جنبش مهسا یک جنبش فراگیر اجتماعی است با شرکت اکثریت مردم از طبقات مختلف با برتری و حضور بیشتر طبقه متوسط جامعه.
شعار برآمده از دل این جنبش که سالها در دل مردم علی الخصوص بین خانوادههای متوسط جامعه عمدتاً کارمندی و تا حدودی کارگری جای داشت. شعاری که نطفه آن در اعتراض به عمل کرد و فشار رژیم جمهوری اسلامی در تنگ تر کردن روزانه آزادیهای اجتماعی بخصوص در حق زنان و تلاش برای تحمیل نوعی زندگی و گذران من در آوردی الگوی اسلامی در سیمای فاطمه، علی و غیره شکل گرفته است.
شعاری شکل گرفته از جان بازی و مبارزه صدها جان آزاد و آزادی خواهان گرفتار در شکنجه گاهها و زندان ها و اعدام شدگان.
از نقش وسایل ارتباط جمعی مستقر بقول ایرانیها آن طرف آب! عمدتا دنیای مجازی، تلویزیونها و کانالهای تلویزیونی در ارائه و نشان دادن نوع دیگر زندگی، نقش زنان در جوامع آزاد و احترام به حقوق شهروندی که عینیت یافته و بسته شده است.
چهل سال نگریستن بر صفحه تلویزیون هایی که شکل دیگری از زندگی راحت بدون دغدغه و آزاد در فضای آرام، بدون امر و نهی حکومتی را بنمایش میگذارند. مردم را سخت دل بسته این گونه زندگی ساخته است. مقایسه شکل زندگی و حکومت داری کشورهای غربی با حکومت ارتجاعی حاکم بر ایران که تا خصوصی ترین زاویای زندگی مردم سرک میکشد و خط قرمز تعیین میکند، اکثریت مردم را به نفی این حکومت که جز کشیدن این خط قرمزها، بر زندگی روزانه مردم نمیداند! رسانده است.
خط قرمزهایی که آسایش و راحتی مردم، بخصوص نیمی از جامعه زنانه را از ساده ترین حقوق اجتماعیشان که انتخاب نوع لباس و حضورشان در فعالیتهای اجتماعی همپای مردان است. محروم مینماید. هر اعتراض کوچک را به گلوله پاسخ میدهد. جامعه استبدادزده و معترض ایران را در تقابل با حکومت موجود! و هرگونه حکومت توتالیتر، استبدادی و نگرش نوع مجاهدینی قرارمی دهد.
هر روز فشارهای اقتصادی وتورومی بخاطربی کفایتی، نگاه ایدئولوژیکی وحضور گسترده دزدان، رانت خواران و چپاول گران اقتصادی که پوست از تن مردم میکنند! جامعه بلا زده ایران را به سیاه چاله وحشتناکی که نامش فقرو بی چشم اندازی است پرتاب میکند.
جوان بیست ساله را با تمام توانائیهای جوانی وخوش فکری. بیکار، نا امید، سر درگریبان، در چه کنمهای زندگی ودلهرههای هر دم فزاینده به مقتضای سنشان گرفتار میسازد.
آن که توان گریز از جهنم جمهوری اسلامی دارد میگریزد. اکثریت بجا مانده با زخمهای عمیق و کینهای سخت در قلبهای جوانشان نسبت به جمهوری اسلامی، عاصی شده از این زندگی تحمیلی به نیروی عظیم اعتراض وتغیر تبدیل میشوند.
جوانانی انباشته ازنفرت نسبت به تحجر، به دین، به آخوند، به هر جریان سیاسی وفکری که بوی دین ودین داری وحکومت ایدولوژیک از هر قماش که باشد! بدهد.
خانوادهها خود زمینه ساز جنبش اعتراضی این جوانان هستند. خانواده هائی عمدتا با ترکیبی از نسلهای دهه پنجاه تاکنون. نسل هائی که دیگر نه توان آمدن بمیدان دارندو نه توان رویا روئی با حکومت. آنها در خانواده حرفش را میگویند. در آرزوی یک زندگی آرام وآزادی له له میزنند. اما شرایط سنی ومحافظه کاری حاصل ازترس از دست دادن هر آنچه باقی مانده مانع از ریختن بی مهابای آنها هم چون فرزندان جوان ونوههایشان به خیابان میگردد.
