Thursday, Apr 6, 2023

صفحه نخست » گسست از اسلام و حجاب بردگی، جلال ایجادی

Jalal_Eijadi_8.jpgجامعه ایران در یک دوران پرتحول بیسابقه قراردارد. مبارزه علیه حجاب نشانه بارز تلاش برای بیرون آمدن ازحقارت تاریخی و فرهنگی است. زنان به پیشتازی ادامه می‌دهند، روند مبارزاتی فرهنگی و سیاسی است و حکومت اسلامی علیرغم مقاومت اسلامگرایان و دین اسلام علیرغم جعل روشنفکران مسخ شده، در تنش و زلزله فروپاشی قراردارند.

انفجار در روندها

جامعه ایران با تصرف قدرت توسط خمینی به یک جامعه دینی همه جانبه تبدیل شد. قدرت سیاسی، نظام قضایی، نظام آموزشی، نظام قانون گذاری، معیارهای اداری، محک مسئولیت پردازی، مدیریت دولتی و نظامی، سیاست رسانه‌ای، همه و همه با ایدئولوژی اسلامی ساختار یافتند و این ماشین هیولایی در جهت اسلامیزاسیون کامل جامعه و روان انسان‌ها بکارگرفته شدند. این ماشین با تشدید هجوم به فرهنگ ایرانشهری، با ایجاد انسداد در مقابل مدرنیته غربی، با جداسازی زن از جامعه و سرکوب سیستماتیک او، با توسعه افکار نواندیشان دینی، با امام زاده سازی و مسجدسازی، با تعیین بودجه دولتی دینی، با اختصاص بودجه به نهادهای مذهبی جهت پروپاگاند اسلامی، با سازماندهی کاروانهای حج و اربعین و بارگاه امام هشتم شیعه، کارزار بزرگ مانیپولاسیون و شستشوی مغزی را سازماندهی نمود.
از تجاوز اسلام ۱۴۰۰ سال می‌گذشت و انقلاب اسلامی ۵۷ در پی جاودانه نمودن اسلام شیعه در ایران بود. آیا این پروژه به تحقق رسید و یا امکان عملی دارد؟ تجربه اجتماعی و تحلیل جامعه شناختی از پدیده دین در ایران نشان می‌دهد که انقلاب اسلامی ۵۷ نقطه اوج اسلام در ایران است ولی این نقطه هم اوج است و در همان زمان، سرآغاز روند شکست و عقب نشینی اسلام در ایران است. از نگاه فلسفی و تاریخی و فرهنگی ما شاهد یک گسست هستیم. این گسست برای همه افراد روشن نیست زیرا آنها زیر سلطه بینش سنتی و دینی هستند. گسست بیان شکستن یک روند ادامه کاری و تکراری است. در این بحبوحه عناصرمتضاد در کارند و مناسبات صیقل نیافته‌اند. انقلاب مهسا یک دلیل شفاف این گسست است.
پس از ۴۴ سال، شکست اسلام سیاسی در ایران در تمام زمینه‌ها عریان شد. اقتصاد و محیط زیست و سیاست و آموزش و دیپلوماسی و عدالت اجتماعی، قربانی یک استبداد فردی دینی شدند. زنان بشدت سرکوب و بی حقوق شدند، جوانان بسیاری مایوس و راهی غرب شدند، بسیاری از ثروتهای طبیعی از بین رفت، بسیاری از منابع مالی و مادی در راه طرحهای اتمی و نظامی در خاورمیانه نابود شد و فساد و فقر و بی عدالتی و ستمگری همه کشور را فراگرفت. در بستر همه خشونت‌های اجتماعی ناشی از نظام اسلامی و نیز در پرتو روشنگری‌های کلان روشنفکران و پژوهشگران و برخی رسانه‌های روشنگر در نقد اسلام، هنجاری‌ها و نرم‌های رسمی اسلامی و فقهی و سیاسی به تزلزل درآمده و رفتارهای جدید اجتماعی می‌رویند. تابوها و مقدسات پیشین ترک خوده و ابهت خود را از دست می‌دهند. بسیاری از مقدسات اسلامی سست گشته و مورد طنز جامعه قرار می‌گیرند. انقلاب مهسا یک تغییر اساسی است و بویژه چرخشی در اعماق است.
بگفته «فرانسیس فوکویاما» یک انقلاب اجتماعی در زیر پوسته بیرونی ایران در جریان است و این کشور به سمت نوعی انفجار پیش می‌رود.

در پوسته بیرونی ایران، مبارزه و اعتراض و اعتصاب و گردهمایی در جریان است ولی افزون برآن، رویداد بزرگی در روان و رفتار ایرانی در حال تحقق است. چیزی جابجا می‌شود و مناسبات اجتماعی جدیدی در حال پوست انداختن است. قدرت سیاسی دینی در بحران درونی می‌سوزد، طبقه اجتماعی مسلط نگران فروریزی است. حکومت انتظار داشت تا پس از سرکوب وحشیانه جامعه ساکت شود، ولی جامعه فرصت دیگری پیدا کرد تا انرژی خود را در دوره نوروزی بنمایش بگذارد. آنچه در ایران می‌گذرد یک انفجار عادی نیست، بلکه انفجار در مناسبات کهنه و به هم ریختگی نرم‌ها و هنجارهای رایج است.
از چهارشنبه سوری تا سیزده بدر سال ۲۵۸۲ چند پدیده درهم گره خوردند. تاریخ باستان مهماندار انقلاب امروز شد و انقلاب کنونی که برای دمکراسی است نشان می‌دهد که با فرهنگ ایرانشهری میتوان به استقبال مدرنیته و دمکراسی و آزادی رفت. بازیافتن عناصر و سمبولهای ایرانی بودن مانند آتش و رقص و شادی و مهربانی و طبیعت گرایی و باهم بودن، بهیچوجه تناقضی با امر دمکراسی ندارند. مدرنیت انقلاب مهسا با ایرانیت تاریخی ایرانیان قابل تلفیق هستند و همه انرژی مثبت در روند انقلاب تولید می‌کنند و پویایی و ابتکار می‌آفرینند.
روند تاریخی ستم فرهنگی ناشی از اسلام و ستم حکومتی دستگاه شیعی، به انباشت خشم انقلابی تبدیل شد و جامعه در پی آن است تا انرژی انقلابی انباشت شده را به بیرون بریزد. این انفجار میتواند شکل‌های گوناگون بخود بگیرد و از جمله روند یک گسست فرهنگی و فلسفی و رفتاری و رهایی بخش را در دل خود دارد. با انقلاب مهسا اسلام سیاسی به شکست قطعی رسید دیگر کسی جرات ندارد از الگوی اسلام برای مدیریت جامعه حرف بزند. حکومت اسلامی بعنوان یکی از سیاهترین و فاسدترین و جنایتکارترین رژیم‌های سیاسی در تاریخ بشریت ثبت شد. افزون بر آن، دین اسلام در ذهنیت آگاه جامعه ایران بعنوان یک دین سرکوبگر و ضد زن و ضد آزادی و ضد حقوق بشر و ضد معنویت ترسیم شد. دلبستگی جامعه به دین اسلام و قرآن و شیعه گری و امامان شیعه بشدت تضعیف شد. لایه‌های اجتماعی فرهنگی وابسته به دین اسلام از لایه‌های اجتماعی و فرهنگی با شعور انتقادی جدا شده و گروه اول بعنوان مدافعان ارتجاعی و خرافه پرست انگشت نما شده‌اند.

