراه داشت. مدرسه با توجه به این که به صورت شخصی اداره میشد، به تدریج با کسری بودجه و کمبود امکانات روبهرو شد. فروغ آذرخشی به دنبال راهی برای بُرونرفت از این مشکل، به سراغ شرکت «فرهنگ خراسان» رفت و برای تداوم کار این مدرسه، از آنها کمک گرفت. در کنار این، «احمد قوام» (قوامالسلطنه) که در آن سالها والی خراسان بود، مبلغ دو هزار ریال به این مدرسه کمک کرد و همین کمکهزینهها باعث شدند تا چرخ مدرسه به حرکت بیشتری درآید.
با موفقیت مدرسه، هر روز به تعداد شاگردان اضافه میشد. در سال ۱۳۰۴، شمار دختران جوان دانشآموز در مدرسه فروغ به ۱۴۵ نفر رسید که ۲۷ نفرشان به صورت رایگان تحصیل میکردند.
در این مدرسه، معلمهای شناخته شدهای چون فخرآفاق پارسا تدریس میکردند. «فرخرو پارسا»، دختر فخرآفاق که بعدها به عنوان نخستین وزیر زن در ایران وزارت آموزش و پرورش را به دست گرفت، در مدرسه فروغ تحصیل کرد.
افتتاح مدرسه فروغ باعث شد تا هر روز به تعداد مدارس مشهد اضافه شود. یک سال بعد از افتتاح مدرسه، فروغ آذرخشی مدرسه دیگری در مشهد راهاندازی کرد و سرپرستی آن را به خواهرش، «شاهزاده بانو قهرمانی» واگذار کرد.
این مدرسه در «بالا خیابان»، کوچه «شیخ عبدالحسین» و در منزل شخصی به نام «شهیدی» راه افتاد که با ماهی ۳۰۰ ریال اجاره شده بود. آنها بخشی از ثروت و درآمدهای خود را در این راه هزینه کردند.
این اقدام افراد دیگری را هم به فکر راهاندازی مدرسه انداخت و در طی چند سال، مدارس دخترانه «ارض اقدس»، «عصمتیه»، «عزتیه» و «گوهریه» در مشهد راه افتادند.
در سال ۱۳۱۱، فروغ با همراهی اداره معارف خراسان، تقاضای صدور مجوز گشایش کلاسهای کامل متوسطه را کرد. پیشنهاد شد که این مدرسه به صورت دولتی اداره شود تا امتیاز مخصوص نخواهد و امتحان دانشآموزان با مشکلات روبهرو نشود. در سال ۱۳۱۳، کلاسهای دوم و سوم دبیرستان به آن افزوده شدند.
در سال ۱۳۱۷، دبستان «فروغ» در خیابان معروف به «گنبد سبز» مشهد با شش کلاس ابتدایی، دولتی شد و به نام فروغ تابلوی آن را نصب کردند. کوچهای که مدرسه فروغ در آن قرار داشت، در محله «سرشور» مشهد بود.
فروغ آذرخشی تا سال ۱۳۳۵ در راس مدرسه فروغ باقی ماند و در این سال، یعنی در چهلمین سال فعالیت مدرسه، تصمیم به بازنشستگی گرفت. در مراسمی که در آذر ماه همان سال برگزار شد، از خدماتش تقدیر شد.
فروغ آذرخشی در آذر ۱۳۴۲، در مشهد درگذشت و در حرم امام هشتم شیعیان دفن شد. در تشییع جنازه او، شاگردان مدرسه حضور داشتند.