برای قدرت های خارجی، که دو موضوع «آرامش سیاسی برای کشورهای خودشان» و «منافع اقتصادی» در اولویت همیشگی و منطقی از نظر روابط بین الملل قرار دارد، بر سرِ کار بودن یک حکومت اسلامی معتدل و نفع رسان مهم تر است یا نظر اکثریت مردم برای تغییر کامل این حکومت؟
آیا دست حکومت نکبت برای تامین خواست قدرت های خارجی باز تر است یا دست مردمی که هیچ چیزِ مملکت، حتی در سطح پوشش و نوشش در اختیارشان نیست و اولیه ترین حقوق انسانی شان زیر نعلین های ایدئولوژیک و پوتین های نظامی حکومتی ها چهل و چند سال تمام است که در حال له شدن است؟
فکر می کنم پاسخ به این سوال ها کاملا روشن باشد.
اگر خواست مردم سرزمین ها برای کشورهای خارجی صاحب قدرت مهم بود، سرنوشت یهودیانی که در زمان آلمان هیتلری تحت جابرانه ترین ظلم ها و شکنجه های فردی و جمعی زندگی می کردند آن نمی شد که پیش از ورود امریکا و انگلیس به عرصه ی جنگ دوم شاهدش بودیم.
اگر خواست مردم سرزمین ها برای کشورهای خارجی صاحب قدرت مهم بود، تجاوز دهشتناک آلمان هیتلری به کشورهای همجوار و غیر همجوار برای امریکا و دیگر کشورهایی که چند سال بعد از حاکمیت و تجاوز ظالمانه نازی ها وارد جنگ با آن شدند هرگز به آن شکلی که در تاریخ خوانده ایم اتفاق نمی افتاد.
امریکا زمانی وارد جنگ شد که در پرل هاربر مورد «حمله مستقیم» نظامی قرار گرفت والّا، بلاهایی هزاران برابر بیشتر از آن چه پیش از این حمله بر سر مردم دیگر کشورها می آمد هم،،، امریکا منافع و مصالح ملی خود را کنار نمی گذاشت که به منافع و مصالح مردم دیگر کشورها بپردازد.
وقتی شامورتی بازی ها و مصالحه های انگلستان با نازی ها را برای این که آن ها دور از جنگ بمانند مشاهده می کنیم، به قساوت سیاست، در قبال انسان های غیر خودی پی می بریم.
شما به متن گفت و گوها و نظرها و قراردادهای مثلا نخست وزیر انگلستان، نویل چمبرلن که نگاه کنید، مشاهده خواهید کرد که اساس برای سیاستمداران یک کشور، منافع کشور و مردم خود است نه منافع مردم کشورهای دیگر، حتی کشورهای دوست.
بعد از جنگ، مردم کشورهای کمونیستی و در راس آن ها مردم شوروی تحت فجیع ترین و وحشتناک ترین حاکمیت های جهان زندگی می کردند. غربی ها برای آن ها در ظاهر و با کلام دل ها می سوزاندند و اشک ها می فشاندند، اما چون اصل،،، منافع و مصالح کشور خودشان بود، از یک حد معین در برخورد با نظام های کمونیستی پا فراتر نمی گذاشتند و اسم این کار را هم گذاشته بودند همزیستی مسالمت آمیز!
و ای کاش فقط ما با همزیستی بی طرفانه و خنثی رو به رو بودیم. غربی ها با همین نظام های ددمنش و ددخو، دور از چشم مردم خودشان و مردم جهان هم دل می دادند و هم قلوه می ستاندند.
چند سال بعد از انقلاب، کتابی به زبان فارسی در ایران منتشر شد به نام «ودکا کولا».
این کتاب چون در دکه ی روزنامه فروشی ها به فروش می رفت، چندان جدی گرفته نمی شود و به خاطر نام غیر متعارف و طرح روی جلد «شاه آبادی» اش به نظر اهل فرهنگ کتاب ی «زرد» و عامه پسند می آمد، اما هم نویسنده ی کانادایی این کتاب، شارل لووَنسِن، به موضوعی که به آن پرداخته بود کاملا آشنا بود، هم مترجم فارسی کتاب یعنی آقای دکتر غلامعلی سیار از دیپلمات های تحصیلکرده ی دوران پیش از انقلاب بود.
در آن سال ها این کتاب را که خواندم باورم نمی شد که غربی ها، که به نظر دشمن خونی روس ها و کمونیست ها می آمدند، این چنین در حد وسیع و بدون شرمندگی با آن ها در رابطه ی تجاری و حتی نظامی پنهان باشند و به خرید و فروش تاجرانه مشغول باشند. مگر می شد در دوران جنگ سرد، که جهان به خاطر احتمال جنگ هسته ای، در نگرانی شدید و ترس به سر می بُرد، شرکت های چند ملیتی غرب، این چنین گشاده دستانه، با همتایان روس و کمونیست خود مشغول عیش و نوش و بستن قرار دادهای تجاری و نظامی باشند و دنیا خبر نداشته باشد؟
بله می شد و این واقعیتی بود که بعد از فروپاشی کشورهای کمونیستی صحت شان مشخص شد.
این را ما که امروز تحت وحشتناک ترین ظلم های حکومتی قرار داریم باید بدانیم و بپذیریم که هیچکس در دنیا، حتی آزادترین و به ظاهر انسان دوست ترین حکومت ها، دل اش با ما نیست و خواسته های انسانی ما را به منافع خودش ترجیح نمی دهد.
امروز مذاکرات علنی و پشت پرده ی حکومت نکبت با امریکا را می بینیم. رفیق شدن مجدد حکومت نکبت با عربستان را می بینیم.
عقب نشینی های این دو را در مقابل حکومت نکبت می بینیم.
و دلیل این موضوع نیز بسیار بسیار ساده است:
حکومت نکبت، و دیگر حکومت های مشابه، ثروت یک کشور و یک ملت در اختیارشان است و می توانند این ثروت را به هر کس که خواستند بذل و بخشش کنند!
حکومت هایی هم که ما از آن ها انتظار کمک داریم، این ثروت هنگفت قابل هپولی کردن را می بینند و مگر احمق باشند که آن را رها کنند و به فکر آزادی و دمکراسی برای من و شمای یک لا قبا باشند! آن چه که این کشورها ظاهرا برای من و شما می کنند و مثلا تلویزیونی یا رسانه ای را ایجاد می کنند، برای فشار آوردن به حکومت نکبت و کنترل سهم خواهی آن است و نه برای مثلا سرنگون کردن آن!
اگر امروز به این چیزی هم که به چشم می بینیم باور نداریم، می توانیم کتاب هایی مثل «ودکا کولا» را اگر قابل تهیه باشد، تهیه کنیم و بخوانیم و ببینیم که در گذشته هم چنین بوده و بعد از این هم چنین خواهد بود!