*
*
*
پرنس من
شازده کوچولوی من تازه به راه افتاده است
سیاره به سیاره دنبال دوست میگردد
گرچه بزرگان دوستی آغاز نمیکنند مگر با بزرگان
مرام بزرگان به کار گماردن زیردستان، چه پرنس، چه شیخ است
مرام بزرگان بازی شطرنج با مهرههاست
پرنس کوچک من سرانجام به جستجوی دوستی با بزرگان برخاسته
پرنس کوچولوی من فراموش کرده است
در خانهاش گل سرخی روییده
گل سرخ نوشکفته به عشق و نگهداری نیازمند است
شازده کوچولوی من
دوستی با بزرگان را بر عشق به گل سرخ ترجیح میدهد
او نمیداند عشق به گل سرخ، نابترین عشقهاست
او نمیداند گل سرخ از گرمای عشق و دلهای پر مهر نیرو میگیرد
او نمیداند و از روی نادانی گل سرخاش را در خانه تنها گذاشته است
او نمیداند سرگردانی به دور جهان، عشق او را به گل سرخ ثابت نخواهد کرد
او نمیداند که دیگر عصر بیگاری زنبوران برای ملکه گذشته است
او دورترین فاصله را برای رسیدن به گل سرخ انتخاب کرده است
شازده کوچک است و اینها را نمیداند
او در عالم خیالخویش خود را پادشاه بزرگی میپندارد
اما در خانه، در سیاره آغازین، گل سرخی در حال رشد است
گل سرخی که آهسته آهسته قد میکشد و برگ میگشاید
گل سرخی که از مهر بیپایان نیکدلان نیرو گرفته است
گل سرخی که رایحه دلپذیرش همه دنیا را در فرا گرفته است
پاریس، اول مه ۲۰۲۳/۱۴۰۲
اگر دوباره باز گردم! امیر کراب