Saturday, Sep 16, 2023

صفحه نخست » ده پرسش برای حکمرانی در ایران سکولار- دمکرات، مجید محمدی

mohamadi.jpgتجربیات تلخ دوران اعتراضات را باید به کار گرفت

مجید محمدی - ویژه خبرنامه گویا

انقلاب های اجتماعی در کنار دهها فایده مثل تحکیم پیوندهای اجتماعی، رونق بخشی به هنر و ادبیات، ایجاد انگیزه برای افراد جهت دانستن و آگاهی بیشتر از طریق رسانه های آزاد، افزایش همدلی و همبستگی اجتماعی، قرار دادن جوانان در مسیر سیاست ورزی، بیرون آوردن جامعه از خمودی سیاسی، و بالا بردن درک مردم از قدرت خویش، پرسش هایی جدی در برابر مردم قرار می دهند. تامل در این پرسش ها درس آموز است. برخی درس​ها آسان و کم هزینه به دست می آیند و برخی دشوار و پر هزینه. مردم معمولا درس های پر هزینه را جدی تر می گیرند. درس​های پر هزینه بیشتر میان انسان ها رد و بدل می شوند. ایرانیان در طول انقلاب ۱۴۰۱ با مشکلات و ناملایماتی مواجه شده​اند که حیف است از آنها برای آینده درس نگیرند.

ذیلا به ده پرسش بنیادی اشاره می کنم.

۱. آیا می خواهید حکومت از ورزش برای اهداف و تبلیغات سیاسی خود استفاده کند؟ اگر نمی خواهید تمام بودجه​های دولتی برای ورزش غیر از هزینه​ی متعارف برای تیم های ملی را حذف کنید. ساخت تاسیسات برای ورزش همگانی نیز اگر لازم باشد بر عهده ی شهرداری هاست. بازیکن فوتبالی که زندگی اش توسط بودجه های مستقیم و غیر مستقیم دولت (شرکت های دولتی) تامین نشود همیشه در کنار مردم می ایستد. در انقلاب ۱۴۰۱ ورزشکاران رشته های غیر فوتبال که سهم چندانی از بودجه​های عمومی نداشتند با سرعت بیشتر به سمت مردم آمدند؛ ورزشکاران غیر متصل به رانت های بی دریغ دولتی نقشی بی بدیل در مخالفت با نظام تمامیت خواه داشته اند.

۲. آیا می خواهید شاهد عمامه پرانی یا آتش زدن مساجد و حوزه های علمیه و دفاتر ائمه ی جمعه و فحش رکیک و غیر رکیک به روحانیون باشید؟ اگر نمی خواهید همه ی بودجه های دولتی و تخفیف ها برای مراکز مذهبی را قطع کنید و دست روحانیون را از دولت ببرید. وقتی نهاد دینی به زائده ی حکومت و مشروعیت بخش آن تبدیل شد سقوط حکومت یا تنفر از حکومت نیز سقوط نهاد دینی و تنفر از نهاد دینی خواهد بود. آنها که از مزایای دولت دینی استفاده کرده اند باید هزینه ی آن را نیز بپردازند. نهادهای روحانیت شیعه را از مجاری حقوقی و قانونی منحل سازید تا این ننگ از جامعه ی ایران پاک شود.

۳. آیا هنرمندان را همیشه در کنار مردم و برای مردم می خواهید؟ اگر می خواهید، هر گونه بودجه ی دولتی و عمومی برای تولیدات هنری را ممنوع کنید. البته سرمایه گذاری در امور زیر بنایی هنر مثل آموزش موسیقی در مدارس یا ساخت سالن نمایش در مراکز عمومی توسط شهرداری ها و دولت های محلی به رانت و ویژه خواری منجر نمی شود. در دوران اعتراضات حتی یک تهیه کننده ی سینما در کنار مردم نایستاد چون هزینه را از دولت می گیرد اما فیلم سازان مستند و بازیگران تئاتر که درآمد چندانی از بودجه های دولتی ندارند به سرعت در کنار مردم ایستادند؛

۴. آیا می خواهید بوق تبلیغاتی دولتی داشته باشید تا برای تک تک کشته شدگان داستان بسازد، اعتراف اجباری بگیرد، مسابقات ورزشی و فیلم ها را سانسور کند، به ستایش رهبران حکومت بپردازد، وقت خود را به دجالان و واعظان بسپارد، ساعتها وقت خود را در شبانه روز دروغ بگوید و تریبون خود را به دست مقامات و نزدیکانشان بدهد؟ اگر نمی خواهید، همه​ی نهادهای دولتی را از داشتن رسانه​ی عمومی و بودجه برای آنها باز بدارید. رادیو و تلویزیون دولتی و وزارت ارشاد از نهادهایی هستند که بلافاصله بعد از سقوط جمهوری اسلامی باید منحل شوند. مردم بدون اینها زندگی بهتری خواهند داشت. رسانه باید به حق اشتراک و خرید مردم و تبلیغات بازرگانی متکی باشد.

۵. آیا می خواهید کودکان در مدارس تحت مغز شویی دولتی قرار گیرند و «سلام فرمانده» بخوانند؟ اگر نمی خواهید، اداره ی امور مدارس عمومی را به هیئت امنایی منتخب والدین در هر منطقه واگذار کنید. این هیئت امناست که مدیر و تصمیم گیران مدرسه را بر می گزینند. در این شرایط ناظم و مدیر مدرسه به نیروهای سرکوب برای ساکت کردن فرزندانتان تلفن نخواهند کرد، دولت از روحانیون برای تبلیغ در مدارس بهره نخواهد گرفت، کودکانتان را از هفت سالگی مجبور به حجاب نخواهند کرد و نماز دولتی راه نخواهند انداخت. هیئت امنا می تواند مواد درسی غیر علمی را حذف کند.

