احمد زیدآبادی - آیا در کشور ما میتوان نقدی علمی و منصفانه از افکار و عملکرد مرحوم آیتالله خمینی به دست داد؟
پاسخ "خیر" است چون اگر به ضعفها و اشتباهات آن مرحوم اشاره شود، خطر پیگرد قضایی با اتهام "توهین به امام" را به دنبال دارد و اگر برخی توانمندیها و زیرکیهایش مورد تأکید قرار گیرد، با واکنش خشمآلود و همراه با اهانت و اتهامِ پارهای محافل حامی براندازی روبرو میشود!
پیروان شورمند آیتالله حرفشان این است که مگر "حضرت امام" ضعف و اشتباهی هم داشته است که کسی بخواهد او را نقد کند؟ گویی از نظر آنان مرحوم آقای خمینی در شمار "معصومان" قرار داشته و هر فکر و عملش از جانب خدا الهام میشده است!
در مقابل، مخالفان سرسخت آیتالله هم میگویند؛ مگر او اساساً از دانش و فهم و ذکاوتی هم برخوردار بوده است که بتوان از نقاط قوت و توانمندیهایش سخن گفت؟ پنداری از نگاه آنان میتوان بدون هرگونه آگاهی و هوش و درایتی، ملتی را بسیج کرد و عموم گروهها و چهرههای مبارز را پشت سر خود به صف کشید و نظامی اقتدارگرا را از ریشه برکند!
به هر حال، این ثنویتگرایی عقیمکنندهٔ فکر و اندیشه، که عملاً دست و پای اهل نقد را میبندد همانطور که بارها نوشتهام ریشه در کهنالگوی باستانی و به عبارتی ناخودآگاه جمعی ما ایرانیان دارد و مادامیکه در اسارت آن باشیم، حالمان چندان تغییر نخواهد کرد.
واقعیت این است که آیتالله خمینی به عنوان شخصی برخاسته از متن سنت دینی، در کنار ضعفهای عملی و معرفتیاش بخصوص در مورد مقتضیات دنیای مدرن، شامهٔ سیاسی و امنیتی بسیار تیزی داشت و در شناخت روانشناسی تودهٔ ایرانی هیچکس به گرد پایش نمیرسید.
همین دو ویژگی، راهنمای عمل و اندیشهٔ او برای طراحی استراتژی پیچیده و اعلامنشدهای بود که در عباراتی بسیار ساده و پیشپاافتاده به هواداران انبوه و بیشمارش منتقل میشد و آنان را به تلاطم میانداخت و در جهت منویاتش هدایت میکرد.
این قصه نیاز به شرح بیشتری دارد که بماند برای بعد.