سوزاندن روسری‌ها و نافرمانی مدنی سیاسی

روسری‌سوزان یا کارزار آتش‌زدن روسری به عنوان نماد حجاب به نشانه مخالفت با حجاب اجباری پس از قتل مهسا رخ داد. این شکل از مبارزه در شهر ساری روی داد و سپس شمار بسیاری از زنان در خیابانها روسری از سر برداشتند و روسری خود را آتش زدند. در مسیر شش ماهه انقلاب روسری سوزان ادامه یافت و در چهارشنبه سوری ۱۴۰۱ این نوع اعتراض دوباره اوج گرفت. چهارشنبه سوری یکی از کهن‌ترین جشن‌های ایران است که در آستانه نوروز برگزار می‌شود. هر ساله حاکمان سیاسی و نظامی و امنیتی به دلیل برگزاری این جشن باستانی که با رقص و شادی و آتش‌بازی همراه است، برای شهروندان خط و نشان کشیده‌اند، زیرا هر سال‌ ویدئوهای مختلفی از رقص دختران و پسران جوان در کنار آتش در خیابان‌ها و محله‌ها منتشر می‌شود. در چهارشنبه سوری ۱۴۰۱ به دلیل اعتراض‌های سراسری که پس از قتل مهسا (ژینا) امینی در بازداشت گشت ارشاد رخ داد، این تهدیدها رنگ و بوی شدید‌تری به خود گرفتند.
یاد و خاطره مهسا در ذهن‌ها به روح شورشی تبدیل شد. دختران با قدرت بیشتری وارد صحنه مبارزه شده و با نفی احکام دینی و دولتی، رژیم را به چالش کشیدند. در دوره انقلاب ۱۴۰۱ چهارشنبه سوری به یکی از بهترین فرصت‌ها برای جشن حجاب سوزان تبدیل شد. شماری از ویدئوهای این چهارشنبه سوری مراسم حجاب سوزان را به نمایش می‌گذارد. در آتش، بدی‌ها را باید سوزاند. روسری و حجاب که در درون قرآن در بیش از بیست آیه ریشه دارد، در دستگاه شیعه گری در حاکمیت به یک امر حیاتی و بنیادی تبدیل شده است و این امر بمثابه یک اهرم پرقدرت برای کنترل زنان و سرکوب آنان بشمار می‌آید. قدرت سیاسی نفی حجاب را بمعنای روند انهدام خود می‌داند. حجاب یعنی تسلط بر بدن زن، یعنی نفی شخصیت زن، یعنی به هیچ گرفتن زن، یعنی اراده مرد مسلمان برای بردگی زن، یعنی تکرار تاریخ در زمان حمله اعراب که زنان را خوار و پست نموده و آنها را مورد تجاوز قرارداده و به بردگان اسیر برای مزدوران خلیفه تبدیل می‌نمودند. این رژیم اسلامی همان اهداف استعمارگران عرب را دارد.
حضور و آزادی زن یعنی پایان جمهوری اسلامی. سردبیر کیهان، وابسته به بیت خامنه‌ای، به دولت اخطار کرد تا سریع عمل کند و از «خاکریزهای» نظام دفاع کند. او گفت اگر «کشف حجاب» صورت گیرد «فردا دلیلی بر رد پافشاری بر سایر قوانین نداریم.». او ادامه داد از «مردم مسلمان و پاکباخته» میخواهد اقدام کنند. به بیان دیگر او از گروه‌های فاشیستی «آتش به اختیار»، از اسیدپاشان و از سازماندهندگان حمله شیمیایی به مدرسه دخترانه می‌خواهد تا به سرکوب دختران و زنان بشدت ادامه دهند و جلوی «کشف حجاب» را بگیرند.
ولی دختران شجاع که در برابر رژیم خاموش نمی‌نشینند خیابان را به نمایش آتش سوزی حجاب تبدیل کردند. حجاب از همان فردای انقلاب ۵۷ مورد اعتراض بخشی از زنان جامعه قرار گرفت و در تمام عمر جمهوری اسلامی مخالفت با حجاب از جانب زنان و کنشگران اجتماعی همچون یک چالش اساسی در نظام سیاسی باقی ماند. آتش زدن حجاب یعنی سوزاندن بیرق اسلام و بی اعتبار اعلام نمودن ایدئولوژی رژیم است. حال توجه کنید در این دوره پس از چهارشنبه سوری ۲۵۸۱، دختران بدون حجاب، علیرغم هشدار حکومتی، در حال افزایش هستند. دختران و زنان با جرات بیشتر به نافرمانی مدنی دست زده و گروه گروه در خیابان و میدان و پارک شهری بدون حجاب به گشت و گذار پرداخته و با لباس‌های مطابق الگوی غرب ظاهر می‌گردند. اندرو انگلند، سردبیر خاورمیانه فایننشنال‌تایمز در ۴/۱/۲۵۸۲ به دنبال بازگشت از سفر ایران، با تاکید بر حضور زنان بدون حجاب در خیابان‌های شهرهای ایران، چنین حضوری را نشانه «نافرمانی مدنی» از سوی مردم ایران علیه حکومت جمهوری اسلامی دانست. او گفت: «اولین چیزی که هنگام ورود به ایران و حرکت به سمت تهران به چشم می‌آید زنانی هستند که حجاب ندارند.» به گفته او در گذشته حتی زنان سکولار تلاش می‌کردند پوشیده باشند، اما «حالا بسیاری از زنان هیچ شکلی از حجاب را بر سر ندارند و می‌توان آن را شکل‌ عمومی از نافرمانی مدنی تلقی کرد.» بویژه آنکه حجاب نداشتن زنان فقط مختص «زنان بالاشهر» نیست و در محلات متوسط و فقیرنشین شهر نیز چنین پدیده‌ای محسوس است.
اتوریته حکومت و دین شکسته شده است و زنان آرام آرام با باز کردن قفل‌های کهنه جامعه را باز می‌کنند. یک سد روانی فروریخته و شمار روزافزونی بدون حجاب بیرون می‌آیند. بسیاری از زنان با حجاب و مردان، زن‌ها را با لبخند و سخن خود تشویق می‌کنند. همبستگی ضد حجاب در حال گسترش است و حوزه و خلافت به لرزه افتاده است. مردسالاری و آیات قرآنی و حکومت دینی برای تسلط بر زن، حجاب را به او تحمیل می‌کنند تا روان و بدن و چهره او در جامعه پنهان باقی بماند. این جداسازی نشانی از تبعیض جنسی و جنسیتی و نوعی آپارتاید بشمار می‌آید. در آفریقای جنوبی آپارتاید نژادی سفیدپوستان علیه سیاهپوستان بود. با سیاست رژیم حجاب همچون داغی بر بدن زنان کوبیده می‌شود تا در ذهن جامعه زنان گروهی فرعی و پست و زیان آور و توطئه گر مطرح گردد و هر جنایتی علیه آنان عادی جلوه کند.
در برابر این تبعیض، زنان شورش می‌کنند و آگاهانه در یک جنبش سیاسی مدنی به مقاومت دست می‌زنند. چگونه می‌توان بردگی را تحمل کرد؟ مردان اعتراض نیرومند نکردند و حتا با سکوت به استادیوم‌های ورزشی رفتند و به لذت جوئی خود ادامه دادند، مردان کنار گذاشتن زنان را از مسئولیت‌های در جامعه، عادی یافتند و خاموش باقی ماندند. جنایت علیه بشریت در ذهن‌ها عادی و طبیعی شد. در برابر این «عادی سازی زشتی» و جنایت‌های رژیم زنان و دختران جوان وارد میدان مبارزه شدند. حجاب قرآنی و قانون حجاب اسلامی و سرکوب حکومتی زنان و سنت مردسالار ضدزن توسط بخش آگاه زنان مورد نفی و اعتراض قرارگرفت. اعتراض به نرمها و هنجارهای رسمی اسلامی و دسترسی به قوانین مدرن هدف این جنبش شد. سوزاندن حجاب و مقاومت مدنی در خیابان علیه حجاب، به معنای تغییر نرم‌های رسمی دینی سیاسی از پائین است. زنان هنجاریهای رسمی و سنتی را برهم می‌زنند و هنجارهای تازه می‌آفرینند، آنها با خواست حقوق بشری و برابری حقوقی و عملی زن و مرد، دوباره در حال شکل دادن به جامعه هستند.

قرآن و قانون برای اسارت زن

عوامل گوناگونی مانند سنت و خشونت مردانه و تربیت خانوادگی، در نفی حقوق زن وجود دارند. افزون برآن باید از فرهنگ تبعیض گرای قرآن که در روان و رفتار و فرهنگ عمومی جامعه جاری است سخن گفت. در قرآن بیش از بیست آیه در باره حجاب و پوشش چهره و مچ و شرمگاه غیره سخن آمده است و هر بار بشکل مستقیم یا غیر مستقیم آزادی زن را نشانه گرفته است.
سوره احزاب در آیه ۵۹ می‌گوید: یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذٰلِکَ أَدْنَیٰ أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا.
‌ای پیامبر بگو به همسرانت و دخترانت و زن‌های مؤمنان که از پوشش‌های (جَلَابِیبِهِنَّ) خویش بر خود نزدیک کنند، این نزدیک‌تر است بدان‌که شناخته شوند، پس آزار نشوند، و خدا آمرزندهٔ مهربان است.
سوره نور آیه ۶۰ چنین می‌گوید: وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَةٍ ۖ وَأَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٞ
و نشستگان از زنانی که چشم‌داشت به آمیزشی ندارند، بر ایشان باکی نیست که پوشاک‌های خود را بیندازند بدونِ آنکه جلوه‌گرانِ اندامی باشند، و اگر خودداری کنند برایشان بهتر است، و خدا شنوای داناست.
حجاب اجباری در ایران از ۱۸ مرداد ۱۳۶۲ و توسط مجلس اسلامی با تصویب قانون مجازات اسلامی برای عدم رعایت حجاب در فضای عمومی جامعه و تعیین مجازات اسلامی عملی شد. عربستان سعودی در دوم مهرماه ۱۳۹۸ قانون حجاب اجباری را لغو نمود و آزادی پوشش را به رسمیت شناخت ولی جمهوری اسلامی به تنها حکومتی تبدیل شد که در کنار جریان‌های بنیادگرای اسلامی مانند طالبان و داعش و بوکوحرام به حجاب اجباری تاکید داشته و آنرا بعنوان قانون رسمی کشور به جامعه و زنان تحمیل می‌کند.
قانون مجازات اسلامی اعلام داشت: «هر کس علناً در انظار و اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید، علاوه بر کیفر عمل تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم می‌گردد و درصورتی که مرتکب عملی شود که نفس عمل دارای کیفر نمی‌باشد ولی عفت عمومی را جریحه دار نماید، فقط تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم می‌گردد.
تبصره - زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند، به تعزیر تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهند شد.».
این قانون وحشیانه یادآور همان تجاوز اعراب اسلامی در تاریخ است. عجیب است که ایرانیان که خود آسیب دیده این هجوم ایدئولوژیک قرآنی بودند به اعتراض همیشگی در عرصه جهانی دست نزدند.
از زمان انقلاب ۵۷ تا امروز در کنار این قانون اسلامی، اسیدپاشی به چهره زنان، توهین، کتک، زندان، شکنجه، بی احترامی به شخصیت زن، حمله‌های حوزوی و آخوندهای منبری و حمله اوباشان را نیز از نظر دورنباید داشت. اوباشان در خیابان‌ها ریختند و زن‌های بی‌حجاب را اذیت و آزار کردند که باید حجاب سرکنند و شعار مرتجعانه «یا روسری، یا توسری» در خیابانها طنین انداخت. فقه شیعه با اتکا به قرآن به قانون زور حکومتی تبدیل شد تا زن‌ها را بترساند و برده کند. کار زرادخانه حقوقی اسلامی پیوسته با پروپاگاند فاشیسم اسلامی همراه بود و شخصیت حکومتی و ایدئولوگهای اسلامی و نیز فریبخوردگان ایدئولوژی «ضد امپریالیسم ضد آمریکایی» با آنها همنوایی داشتند.
روح الله خمینی، حسن روحانی، زهرا رهنورد، علی قدوسی، علی خامنه‌ای، اکبر گنجی، اعظم طالقانی، رجایی، اکبر رفسنجانی، ربانی شیرازی، شهاب الدین اشراقی، ابراهیم یزدی، احمد قابل، مهدی بازرگان، محسن کدیور، از فردای انقلاب شوم ۵۷ از مدافعان و مبلغان حجاب اسلامی بودند و شخصیت هایی مانند سیمین دانشور و اسلام کاظمیه و هماناطق معتقد بودند حجاب مسئله فرعی و مبارزه ضدامریکا اصل هست. در این فضا، علاوه بر حزب‌ها و سازمانهای‌های مذهبی، حجاب اجباری حکومتی، مورد تأیید بسیاری از احزاب و گروه‌های چپ‌گرا مانند حزب توده و سازمان فداییان خلق (اکثریت) نیز قرار گرفت. بدین ترتیب استالینیسم پس از تائید خمینیسم فاشیستی در قدرت، یکبار دیگر در خدمت اسلام و اسلام سیاسی و سرکوب آزادی قرار گرفت.
باید یادآوری نمود که تظاهرات زنان در روز جهانی ۸ مارس، برابر با ۱۷ اسفند سال ۱۳۵۷ و پنج روزِ پس از آن، از مهم‌ترین روزهای تاریخ جنبش زنان است و برابر با جشن جهانی روز زن، زنان ایران خواست خود و مخالفت علیه حجاب اجباری را نشان دادند. افزون بر آن، تظاهرات در دو هفته پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ در اعتراض به تصمیم دفتر خمینی در لغو قانون حمایت خانواده و حجاب اجباری در اداره‌های دولتی در پی نطق خمینی در مدرسه رفاه و گردهمایی ۸۰۰۰ زنان در دانشگاه تهران از رویداد مهم ابتدای حاکمیت اسلامی است. شعارهای در ابتدای انقلاب اسلامی توسط زنان چنین بود:
آزادی جهانی‌ست / نه شرقی‌ست نه غربی‌ست
ما انقلاب نکردیم / تا به عقب برگردیم.

مبارزه زنان در راستای گسست

بعداز ۴۴ سال مبارزه زنان علیه حجاب اسلامی ادامه دارد. بسیاری از زنان نمی‌توانند بردگی را بپذیرند. زن‌ها در جمهوری اسلامی محروم شدند، شکنجه شدند، مورد تجاوز قرارگرفتند، کشته شدند، کور شدند، بر چهره اشان اسید ریخته شد، با گازهای شیمیایی مورد حمله قرار گرفتند، بی حقوق شدند، از مالکیت محروم شدند، در بازار کار به حاشیه رانده شدند، از مسئولیت‌های سیاسی و اجتماعی محروم شدند، بناگزیر شمار زیادی میهن اشان را ترک کردند، علیرغم این آسیب‌ها و رویدادهای تلخ، تاریخ زنان را در موقعیت پیشتازی قرارداد.
خواست زنان مبارز خواست اکثریت جامعه است. براساسِ آماری که توسط مؤسسه گَمان در سال ۲۰۲۰ منتشر شده‌است، ۷۲٪ مردم ایران مخالف حجاب اجباری هستند. در مقابل، ۱۵٪ موافق حجاب اجباری هستند، ۵۸٪ اعتقادی به حجاب ندارند، در حالیکه، ۲۶٫۶٪ به حجاب معتقد هستند. در این نظرسنجی بیش از ۵۰ هزار پاسخ‌دهنده شرکت کردند و حدود ۹۰٪ پاسخ‌دهندگان ساکن ایران بوده‌اند. این آمار نشان می‌دهد که ۴۴ سال پس از انقلاب ضدزن فرهنگ جامعه ضد حجاب اجباری است و علیرغم تمام فشارهای سیاسی و قرآنی و چماق و کشتار، پروژه اسلامگرایان برای عادی جلوه دادن حجاب به شکست انجامیده است.
برخلاف نواندیشان دینی که توجیه گران فاشیسم اسلامی قرآنی هستند و حجاب را بیان «پاکدامنی» نشان می‌دهند، باید بیان داشت که حجاب سمبل بردگی و عقب ماندگی زن است. هیچ حجابی طبیعی نیست و فقط به اعتبار تربیت دینی و ترس از الله و پروپاگاند مذهبی و عادت مردسالارانه و سنت متحجرانه، «عادی» می‌شود. حجاب در ایران و در جهان اسلام نشانه توهین و حقارت زن است. اسلامگرایان جهان، از خاورمیانه تا اروپا و تا هرکجای دنیا، برای بردگی زن، در تبلیغ حجاب هستند و روشنفکران چپ و ملی آنها را یاری می‌دهند. انقلاب ایران نشان می‌دهد که امروز زنان ایران با جهان باز و ارزشهای برابری آشنا هستند و می‌خواهند آزاد باشند و این آزادی را به مبارزه علیه اسلامگرایی پیوند زده‌اند. البته زنان زیر نفوذ مذهب فراوانند و قلم بدستان غیرمذهبی که خدمتگزار اسلام هستند نیز فراوانند. ما به گرایش بالنده فکر می‌کنیم و پدیده‌های نو در جامعه را تشخیص می‌دهیم. ما روشنفکران آزادمنش و ناباور مبارزه فلسفی و تئوریک خود را علیه «پست مدرنیسم مذهب گرا»، علیه تاریک اندیشی دینی، علیه چپ‌های اسلام خواه، علیه اپورتونیسم فکری ویرانگر و علیه سکوت مخرب، به تلاش خود ادامه می‌دهیم تا جامعه هر چه بیشتر باز شود.
جامعه ایران با جهان دیجیتالی و شبکه‌های اجتماعی و ارتباطات همگانی بین المللی آشنایی دارد. زنان در قلب این تحولات هستند. زنان روزافزونی دریافته‌اند که حجاب را باید سوزاند و این اقدام بمعنای سوزاندن تابو و مقدسات قرآنی و حکومتی است. خامنه‌ای، این آخوند مستبد نماینده الله، می‌گوید کشف حجاب، «حرام دینی و حرام سیاسی» است و در تلاش است تا آدمکشان خود را بسیج می‌کند و زنان را مورد هجوم جنایی قراردهد. این آخوند مرتجع که توسط تظاهرکنندگان «بیشرف» نامیده می‌شود خواهد مرد، نظام توتالیتر شیعه پاشیده خواهد شد و ایدئولوژی گندیده اسلامی قرآنی او با مبارزه پیگیر روشنگران فروخواهد ریخت. گسست ژرفی در حال شکل گرفتن است. ما بیش از پیش از اسلام کنده شده و در بلوغ خود پیش می‌رویم.

جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جلال ایجادی آخرین اثر خود را بنام «بحران بزرگ زیستبوم جهان و ایران» در ۴۸۰ برگ، انتشارات فروغ، منتشر نمود. از این نویسنده تا کنون کتاب «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، ۳۱۰ صفحه، نشر مهری، کتاب «جامعه شناسی آسیب‌ها و دگرگونی‌های جامعه ایران»، ۴۰۰ صفحه، انتشارات نشرمهری، کتاب «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»، ۳۸۰ صفحه، و کتاب «اندیشه ورزی‌ها در باره جامعه شناسی، فلسفه، زیستبومگرایی، اقتصاد، فرهنگ، دین، سیاست»، ۷۲۰ صفحه، چاپ نشر مهری، منتشر شده است. جلال ایجادی هر هفته پنج برنامه تلویزیونی در زمینه انقلاب، لائیسیته، دمکراسی، فلسفه، جامعه شناسی و نقد قرآن و اسلام، تهیه و پخش می‌کند. این برنامه‌ها را در یوتوب میتوانید مشاهده کنید.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy