Thursday, Apr 6, 2023

صفحه نخست » "پدران ما چه حقی داشتند که برای ما تصمیم گرفتند؟"، ابوالفضل محققی

Abolfasl_Mohagheghi.jpgبلااستثنا تمامی اپوزیسیون مخالف جمهوری اسلامی با استناد به این گفته خمینی می‌گویند وقت آن رسیده که حکومت اسلامی باید بپذیرد که زمان تغییر کرده ورائی که پدر بزرگان و بخشاً پدران این نسل به جمهوری اسلامی داده‌اند! بایستی جای خود را به انتخاب آزاد این نسل بدهد.
معلوم است هیچ حکومت استبدای حاضر به تن دادن به چنین انتخابی نیست. بخصوص جمهوری اسلامی.
پا گرفتن جنبش اخیر جوانان که نام جنبش مهسا را گرفته دقیقا بر پایه چنین خواستی استوار است. نسل جوان ایران خواهان تغیر بنیادی. رفتن جمهوری اسلامی! آمدن حکومت جدیدی از دل یک انتخابات کاملا آزاد منطبق بر زمانه جدیدی هستند که سیمای امروز جهان را منعکس می‌کند.
عصری که این جوانان تا اندازه زیادی از کم وکیف آن که عصر جدید دیجیتالی است با خبرند. عصری متفاوت با آنچه که معیار‌های ما نسل گذشته است. نگاهی متفاوت به زندگی! متفاوت به شعار "زن، زندگی، آزادی".
پدران ومادران این نسل تلاش می‌کنند خواسته‌های فرزندان خود رادریابند. خانواده هایی که از نزدیک شاهد رنج و اندوه تحمیل شده توسط جمهوری اسلامی بر فرزندانشان بودند. پدران و مادرانی که تلاش کرده و می کنند با تمام سختی‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی حداقل امکانات رفاهی و آزادی در خانه و برقراری تماس فرزندانشان را با دنیای مجازی رافراهم سازند.