اکثریت غریب به اتفاق مردم ایران امروزمخالفان رژیم هستند. همین مردمی که پیکار گران جوان را درون خود چه خواسته وچه نا خواسته پرورش دادهاند. آرزوی خود را بعنوان مادر، خواهر در بر داشتن حجاب اجباری از سر، آرزوی یک زندگی آرام وساده هم چون یک خانواده غربی! و عطش خود به آزادی را در وجود یک حکومت سکولار و دموکراتیک آن گونه که در آرزوهای آنها متجلی میشود به نسل جدید منتقل کردهاند.
بطور ساده جوانهای مبارزامروزدر ایران! محصول دگردیسی خانوادهها و یافتههای خود از دنیای مجازی هستند. بدون عارضهها، پیشداوریها.
جوانانی که نه این حساسیتهای عجیب وغریب اپوزیسون خارج از کشور را به جریانهای گوناگون مخالفان حکومتی دارند و نه در صف مبارزه از اصل ونسب و وابستگی گروهی کسی را میپرسند. دمکرات بتمام معنی در عمل!
آقایان خانمها: " ما این شکل از زندگی را طلب میکنیم زندگی بسیک مدرن غربی. با سیمای شاد! نه بغ کرده وشکاک، گرفتار در تئوریهای گذشته وبحثهای کشاف که هنوز بعد از چهل سال قادر به دیدن ودرک مفهوم زن، زندگی وآزادی از منظر نه تنها نسل جوان بلکه اکثریت خانوادههای روی بر تافته از جمهوری اسلامی نه شدهاید.
هنوزقادر به درک واقعی از میزان گسستن بخش بزرگی از جامعه از دین، از سنت و جریانهای سیاسی گرفتار در خود نیستید. هنوز به نقش واقعی زنان ومیزان اجحاف وارد شده بر آنان و نقششان در این جنبش واقف نگردیدهاید.
نمیتوانید تجسم کنید که این هم خوانی! خواست از زندگی مدرن و آزادی است که ما را درکنار این شخص یا آن جریان قرار میدهد.
اسم رمز مهسا چیری نیست جز فراخان به یک اتحاد وهم پیوستگی ملی که بر زمینههای نفی جمهوری اسلامی و هر آنچه که بوی ایدئولوژی، کهنگی و در جا زدن در فکر وشکل مرسوم گذشته میدهد.
جنبش مهسا سلام به آینده است. نه کنکاش در مرده ریگ گذشته. جنبشی است در قامت انسان ایرانی قرن بیست یکم، آزاد، رها، با شهامت انتقاد پذیری، نگاه روشن بدون آما واگر به منطق جاری در زندگی فردی واجتماعی! دل کنده از وابستگیهای گروهی و نگاه انتقادی به گذشته وراه طی شده، بیشتر خانوادهها ونسل انقلاب و نسلهای بعدی این پوست اندازی را انجام دادهاند. برعکس درجا زنندگان در تشکیلات وتفکربجا مانده از گذشته در خارج از کشور!
جنبشی که ظرفیت و حقانیت خود را ازدل یک مبارزه اجتماعی، از دل یک انتخابات کاملا آزادمنطبق بر نرمهای حقوق بشر و جامعه باز و دموکراتیک بیرون میکشد.
جنبشی که ظرفیت پذیرش یک جامعه متکثر بر پایه رعایت حقوق تمام ملیتها واقوام ساکن در این سرزمین بزرگ را در عمل در خود دارد. جنبش خشونت پرهیز که رنگارنگی وتنوع انسانها را و انتخاب شکل زندگی آنها را در سیمای مدرن میپذیرد.
ازقانون اساسی بر آمده از دل یک مبارزه مدنی، انتخابات آزاد و دمکراسی ناظر بر آن حمایت میکند. تمامی اینها مجموعهای هستند که جنبش مهسا وشعار زن، زندگی، آزادی را مفهوم عینی میبخشند.
اپوزیسیون محترم خارج از کشور! لطفا بجای مجادلههای بی پایان، بجای جولان در مجردات، بجای باد دادن خرمنهای کهنه، بجای تعصبات گروهی و تئوری بافی، بجای انگ زدن بر هر کس و گروهی که مانند شما فکر و عمل نمیکند. بجای دمیدن نفس سرد که نتیجه آن نه وصل کردن بلکه فصل کردن هر چه بیشتر جریانهای اپوزیسیون خارج از کشور و ناامید کردن مردم داخل کشور از پشت جبههای قوی و بک پارچه است! آستین بالا بزنید وقت بگذارید! از هر طریق که خود تصور میکنید و میتوانید این جنبش برآمده از دل یک مبارزه نفس گیر را یاری برسانید! یاری کنید تا ببینم چند مرده حلاجید؟ این گوی و این میدان.
ابوالفضل محققی