مجید محمدی - ویژه خبرنامه گویا
چرا حکومت جمهوری اسلامی در شرایط فروکش کردن اعتراضات خیابانی انقلاب ۱۴۰۱ به اعدام های گسترده ی معترضان خیابانی و مخالفان عقیدتی روی کرده است؟ چه شرایطی حکومت را بدینجا رسانده است؟ آنها که دستور این اعدام ها را می دهند چه منطقی دارند؟ آیا اعدام ها به تحقق اهدافی که حکومت مد نظر دارد کمک می کند؟ آیا حکومت در کنار چماق ها هویجی هم برای عرضه دارد؟ اعدام ها تا چه حد به انزوای مخالفان یاری رسانده است؟
از شرایط سیاسی اعدام های مخالفان سیاسی-عقیدتی شروع و منطق آن را از بسترهای اجتماعی تا نتایج محتمل آن دنبال کنیم:
۱. شکاف میان حکومت فرقه گرای شیعی-ولایی و اکثریت مردم ایران از حد گرند کنیون امریکا نیز گذشته است.
۱.۱ تمام بولدوزرهای عالم یا یک شهاب سنگ نمی توانند این شکاف را پر کنند
۱.۲ حکومت هیچ برنامه ای برای کاهش این شکاف ندارد چون به پرناشدنی آن باور دارد.
۱.۳ اقدامات حکومت همه در جهت افزایش شکاف است.
۱.۴ اکثریت مردم آینده ی خود را با این حکومت تصور نمی کنند.
۱.۵ سکوت علامت رضایت نیست.
۱.۶ در سمت حکومت
۱.۶.۱ اقلیت بسیار کوچکی که پس از ۴۴ سال بیش از پیش یکدست است بر ایران حکم می راند.
۱.۶.۲ صداهای متعارض یا متضادی از درون آن به گوش نمی رسد.
۱.۶.۳ پایگاه اجتماعی آن مدام در حال تبخیر است.
۱.۶.۴ این اقلیت بسیار کوچک از نابودی به دست اکثریت مخالف و عصبانی هراسناک است.
۱.۶.۵ این اقلیت از عقل منفصل برخوردار نیست: ریسک اقداماتش بالاست، حاضر نیست برخی شکست هایش را بپذیرد و رفتارهای خودکشی مابانه دارد.
۱.۷ در سمت مخالفان
۱.۷.۱ آنها که برای ابزار نظر تحت حکومت های استبدادی حاضر به پرداخت هزینه از هر نوع آن هستند در اقلیت قرار دارند.
۱.۷.۲ اقلیت کوچکی حاضر است ریسک کرده و به کف خیابان برای بیان خواست خود که براندازی است بیاید.
۱.۷.۳ پایگاه اجتماعی این اقلیت در صورت تداوم خشونت عریان حکومت مدام بزرگ تر می شود.
۱.۷.۴ اکثر مخالفان منتظر ضعیف تر شدن حکومت برای وارد آوردن ضربه نهایی خود با کمترین هزینه هستند (تحریم و انزوا و مهار تا اقدامات نظامی توسط جامعه ی بین المللی).
۲. ظرفیت اقدام به خشونت
۲.۱ حتی ظرفیت حکومت های تمامیت خواه و فاشیستی برای اعمال خشونت لایتناهی نیست گرچه ابزارهای اعمال خشونت عمدتا در دست آن باشد.
۲.۲ در هر دوی این اقلیت های بسیار کوچک حاکم و اقلیت معترض کف خیابانی کسانی که ظرفیت دست زدن به خشونت را دارند اندکند.
۲.۳ هر چه اعدام ها و خشونت های خیابانی تشدید شود بر تعداد مخالفان کف خیابان که به بی حاصلی اقدامات مسالمت آمیز می رسند افزوده می شود.
۲.۴ حکومت ها با اعدام مخالفان سیاسی و عقیدتی و تیراندازی به معترضان در خیابان اصل بی اساس انحصار اعمال خشونت در دست حکومت برای برقراری نظم و اعمال قانون را سست تر می سازند.
۳. بستر سیاسی اعدام مخالفان
۳.۱ اعدام ها وقتی شدت می گیرند که حکومت از شوک اولیه ی اعتراضات عمومی خارج می شود
۳.۲ اعدام های سیاسی بدون تبدیل دستگاه قضایی به ابزار نهادهای امنیتی و ارتقای بازجویان به مقام قاضی ممکن نیست
۳.۳ حکومتی که به دنبال سیاست پاسخ به مطالبات و گفتگو با مخالفان نیست به سرعت به اعدام مخالفان رو می کند.
۳.۴ جمهوری اسلامی در اعدام مخالفان سیاسی-عقیدتی و شهروندان دو تابعیتی هیچ هزینه ای را از سوی دول غربی متحمل نمی شود.
۴. بستر اجتماعی اعدام مخالفان
۴.۱ سیمان نگاهدارنده ی حامیان حکومت تا کنون بیشتر امتیازات مربوط به منابع کمیاب (قدرت و ثروت و منزلت) و دست باز برای فساد در کنار مراسم مذهبی-سیاسی بوده و نه کشتار و اعدام مخالفان.
۴.۲ جامعه از شرایط دهه شصتی (فضای بعد از انقلاب، دوران جنگ و گروه های مسلح) که مقامات در فضای ذهنی آن زندگی می کنند عبور کرده و اعدام ها همان تاثیر را نخواهند داشت.
۴.۳ جامعه در برابر اعدام ها واکنش نشان داده و از اعدام های غیر سیاسی نیز فاصله می گیرد.
۴.۴ زندگی باوری و احترام به حقوق اقشار باورمند و وفادار به حکومت در شرایط متصور بودن اصلاح پذیری به خشونت پرهیزی منجر می شود. در شرایط خشونت عریان حکومت کشتن برای تداوم زندگی جای خشونت پرهیزی را می گیرد.
۵. معنا و مسیر اعدام مخالفان
۵.۱ مسیر سرکوب از سانسور و تهدید و جریمه و بازداشت شروع شده و به ضرب و جرح و اخراج و تبعید و شکنجه می رسد.
۵.۲ اعدام همانند شلیک گلوله جنگی یکی از آخرین گزینه ها برای مقابله با یا پیشگیری از اعتراضات است.
۵.۳ انتخاب نوع پرونده، زمان و مکان اعدام های مخالفان، سیاسی است و نه حقوقی.
۵.۳.۱ کاهش اعتراضات خیابانی و تشدید اختلاف میان مخالفان در افزایش اعدام ها تاثیر دارد.
۵.۳.۲ مهندسی سوگواری خانواده و محدود کردن حقوق فرد محکوم به اعدام حاکی از سیاسی بودن اعدام است.
۵.۴ حکومتی که مخالف خود را اعدام می کند مستاصل است و کارت هایش برای اقناع دارد به پایان می رسد. نمایش حمایت اکثریت را داشتن اقشاری را اقناع می کند اما به صورت محدود.
۵.۵ افزایش اعدام مخالفان به معنای دست بالای امنیتی ها و نظامیان در اداره ی کشور است.
۵.۶ کارت بعد از اعدام گروهی، کشتار جمعی و گسترده است.
۶. هدف از اعدام مخالفان
۶.۱ هدف اصلی اعدام، نمایش قدرت و تشجیع «اقلیت دست به اسلحه و طناب اعدام» در حکومتی با پایگاه کوچک اجتماعی است که برای خود حفاظ امن برای اعمال خشونت داشته باشند و جا نزند.
۶.۲ اعدام در شرایط فقدان نیرو برای بسیج خیابانی وفاداران قرار است به صورت سیمان، حامیان حکومت را در کنار هم نگاه دارد و از ریزش بیشتر جلوگیری کند.
۶.۳ انتقام از و ارعاب مخالفان محصولات جنبی اعدام هستند.
۶.۴ هدف ثانوی اعدام منزوی سازی و کوچک تر کردن جمعیتی است که برای بیان براندازی حاضرند به خیابان بیایند.
۶.۵ اعدام افراد محکوم به قصاص یا محکومان مواد مخدر برای ارعاب مخالفان و تشجیع وفاداران کافی نیست.
۷. نتیجه
۷.۱ کشتار و اعدام متداوم بر سرعت ریزش وفاداران (به صورت بازنشستگی و مهاجرت و تمرد) می افزاید.
۷.۲ اعدام ها از میزان استخدام نیرو در نهادهای سرکوب خواهد کاست چون افراد اندکی در شرایط انزجار عمومی حاضرند در سمت این اقدامات بایستند.
۷.۳ در شرایط افزایش شکاف میان حکومت و مردم و بی اثر شدن فریب ماشین تبلیغات حکومتی، اعدام بر شمار ماموران حکومتی کشته شده در اعتراضات بعدی می افزاید و آنها را کاهش نمی دهد.
۷.۴ در محاسبات متوجه به اعدام های بیشتر یک خطای جدی وجود دارد: اعدام مخالفان بدون اقناع افکار عمومی آن اقلیت شجاع کوچک در میان اقلیت برانداز کف خیابانی را برای دست زدن به خشونت در اعتراضات بعدی یا کشتن مقامات انتظامی و قضایی یا حمله به زندان ها تحریک می کند. ظرفیت برنهاده های غیر خشونت آمیز مبارزه محدود است. «دفاع مشروع» قابلیت بسط به «پیشگیری از خشونت با حمله» را دارد.
۷.۵ اعدام سیاسی-عقیدتی و تیراندازی به مخالفان چاقوی دو لبه است: می ترساند اما خشمگین می کند و توجیهی برای تداوم سکوت عرضه نمی کند.
۷.۶ سوگواری برای کشته شدگان همیشه به افسردگی و انزوا و پذیرش عملگرایانه ی قوه ی قاهره منتهی نمی شود.
حلاّج ؛ روح زمانۀ ما،علی میرفطروس