آیا ما شاهد دگرگونی پایهای در سیاست ضد ملی نظام اسلامی و گردش به سوی اولویت بخشیدن به منافع ملی هستیم؟ هنوز نمیدانیم. اما شواهد و علائم هم از ایران و هم از خارج از کشوردلالت براین دارند که واقعیتهای داخلی و جهانی، ایران را به سوی جایگاه واقعی خود، یعنی نزدیکی به غرب میراند. دستکم، در سیاست خارجی، بر مبنای سیاست "صدور انقلاب" دههها نظام اسلامی تلاش در بی ثباتی در منطقه و به چالش کشیدن غرب، را اساس سیاست خود قرار داد. اکنون گام هائی از سر اجبار برای دگرگونی در این سیاست دیده میشود. میتوان برآورد کرد که بخش بزرگی از این دگرگونی، بر اثر سستی جایگاه "رهبر" نظام و جابجائی قدرت در کشور، مربوط میشود.
پخش سخنان رئیس اسبق زندان اوین که در آن به طور مستقیم رهبر و دیگر رهبران نظام اسلام را مسئول قتل عام زندانیان نمود، آسیب بسیار سختی بر وجه آنان وارد آمد. آسیب دیگر سخنان ظریف وزیر خارجه سابق است که ادعا نمود تمام مذاکرات مربوط به فرجام فوری و مرتب به رهبر نظام میرسیده و وی با ادعای بی اطلاعی نمیتواند خود را از اثرات آن مبرا کند. همزمانی این دو افشاگری و سفر سلطان عمان و مشاهده شدن آثار نوعی توافق با آمریکا، حاکی از این است که گروه پرتوانی در ایران، از این تحولات، نه تنها استقبال کرده بلکه به احتمال زیاد به وجود آورنده این فرآیند بودهاند. امید است که تلاش در گسترده تر کردن چنین سیاست، سروری منافع ملی در داخل کشور و جهان را امکان پذیر نمایند. این گروه که خلع حسین طائب، رئیس پرتوان اطلاعات سپاه را سبب شد، نیروهای مسلح میباشند. سپاه توانسته در دو سال گذشته هرچه بیش تر بر قدرت خود و به زیان رهبر بی افزاید. بدون تردید، در نظام اسلامی، سپاه با وجودی که منفور ملت میباشد، بالاترین قدرت را در اختیار داشته و دیگر مانند آنچه در گذشته انجام داد، نیاز به پذیرش رهبری آخوندها ندارند.
سخنان اخیر رهبر نظام که مذاکرات در مورد برنامه هستهای نظام اسلامی با غرب را به شرطی که زیر ساختهای ایران حفظ گردد، را بی مانع اعلام کرد، گردشی ۱۸۰ درجهای از موقعیتهای پیشین خود در این مورد میباشد. عامل اصلی در این چرخش را باید به حساب کاهش نفوذ وی در تصمیم گیریهای کلان نظام و قدرت گرفتن نیروهای مسلح دانست. در نهایت، این نیروهای مسلح هستند که هزینه بی ثباتی چه به صورت خیزش در داخل و یا درگیری در خارج، را باید بپردازند. نیروهای مسلح، بنا به طبیعت خود، برای دست یابی به هدفها تا آنجا که میتواند از درگیری نظامی که آنان را وارد فرآیندی غیر قابل پیش بینی وارد میکند، دوری میجویند.
درگیری داخلی که میرود با ورود ناراضیان اقتصادی به جنبشی همه گیر و به احتمال زیاد، غیر قابل مهار بدل گردد، دغدغه اصلی این نیروها میباشد. ریشه پایهای چنین خیزش در ایدئولوژی نظام و اقتصاد نهفته است. ایدئولوژی رژیم، متعلق به دوران تاریکی بشر، اجازه داد که مشتی جنایتکار، فاسد، ضذ توسعه و پیشرفت و کوتاه سخن، ضد ایران و فرهنگ آن، صاحب کشور گردیدند. بخاطر این ایدئولوژی، حکومتی در درازای چهل و چهار سال، از اوج پشتیبانی ملت به یکی از منفورترین رژیمها در تاریخ بدل شد. نیروهای مسلح، امروز نه انگیزه و نه علاقهای برای ادامه چنین ایدئولوژی، دستکم در باطن ندارند. دل نگرانی نیروهای مسلح حجاب نیست بلکه ثبات و آرامش است. با کاسته شدن از قدرت رهبر به عنوان تصمیم گیرنده نهایی، ما باید در تمامی شئون کشور شاهد دور شدن از چنین بی فرهنگی ننگین باشیم. همچنین با سراشیبی شدید اقتصاد کشور که سقوط پول ملی را همراه آورد، خیزش همگانی محدود به جنبش برعلیه ایدئولوژی نظام نبوده و پائین رفتن شدید سطح زندگی و قدرت خرید، به ویژه برای طبقات تهی دست، بخش بسیار بزرگ تر گرسنگان را به میدان وارد خواهد کرد. چنین احتمال بسیار بالا و فوری، نگرانی اصلی نیروهای مسلح در این برهه است که تنها راه نجات، دستکم در کوتاه مدت را نزدیکی با غرب و دست رسی به منابع مالی میدانند.
پس از بیش از چهاردهه کینه توزی برعلیه غرب که در نهایت سبب گردید نظام اسلامی خود را به دامان روسیه و سپس چین وابسته کند، اکنون همهی دست اندرکاران دریافتهاند که امامزده روسیه نه آمکان و نه آمادگی رساندن امداد مالی به نظام را ندارد. امامزده چین که بزرگ ترین صادر کننده کالا به ایران است، گرچه امکان برای کمک مالی مورد نیاز و سرمایه گذاری در ایران را دارد، تاکنون چنین معجزی در این مورد از خود نشان نداده است. تنها غرب و وابستگان عرب آنها در خلیج فارس میتوانند گشایش مالی برای ایران فراهم نمایند. آمریکا با آزاد کردن دارائیهای مسدود شده ایران میتواند به سرعت گشایش مالی برای کشور را سبب گردد. پس با نزدیک شدن به غرب و به احتمال زیاد رسیدن به نوعی توافق با آمریکا، هم از نظر فرهنگی، به پس زنی ایئولوژی نظام و هم به گشایش اقتصادی دست خواهند یافت که تا اندازه زیاد میتواند از خیزشهای خونین آینده پیش گیری نماید. دو عاملی که سبب شد ما علائم چنین دگرگونی را شاهد باشیم: نخست خیزش ملی در داخل کشور که به رژیم اسلامی فهماند که بیش و پیش از این نمیتوانند مهار کشور را در دست داشته باشند و دیگری، جنگ اوکراین است که بازهم، به زبانی که برای رژیم قابل درک باشند، فهماند که در سطح جهانی روسیه قدرت محلی درجه دوم و نه آنچنانکه گمان میبردند، ابر قدرت.
شواهد چنین حکم میکنند که نیروهای مسلح را باید به عنوان موتور اصلی عادی سازی روابط با غرب به حساب آورد. در دراز مدت بازهم دانش فنی غرب و پول عربهای همسایه در خلیج فارس است که میتواند به یاری صنایع ایران و به ویژه نفت و گاز بشتابند. (۱) دههها سیاستهای ضد ایرانی نظام، کشور را در موقعیتی قرار داد که ایران به کشورهای خارج و از آن میان روسیه، چین، اعراب خلیج فارس و اکنون غرب امتیازهای فراوان داده و خواهد داد. (۲) چنین به نظر میرسد که مساله هستهای و دخالتهای رژیم در منطقه به نتیجه مورد نظر غرب رسیده باشد و شاید تنها مساله مهم برنامه موشکی ایران است که تهدیدی بر امنیت نیروها و متحدین غرب در منطقه، اسرائیل و اروپا به شمار میرود. با در نظر گرفتن شتابی، که رژیم در عادی سازی روابط با عربستان سعودی، رسیدن توافق در یمن، عادی سازی روابط با مصر و مساله هستهای از خود نشان داد، خارج از انتظار نخواهد بود اگر مساله موشکی نیز به زودی به این سیاهه افزوده گردد.
میتوان نتیجه گرفت و امیدوار بود که پس از بیش از چهار دهه نیروهای ضد ایران در داخل کشور، بخش بزرگی از توان اعمال نظر خود را از دست دادهاند. اگر خیزش داخلی، با وجود کارشکنیهای "رهبران" خودساخته نشسته در خارج از کشور، بتواند سرزنده و فعال به نهضت خود برای دسترسی به دمکراسی و بازگشت به فرهنگ مهری همچنان ادامه دهد، میتوان امیدوار بود که ایران باردیگر، راه نجات خود را یافته و گام بلند به سوی آزادی و سربلندی را آغاز کرده است. قوه قضائیه نظام اسلامی که به طور کامل در دستان آخوندهای متحجر میباشد، برای سنجش دگرگونی در ایران میتواند مورد استفاه قرارا گیرد. اگر ما شاهد دگرگونی معنادار در این قوه در چند ماه آینده باشیم، میتوان به آینده ایران با خوش بینی بیش تر، امیدوار بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ - البته باید توجه کرد که سرمایه گذاری خارجیان در صنایع ایران و از جمله نفت و گاز، بخاطر نیاز ایران به ایجاد کار که براثر خیانتهای رژیم سبب گردید، برای آنان در مقایسه با جاهای دیگر بسیار ارزانتر تمام خواهد شد. همزمان همسایگان عرب ایران به خرید بنگاههای اقتصادی کشور به ثمن بخس آغاز کرده و در سالهای آینده نفوذ خود را بر سیاستهای کشور گسترده تر خواهند کرد.
۲ - در دوران حکومت رژیم، روسیه به کشور اصلی در سیاست ایران بدل گردید. موقعیت خود و متحدین را دریای مازندران، بسود خود و زیان ایران مستحکم کرد. چین با حاتم بخشی و بدون واکنش جدی نظام، سه جزیره ایرانی در خلیج فارس را به اعراب بخشید.
مبنای انتخاب سرنوشت ساز مردم ایران، کورش عرفانی
شورشی۵۷ محمدرضا پهلوی بود نه مردم ایران، پرویز حاتمی