این خیزش جوانان نشان از شکل گیری نسلی داد که در اصطلاح متداول ایران امروز به دوران کودک سالاری که تداومش نوجوان و جوان سالاری معروف است.
نیاز‌های یک نسل برای زندگی در جهان معاصر نه با سیمای حزب الهی و طالبانی! بلکه در سیمای جوانان تحصیل کرده و آگاه به جهان پیرامون و خواست خود از زندگی. امری که حکومت به هیچوجه حاضر به درک وتن دادن به آن نیست.
اما جریان‌های سنتی مخالف جمهوری اسلامی که داعیه آزادی خواهی، عدالت جوئی و درکی معاصر از جهان امروز دارند. بی آنکه خود بخواهند همان پدرانی هستند! گرفتاردر پیله‌ای که سال‌ها ست بدور خود تنیده‌اند.
قرار گرفتن در جمع‌های ایدئولوژیک و سازمانی با پیله‌ای سخت شده که اجازه بریدن رشته‌های نامرئی کشیده شده از گذشته تا حال را به آن‌ها نمی‌دهد. باور‌های سلب شده‌ای که آن‌ها را عین واقعیت می‌دانند و خواهان بکار گیری و اجرای آن در جامعه‌ای که خواهان بر پائی آن هستند می‌باشند.
سازمان‌های تصمیم گیر برای نسلی که بهیچ وجه آن‌ها نمی‌شناسد وسخنگویئ آن‌ها نمی‌پذیرد.
جریان هایی که با همان نگاه وشیوه گذشته به مسائل مطرح شده در جامعه ودیگر نبرو‌ها بر خورد می‌کنند. با توهم تدوام تفکر گذشته، طبقاتی دیدن مبارزه. کاربست سیاستی مبتی یر باور‌های گدشته. جهان را تقسیم بندی می‌کنند و خود را د ر جبهه حق مقابل باطل "با تعریف سوسیالیستی که حال پسوند دمکراتیک بر آن بسته شده می‌بینند.
بخود این حقانیت را می‌دهند! که خود خوانده سخنگو وبرنامه ریز این جنبش نوین مهسائی باشند. نوع شرکت کنندگان در انتخابات و حکومت را تعین کنند. بی آن که کوچکترین شبهه‌ای در مورد تفکر و نوع نگاه خود داشته باشند!
بی آن که فکر کنند این تفکر آن هاست که بعد پنجاه سال دیدن واقعیت‌های جهان معاصر و نسلی که در ایران بر بالیده باید تغیر کند.
باید بپذیرد چهره‌های جوان را که با ویژگی‌ها و توانائی‌های خود در صحنه ظاهر گردیده‌اند.
آنها نمی‌توانند قبول کنند بهترین دوران جوانی، میانسالی و حال پیرانه سری آن‌ها در فضائی بسته که خود ساخته‌اند! در بحث هاو جدل‌های انتزاعی بیهوده گذشتهو می‌گذرد!
بحث و جدل هائی که حاصلش در جا زدن، تحلیل رفتن روزانه و تبدیل شدن به گروه‌های کوچک چند نفری با پسوند‌های گوناگون هست. با همان محتوی سنتی و نگاه همه چیز دان که محق تر از خود کسی و جریانی را نمی‌شناسند! کسانی که در همان گذشته در لابلای تاریخی که تنها گذشته را ورق می‌زند واز دل آن میخواهند راهی به آینده باز کنند. حال آنکه آینده با سرعتتی باور نکردنی از آن تاریخ، از آن ایدئولوژی و از آن گونه واکاوی مجرد که هنوز دنبال مدرنیته دوران مشروطه و تحول از بالای حکومت پهلوی است عبور کرده است.
از مبارزه طبقاتی مندرج در مانیفست مارکس گذشته است.
آن‌ها هنوز با وجود تجربه شکست خورده اردوگاه سوسیالیسم نگاهشان به غرب وامپریالیسم و شرق اگر رروکش‌شان را بر داری همان نگاه قدیمی است که روسیه فعلی وچین را بر جهان غربی که خود ساکنان آن هستند و بهره منداز امکانات آن ترجیح می‌دهند.
از این رو قادر بیک دلی با افراد، جریان‌های سیاسی وقبول قرار گرفتن در جبهه‌ای که زعامت آن را نداشته باشند نیستند. آن‌ها به همان پوست گردوئی که جهانش می‌دانند قناعت کرده وتحت نام استقلال فکری وسازمانی به مبارزه خود ادامه می‌دهند.
مبارزه‌ای که بخاطر ریشه در گذشته، در سنت، در مبارزه ضد امپریالیستی و هراس از جهان غرب دارد! در عمل آن‌ها به جای برجسته کردن و توجه دادن کامل جامعه به مبارزه با جمهوری اسلامی! به تقابل با منشور مهسا وزیر سئوال بردن رهبران ودست اندر کاران آن می‌کند.
خانم مریم سطوت از شرکت کنندگان کنفرانس لندن تحت عنوان "مبانی همکاری"، ازمنشور مهسا به خاطر این که بر جمهوری اسلامی فشار بیاورد تکیه بر غرب می‌کند انتقاد می‌نماید و آقای محمود جعفری نماینده جبهه ملی در این نشست از زون کردن بیش از اندازاه مدیای غربی روی فرد ویا جریانی بر منشور مهسا بشدت نگران می‌شوند! "اگر یک‌باره همه مدیا روی یک چیز تمرکز کنند، این نشان از برنامه‌ای دارد که این را ما در انقلاب بهمن ۵۷ نیز دیدیم؛ هرگاه همه صداها خفه بشوند تا فقط یک صدا بلند شود، آن موقع مساله‌دار است. "
درحالی که خود این کنفرانس بهره گرفته از همان امکانات مدیای غربی است! منتها در قد وقامت خودشان و نظر لطف یکی از همان "مدیا‌های قدیمی و مکار غرب "!
اما چه باک اگر بازی در میدان داده شده توسط آن‌ها باشدبری از هر گونه شائبه است. چرا که جنس این شرکت کنندگان "مبانی همکاری"الماسی خدشه ناپذیر است.
چنین نگاهی به دیگر جریان‌های سیاسی مطرح! واهمه از قدرت گرفتن آنها در عمل چیزی جز کوبیدن بر طبل جدائی و اخلال در امر اتحاد نیرو‌ها وخدشه بر یک پارچگی آن‌ها نیست. رنگین کمانی که که بر گزار کنندگان کنفرانس لندن برخی از رنگهای روشن آن را که ریشه در نگاهی نو به جهان معاصر و صف بندی نیرو‌ها وشکل زندگی مدرن دارد رانمی پذیرند.
درکشان از آزادی، از اتحاد، از مبارزه ودمکراسی به برقراری حکومتی مبتی بر انتخابات کاملا آزاد که منشور مهسا از آن دفاع می‌نماید. درکی است که در آن جائی برای کسانی که بهر دلیل مانند آن‌ها فکر نمی‌کنند! نیست!
مبانی همکاری آن‌ها قادر نیست یک انتخابات کاملا آزاد را بپذیرد. چرا که هنوز فکر توطئه توسط غرب بخشی از تفکر قوی درو ن آن هاست. تفکری که کاری به اعلام علنی آقای رضا پهلوی مبنی بر طرفدار جمهوری بودن و اعتقاد به انتخاب کاملا آزاد مردم ونشستن هم وزن در کنار شرکت کنندگان منشور مهسا ندارد.
در تفکر این بخش سخت پوسته نمی‌گنجد که کسی می‌تواند از سلطنت چشم بپوشد ودر سیمای فردی لیبرال طرفدار جمهوری ظاهر گردد. "این یک توطئه است "چرا که خود هرگز قادر بدور انداختن پوستین بید زده بیادگار مانده از گذشته نگردیدند. قادر نگردیده‌اند دست از نیت خوانی، پیشداوری، منیت‌های گروهی و نخوت‌های شخصی خود بر دارند. وپلی باشند که راه برای عبور کاروان هائی با مطاع رنگارنگ و متفاوت از مطاع آن‌ها باشد.
قادر نگردیده‌اند سیمای خود را در سیمای نسل جدید باز یابند! از همین روست که در نهایت نه در سیمای معاصر، نه در سیمای نسل جدید که در رنگین کمان آنها جا برای تمامی رنگ‌های زندگیست نمی‌گنجند. نمی‌توانند رنگی از رنگ‌های این کمان گسترده بر فراز ایران زمین باشند.
قادر نیستند خود را در جمع تعریف کنند و جایگاهی فرا خور آنچه در میان می‌گذارند بیابند. ناگزیر با همان سیمای بسته ایدئولوژیک بزک شده. برای نسل جوان وجنبش مهسا نسخه‌ای را می‌پیچند، که بازتاب دهنده نه خواست نسل جدید بل همان ایده‌ها و تفکرات طبقاتی بیادگار مانده از گذشته است.
نسخه‌ای که خط فصلش با عناصر تازه زندگی، همگرائی و هم گامی با دیگر جریان‌ها‌های خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی، خواستار حکومتی سکولار ودموکراتیک بر آمده از دل یک انتخابات کاملا آزاد پیوسته پر رنگ تر از خط وصل آن بوده و هست. هر چند مزین شده به شعار "زن، زندگی، آزادی"



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy