Tuesday, Aug 29, 2023

صفحه نخست » تاریخ سفارشی، اکبر کرمی

Akbar_Karami_4.jpgسرانجام فرصت کردم سخن‌رانی عباس میلانی (۱) در ستایش رضاشاه را شنیدیم. مورخ نیستم و ادعایی هم در این زمینه ندارم؛ اما به عنوان کسی که دستی در سیاست و اندیشه دارم ‌و اندیشه‌ی سیاسی و تاریخ آن را می‌شناسم، سخن‌رانی عباس میلانی را یک فاجعه و در حد یک تاریخ سفارشی یافتم.

او در این گفتار با وجود تلاش بسیار برای نشان دادن بی‌طرفی، آشکارا در طرف تاریک تاریخ و در کنار سلطنت‌طلب‌ها ایستاده است؛ و دست بالا برخی از آن‌ها و حتا محمدرضاشاه را به نرمی نقد می‌کند تا رضاشاه را بالا برد. او بیش از همه گرفتار فروکاهیدن (Reductionism) تاریخ است؛ انقلاب بهمن ۵۷ را به آخوندیسم فرومی‌کاهد؛ تا بتواند رد استبداد رضاشاهی را در سیاهی آخوندیسم گم کند. به زبان دیگر او برابری‌خواهی، آزادی‌خواهی و جمهوری خواهی مردم را با چسباندن انقلاب به آخوندها ناپدید می‌کند، و‌ با تردستی مهم‌ترین‌ ‌نقد‌ به خانواده‌ی پهلوی را از چشم‌ها دور می‌کند.

و مشروطه را به نوینش‌خواهی (تجددخواهی) و آن را هم به آن‌چه در زمان رضاشاه (نوینش آمرانه) انجام گرفت و به نام او فرومی‌کاهد، تا هم مرگ مشروطه به دست رضاشاه و‌ محمدرضاشاه را کم‌اهمیت کند و هم مرگ هم‌راه‌هان و آدم‌کشی‌ها‌ی دیگر رضاشاه و محمدرضاشاه را!

متر میلانی برای مترزدن رخ‌دادها و کنش‌گران سیاسی نه متون حقوقی (که با همه‌ی کاستی‌ها خواست‌ها‌ی ملی ما را نشان می‌دهند) که نتایج و برآمد رفتارها‌ی سیاسی آن‌ها پس از ۱۰۰ سال است! با این همه برای آن که کار مورد پذیرش کسانی قرار بگیرد که صورت‌حساب‌ها را صفر می‌کنند، به مهم‌ترین دست‌آورد تاریخی دوران پهلوی که برآمدن جمهوری اسلامی است، هیچ اشاره‌ای ندارد؛ و‌ معلوم‌ نیست، اگر قرار است به جای قراردادها و تعهدها‌ی ملی، برآمد رفتارها و انتخاب‌ها‌ی جبارانه و دیرآیند سیاست‌مدارها معیار و سنجه‌ی سنجش‌گری باشد، چرا تلخ‌ترین میوه‌ی این درخت نادانی و ناتوانی (نظام پهلوی) از قلم افتاده است!

حتا اگر به حساب او (که به حساب‌و‌کتاب عوامانه‌ی دیگری می‌رسد) همه‌ی کوتاهی‌ها به ۵۷‌ها برسد، (و کودتاها از قلم بیفتد) یک پرسش هم‌چنان بی‌پاسخ است؛ این ۵۷‌ها پس از ۵۰ سال یکه‌تازی پدر و پسر از کجا آمده‌اند؟

او می‌خواهد هیچ‌کس حساب‌و‌کتاب دقیق نکند و احتمالن نفهمد که آخوندیزم هم با همه‌ی تباهی برآمد سیاهی پهلویزم است. او مثلن بی‌هیچ شرمی در مورد برخی از رفتارها‌ی رضاشاه (که به صورت بسبار فشرده و حاشیه‌ای مطرح می‌شود، تا بار تاریخی آن‌ها کم شود.) می‌گوید: «این زور بود؛ اما مگر بدون زور سالن تشریح در دانشگاه تهران یا راه‌آهن در ایران ساخته می‌شد؟» او می‌خواهد بگوید استبداد ناگزیر بود؛ و چون ناگزیر بود مستبد (آزارگر) را به جهت دست‌آوردها و خدمات‌اش‌ باید ستود! شکلی از پاک‌شویی سیاست زهرآگین!

تمام هنر میلانی حتا اگر از تاریخ‌خوانی‌ی جانب‌دارانه، یک‌سویه و عوامانه‌اش بگذاریم، پس‌خوانی تاریخ است. یعنی او معمایی را که به زعم گروهی از عوام حل شده است (و در شعار رضاشاه روح‌ات شاه نمایان است) متر کرده است و تاریخ ایران را با آن متر می‌زند. او پروکروستس تاریخ ایران است. یعنی تاریخ ایران را به پندار خام خود از سیاست در ایران ام‌روز بسته است و کوتاهی‌ها‌‌ی رضاشاه را می‌کشد تا بلند شود! و بلندی‌ها‌ی دیگران را می‌زند تا کسی بلندتر از رضاشاه به نظر نرسد.

پیش‌آورد بنیادین مورخ سفارشی ما آن است که مردم نمی‌فهمند و چون مردم نمی‌فهمند یک نفر همانند رضاشاه می‌تواند به زور و حیله و خیانت و کودتا و حتا جباریت آن‌ها را به رستگاری راه‌آهن، دانش‌گاه و دادگستری برساند! این زبان، شما را یاد زبان آخوندی نمی‌اندازد؟ که در بنیادها به همین جا می‌رسد. دست‌کم آن‌ها به جا‌ی مردم، خدا را می‌گذارند و بعد برای خودشان در هم‌سایه‌گی خداوند سایه‌ای دست‌وپا می‌کنند! میلانی خیال همه را یک‌سر و راحت کرده است. او از اول رضاشاه را جا‌ی خدا گذاشته است! و تازه پس از ۵۰ سال به کسانی که به خدای‌گانی او کمر دوتا نکرده‌اند، خرده می‌گیرد!

کاش کسی به این شیخ‌ها و استوره‌ها‌ی عجب و وجب یادآوری می‌کرد که حق و حاکمیت همیشه با مردمان یک سرزمین است؛ یعنی مردمان یک سرزمین از آن‌جا که از حق خطا کردن برخوردارند، خطاهای‌شان هم پذیرفتنی و بخشیدن است؛ اما سیاست‌مدارها در نبود حاکمیت و اراده‌ی ملی چیزی بیش از یک آزارگر، متجاوز و جبار نیستند. و تجاوز و آزارگری و سیاست زهرآگین (Toxic politics) با هیچ دست‌آوردی پاک نمی‌شود.

او در فربود و واقعیت مرده‌شور خانواده‌ی پهلوی است؛ متخصص سفیدشویی آن خانواده‌ی ستم و استبداد و سیاست زهرآگین در ایران معاصر. فاجعه‌ی بزرگ در این‌ گفتار سراسر ادبار عباس میلانی در آن نیست که به سفیدشویی رضاشاه و محمدرضاشاه خطر می‌کند، در آن است که اگر این نادانی پیش برود و به‌کار مورد نظر سفارش‌دهنده‌ها بنشیند، دمکراسی‌خواهی برای چند دهه دوباره در تیره‌گی و تاریکی رها خواهد شد. انگاره‌ای که دمکراسی و حقوق بشر را ابتذال و شکلی از روز‌مره‌گی می‌داند و زهره‌ی آدمی را می‌برد از همین خررهره برآمده است.

انگار کسی بخواهد برای برچیدن حاکمیت ملی (و حقوق خود) فلسفه ببافد! گیریم ذوب‌شده‌گان در ولایت خامنه‌ای یا پهلوی چنین دریافتی از خود دارند، اما آن‌ها نمی‌توانند این صغارت را ملی و همه‌گانی کنند. کل فرآیند نوینش اگر حقانیتی دارد، همان است که آدمی را از این صغارت بیرون می‌کند. اصلن پل، راه‌آهن، دانش‌گاه و دادگستری هم اگر اهمیت دارند، از آن روست که راه بیرون آمدن از این صغارت را هم‌وار و ملی می‌کنند. ستایش رضاشاه (و همه کسانی که حاکمیت ملی را تعطیل کرده‌اند) در هر معنایی ازخود‌بی‌گانه‌گی و نادانی مرکب است.

کل هنر میلانی در این شعبده‌بازی همان است که در پیش‌آورد او است و هیچ ربطی به تحقیقات ادعایی ندارد! یعنی حتا اگر همه ادعاها‌ی تاریخی و تحیقی او درست و راست (۲) باشد، آن‌ چه او می‌گوید و می‌خواهد بگوید نسبتی با آن‌ها ندارد. او می‌‌گوید مطالعات من نشان می‌دهد: مخالفان رضاشاه خدمات او‌ را چندان به حساب نیاورده‌اند و در دشمنی با او گاهی دچار خطا و‌ کینه هم بوده‌اند و شده‌اند. خب همان که شما می‌گویی جناب محقق تاریخ! با رضاشاه و استبداد او چه باید کرد؟ خون‌هایی که ریخته شد پای کیست؟ با این جسد «حاکمیت ملی» که پهلوی‌ها روی دست مردم گذاشته‌اند، چه باید مرد؟ راه رهایی در آینده کجاست؟ آیا باید منتظر برآمدن یک رضاشاه دیگر باشیم؟ و اصلن گیریم رضا پهلوی همان‌رضاشاه مورد نظر شما است، اگر نبود این‌ ملت چه‌گونه می‌تواند از شر او و شما راحت شود؟

نادانی بزرگ میلانی در ادعاها‌ی تاریخی او‌ نیست؛ در ادعاها‌ی سیاسی او است که ناگفته و نانوشته در میان خطوط و جملات خوابیده است. نکته‌ی مهم همین است. تاریخ‌خوانی به این شیوه‌ی در میان یک معرکه‌ی سیاسی اوج سیاست‌ناشناسی و نمونه‌ی برجسته‌ی «نخبه‌گان (و‌ در این مورد پخمه‌گان) ‌در خدمت خودکامه‌گان» است.

پانویس‌ها
۱) این سخن‌رانی در حلقه‌ی ایرانی (پرشین سیرکل) در تورنتو برگزار شده بود، و آشکار نیست این حلقه به چه جریانی مربوط است و چه کسانی پا‌ی منبر او بوده‌اند. اصل سخن‌رانی در ص او و در یوتیوب در دست‌رس است. ۲) در مورد ادعاها و تحقیقات او باید منتظر بود و به داوری مورخان و‌ کارشناسان چشم داشت. ۳) این رفتار میلانی را باید گذاشت کنار آن ادعا‌ی دیگر (که شجریان قانون اساسی برای ایران تهیه کرده است و به من سپرده است) تا میلانی را به‌تر‌ بشناسیم.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy