زیتون - یکی دیگر از مفاهیمی که به دلایل فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و عموماً با نیت و عمل سوء نظام حاکم در کشور ما دچار قلب معنا و منشاء اختلاف نظر و نزاع بر سر قدرت شده است، مفهوم رفراندوم و همهپرسی است؛ در کنار مفاهیمی چون استصواب، اصلاحات، انقلاب و ارزشها.
مطالبه رفراندوم به معنای عام آن از دوره اصلاحات آغاز شد؛ وقتی که ساخت صُلب قدرت، در مواقف بسیاری مانع از تحقق خواست مردم برای تغییر و اصلاح شد؛ خواستهایی که به خصوص در دوقطبیهای انتخابات خرداد ۷۶، اسفند ۷۷ (نخستین انتخابات شوراهای شهر و روستا) و بهمن ۷۸ (انتخابات مجلس ششم) بهرغم خواست و تلاش و مهندسیهای ساخت قدرت، خود را نشان داده و «مستند» شده بودند.
ساخت قدرت که به اعتبار دور کردن خود از دسترسی آرای مردم، قدرت خود را «غیرمنقول» کرده، در همه ربع قرن گذشته در مواجهه با این مطالبه مطلقاً نرمشی از خود نشان نداده است؛ بیشتر با سکوت و بیاعتنایی و گاهی با این ضدحمله که «اردوکشیهای خیابانی حکومتی» را نوعی رفراندوم معرفی کند.
این ضد حمله البته بیپایهتر از آن است که بشود آن را جدی گرفت از آن رو که هر نوع نمایش قدرت و خواسته در خیابانها - خارج از خوشامد و تقویم حکومت - محکوم، منکوب و سرکوب شده است و اگر «حرام سیاسی» نبوده، ناشی از فریبخوردگی عنوان شده است! با این حال اظهارات اخیر آیتالله خامنهای علیه توانایی و قدرت تحلیل مردم برای نخستین بار از پشت تریبون، تا حد زیادی اصل ماجرا را از پرده بیرون انداخته است.
رهبر جمهوری اسلامی از بیاعتمادی به درک و فهم اکثریت مردم سخن گفت که البته پیشتر عملاً با تنگتر کردن مداوم حلقه مقبولان نظارت استصوابی و کاستن بیتوقف از حق انتخاب مردم، آن را به اثبات رسانده بود. این روند چنان شتابی به خود گرفت که در گستردهترین و ملیترین انتخابات جمهوری اسلامی - یعنی انتخابات ریاست جمهوری - نظام انتخابات سال ۱۴۰۰ را به یکی از بیمعناترین انتخابات تاریخ حیات خود تبدیل کرد تا زیر بار هیچ قماری روی «قدرت تحلیل» مردم نرفته باشد که منتهی به انتخاب ابراهیم رئیسی نشود!
تصویر بسیجی کشته شده اعتراضات در دربی تهران