حبیب حسینیفرد - رادیو فردا
جمهوری اسلامی این گونه تبلیغ میکند که با عضویت در بریکس در تحقق سه هدف خود، یعنی غربستیزی، دلارزدایی از مناسبات بینالمللی و خنثیسازی تحریمها، امکاناتی قابل اعتنا به دست آورده است. این تصور جمهوری اسلامی تا چه حد واقعی است و تا چه حد به توهم و خودفریبی و عوامفریبی پهلو میزند؟ جمهوری اسلامی در عین حال نگران است که عضویت در بریکس تعهداتی را ایجاد کند که با ایدئولوژی و گرایشهایش نمیخواند.
در پانزدهمین اجلاس سران گروه بریکس، پس از دورهای بحثوجدل بر سر معیارهای پذیرش عضو جدید، نهایتاً شش کشور دیگر به عضویت این گروه درآمدند و به این ترتیب شمار اعضا به ۱۱ کشور رسید.
اینکه چرا این شش کشور از میان حدود ۲۳ کشوری که خواهان ورود به بریکس هستند اجازهٔ ورود یافتند، محل گمانهزنیهای متفاوت است؛ بهخصوص که هنوز هم معیارهای تثبیتشده و مدوّنی برای جذب اعضای جدید وجود ندارد و کشورهایی مانند هند و برزیل و آفریقای جنوبی هم کمابیش تا انتها چندان با بزرگکردن مجموعه بریکس موافق نبودند.
سال ۲۰۰۹ که اولین اجلاس سران بریکس تشکیل شد، هدف آن هماهنگی بیشتر در امر تجارت و اقتصاد میان کشورهای عمدهٔ صنعتی نوظهور بود. بعدتر ایجاد یک بانک توسعهٔ مشترک و نهادی شبیه صندوق بینالمللی پول و حرکت در جهت یک ارز مشترک هم در دستور کار قرار گرفت. در عمل اما بدون آنکه اهداف تعریفشده چندان عملیاتی شده باشند، اهداف و اغراض ژئوپلتیک و نوعی هماوردی علیه غرب هم، دستکم از سوی بخشی از اعضای بریکس، موضوع کار است.
به نظر میرسد که در چارچوب این معجون متفاوت از اهداف و انگیزهها، در گزینش اعضای جدید، هم جغرافیا هم شمار جمعیت هم ژئوپلتیک و هم اقتصاد و انرژی نقش مهمی داشتهاند. در عوض، معیارهایی مانند دموکراسی و شفافیت و رویکرد مثبت نسبت به نهادهای مدنی و حکمرانی خوب کمتر جایی در دور اخیر عضوگیری داشتهاند. برای مجموعهٔ بریکس اهمیت داشته است که کشورهای با جمعیت نسبتاً بالا یا اقتصادهایی قوی و از مناطق مختلف در میان کشورهای تازه پذیرش شده باشند.
تا آنجا که به ایران برمیگردد، روسیه (و تا حدودی چین) روی موضع ضدغربی آن و اینکه این موضع در راهبرد یک کشور مهم منطقه حفظ شود و «نگاه به شرق» کمی تا قسمتی پاداش بگیرد، روی خوش به عضویت جمهوری اسلامی نشان دادهاند. اینکه ایران یکی از منابع بالقوهٔ تأمین انرژی و کریدور ارتباطات شمال و جنوب است هم در تأکید و تصمیم پکن و مسکو نقش داشته است.
عربستان هم بازیگر اصلی بازار انرژی دنیا و با حجمی از ذخایر مالی است که میتواند در تقویت بانک بریکس با عنوان «بانک توسعه نوین» کمک کند. همین نقش را امارات هم دارد و کلاً حضور این دو کشور با توجه به روابط گستردهشان با غرب، وزنهٔ متعادلکنندهای در برابر حضور ایران و توهّم تهران برای تبدیل بریکس به یک وزنهٔ ضدغربی است.
مصر و اتیوپی دو کشور پرجمعیت و بهلحاظ اقتصادی قَدَر آفریقا هستند. رابطهٔ سیاسی و اقتصادی و نظامی تنگاتنگ آنها با چین و روسیه و تمایل هر دو کشور به استفاده از امکانات و سرمایهگذاریهای مجموعهٔ بریکس هم در عضویت آنها تأثیری عمده داشته است.
وزنهای در برابر غرب؟
طرفه اینکه مجموعه بریکس تمایل داشتند که به درخواست سومین کشور پرجمعیت دنیا با اقتصادی نسبتا قوی در منطقهٔ آسیا، یعنی اندونزی، هم فوراً ترتیب اثر دهند و آن را هم به عضویت بپذیرند. ظاهراً این تمایل برای جاکارتا هم غافلگیرانه و سریع بوده است. از همین رو رهبری اندونزی مهلت خواسته است که آن را با مجموعه کشورهای متحد خود در اتحادیه جنوب شرقی آسیا (آسهآن) هم در میان بگذارد. میتوان حدس زد که اندونزی نسبت به روابطش با غرب هم حساستر از آن است که بیگدار به آب بزند و بدون سبکوسنگین کردن مصلحتها و منافع به بریکس وارد شود.
هند رابطهای سیاسی و اقتصادی گستردهای با آمریکا و کشورهای غربی دارد و با قدرترین عضو بریکس، یعنی چین، دارای اختلافات مرزی و سیاسی است و هر دو کشور بر سر هژمونی در آسیا با هم رقابت میکنند. نارندرا مودی، نخستوزیر هند، اوایل تیر امسال در آمریکا بود که با استقبال گرم و توافقهای متعدد در زمینههای اقتصادی و نظامی همراه شد.
این کشور یکی از اضلاع چهارگانهٔ مجمع موسوم به «کواد» (Quadrilateral Security Dialogue) همراه با آمریکا و استرالیا و ژاپن است که بهطور غیررسمی وزنهای امنیتی و نظامی در منطقهٔ اقیانوس هند و آرام برابر چین به شمار میرود. هند همچنین قرار است در ماه سپتامبر میزبان اجلاس رهبران گروه ۲۰ در دهلی نو باشد.
در مجموع، سه کشور هند و آفریقای جنوبی و برزیل بر خلاف روسیه و ایران و تا حدودی چین بیش از آن که به دنبال جهان دوقطبی و چندقطبی و ایجاد وزنهای در برابر غرب باشند، بیشتر مصداق دیدگاهی هستند که آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل، هم در سخنرانی خود در اجلاس بریکس عنوان کرد. او ضمن مخالفت با قطبیشدن جهان، خواهان آن شد که تشکلها و نهادهای متعدد در جهان در خدمت چندجانبهگرایی قرار گیرند که بهگفتهٔ او تسهیلکنندهٔ همکاری و سیر حرکت جهان بهسوی وضعیتی بهتر است.
چندجانبهگرایی آری، ایجاد جهان قطبی نه
گوترش دوقطبی یا چندقطبی شدن جهان را موجد بلوکها و دستهبندیهایی دانست که در هر کدام از آنها منابع و سوداهای یک کشور سلطه و محوریت پیدا میکند و ستیز و خصومت و تلاش برای مهار و منزویسازی دیگری و شاید هم نهایتاً جنگ مناسبات این بلوکها را رقم بزند؛ درحالیکه چندجانبهگرایی میان کشورها مناسباتی مبتنی بر همکاری و رقابتی صلحآمیز و برابر حقوق میان تشکلها و نهادهای بینالمللی مختلف جهان است.
در واقع امر هم، شکلگیری تشکلهای مختلف بینالمللی در بیست سی سال اخیر نشانهٔ ناکاراشدن نظم و تنظیمات و قطببندیهایی است که در دوران پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت. این تصور شکلگرفته در دههٔ اول پس از سقوط شوروی، که جهان یکقطبی به رهبری غرب و آمریکا پدید آمده، حالا دیگر کمتر واقعی و مقبول است.
در مجموع وضعیتی شناور در مناسبات بینالمللی شکل گرفته که اکثر کشورها را به این سو سوق داده که منافع و مصالح خود را در ارتباطاتی چندجانبه و منعطف با قدرتها و تشکلها و مجموعههای بزرگ و کوچک جهان نقد و متحقق کنند و کمتر به ورود به بلوکبندیهای سفت وسخت و قطبیشده سابق روی خوش نشان دهند.
تا آنجا که به بریکس برمیگردد، هم هند و هم آفریقای جنوبی و بهخصوص برزیل چندان با گسترش اعضا موافق نبودند و نهایتاً زیر فشار و تأکید روسیه و چین به این اقدام روی خوش نشان دادند. ورای اینکه این سه کشور برخلاف چین و روسیه رویکرد تبدیل بریکس به ایجاد قطبی در برابر غرب را نمیپسندند، این حساسیت ونگرانی را هم داشتهاند که با توجه به حساسیت و اهمیت مناسبات گستردهشان با غرب اولاً کشورهایی جذب شوند که وزنهٔ ضدغربی در کلیت بریکس پررنگ شود و ثانیاً همه هم از میان کشورهایی با نظامهای بسته انتخاب شوند.
همهٔ این موارد در تضاد و تعارض با درک و دیدگاه جمهوری اسلامی است که میکوشد بریکس را مجموعهای علیه «غرب در حال زوال» معرفی کند؛ همچنانکه کذببودن تبلیغ روی احیای رابطه با عربستان بهعنوان «محوری علیه رژیم صهیونیستی» هم بهسرعت آشکار شد و تهران دریافت که ریاض با برگهای متفاوتی در عرصهٔ منطقهای و بینالمللی بازی میکند که مذاکرات فشرده با اسرائیل و برقراری رابطه با آن هم بخشی از آن است.