۶. آیا درست می دانید که پلیس مثل یگان ویژه ی نیروی انتظامی در خیابان مزاحم شما شود و به شما شلیک کند و در عین حال « روزانه و به طور متوسط ... بیش از ۳ تا ۳ هزار و ۷۰۰ مورد سرقت در کشور اتفاق» (تابناک ۲۰ دی ۱۴۰۱) بیفتد؟ اگر درست نمی دانید، سازمان پلیس را محلی کرده و اداره و بودجه ی آن را در هر شهر و روستا و منطقه به شهرداری آن بسپارید (مثل ایالات متحده که «پلیس امریکا» ندارد)، و شهردار و کلانتر و قاضی را نیز انتخابی کنید. متاسفانه بسیاری از ایرانیان تصوری از پلیس غیر متمرکز و محلی ندارند تا آن حد که از تعبیر نادرست «پلیس امریکا» استفاده می کنند. این تعبیر حتی در گزارش های روزنامه نگاران بی بی سی فارسی هم مشاهده می شود. آنها تصور می کند که در ایالات متحده یک نیروی پلیس سراسری وجود دارد عین کمونیست های امریکایی که تمایزی میان پلیس سرکوچه ی خود با پلیس در دیگر مناطق نمی گذارند.

۷. آیا عصبانی نمی شوید که دولت وقتی بحران سیاسی پیش می آید اینترنت یا تلفن سیار شما را قطع یا شبکه های ارتباطی را فیلتر می کند یا رد شما را می گیرد؟ اگر می شوید دولت را از هر گونه دخالت در فعالیت های ارتباطی منع کنید. اولین گام، انحلال وزارت مخابرات است. این گونه فعالیت ها باید در دست بخش خصوصی باشد و نه سپاه یا شرکت های دولتی. این شرکت ها نیز نباید انحصار داشته باشند.

۸. آیا از این که حکومت جوانان شما را بر سر دار می کند دلتان به درد می آید؟ اگر می آید، حکم اعدام را در همه ی زمینه ها لغو کنید. وجود حکم اعدام به حکومت های اقتدارگرا و تمامیت خواه که قوه ی قضاییه ی مستقل ندارند امکان سوء استفاده از این حکم قساوت آمیز را می دهد. اعدام دو مشکل اساسی دارد: برگشت ناپذیر است و به تداوم چرخه ی خشونت کمک می کند. مجازات حبس ابد بدون امکان وارسی مجدد حتی بیش از اعدام جنبه ی تنبیهی دارد. اگر کشتن کار نادرستی است حکومت نیز باید آن را کنار بگذارد. بدترین قاتل حکومت است چون به آسانی نمی توان آن را قصاص کرد.

۹. آیا راضی هستید که دولت دست بازی برای پرداخت به سازمان های سرکوب داشته باشد؟ اگر نیستید، بودجه ی دولت را به کسر کوچکی از درآمد ناخالص ملی مثل ۱۰ تا ۱۵ درصد محدود کنید و آن را نیز به برنامه هایی غیر قابل کاهش و نقض اختصاص دهید. جیب خالی دولت یعنی جیب پر ملت که برای هر کشوری خوب است. وقتی دولت ۸۰ درصد از این درآمد را به خود اختصاص دهد طبعا نمی خواهد آن را به هر وجهی از دست بدهد و همان را هزینه ی ماندنش می کند. ارقامی که جمهوری اسلامی در این زمینه منتشر می کند همه دروغ هستند چون شرکت های دولتی و امپراطوری های اقتصادی بیت و سپاه و آستان های قدس و اموال واگذار شده به خودی ها را بخش خصوصی فرض می گیرند که نادرست است. ایران یک کشور اشغال شده به دست اسلامگرایان با زور است و هر آنچه آنها دارند نیز غصبی است.

۱۰. آیا از این که شهروندان ایرانی از جمله کودکان و نوجوانان مثل آهو و قرقاول به دست ماموران حکومتی در خیابان شکار شوند آزرده نمی شوید؟ اگر می شوید، به افراد قانونمدار و بالغ و عاقل آن حق تملک و حمل سلاح بدهید. اگر مردم ایران ۱۰۰ میلیون سلاح شکاری، اتوماتیک، و نیمه اتوماتیک در اختیار داشتند اراذل و اوباش حکومت جرات نمی کردند این گونه آنها را در خیابان​ها کور کنند یا به آلت تناسلی (زنان) و سر و قلب آنها شلیک کنند؛ اگر نمی خواهید لباس شخصی​ها در خیابان​ها به شما و فرزندانتان تیراندازی کنند به مردم حق تملک و حمل سلاح بدهید. تقلید از برخی دول اروپایی که صدها سال سابقه ی دستگاه قضایی مستقل، حکومت های محلی و دمکراسی دارند بی وجه است. حتی آنها نیز تحت شرایطی به شهروندان خود حق خرید سلاح می دهند. وجود سلاح در دست مردم نقش بازدارنده برای سرکوب حکومتی دارد. دمکراسی و آزادی اموری شکننده هستند و دولت می تواند به تدریج جائر شود. خطر سلاح گرم نیز بیشتر از خطر اتومبیل یا داشتن چاقو در خانه ها یا نیست.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy