خبر مرگ ناگهانی جواد روحی، از بازداشت شدگان خیزش سراسری، در زندان نوشهر، موجی از خشم و نفرت را در میان ایرانیان مقیم داخل و خارج و انبوهی از اعتراضات بین المللی را در میان سیاستمداران و سازمانهای حقوق بشری برانگیخت.
مرگهای مشکوک زندانیان سیاسی - امنیتی، در زندانهای جمهوری اسلامی، به امری عادی و به شیوهای رایج برای ازمیان بردن مخالفین و مبارزین، تبدیل شده است.
از زمان آغاز خیزش زن زندگی آزادی، تا کنون تعداد زیادی از این زندانیان، یا در حین گذراندن دوران بازجویی به قتل رسیدهاند، یا بعد از آزادی از زندان به شکل مشکوکی کشته شدهاند و یا به علت فشارهای روانی ناشی از بدرفتاریهای بازجویان در زندان، پس از آزادی از زندان، اقدام به خودکشی کردهاند.
بر اساس این پرونده سیاه جمهوری اسلامی، و با علم به میزان غیر قابل تصور بدرفتاریهای ماموران و بازجویان زندان، هیچ مرگی در این رابطه نمیتواند، یک مرگ عادی و غیرمشکوک باشد.
به همین علت سازمانهای بین المللی حقوق بشر در رابطه با مرگ مشکوک زنده یاد جواد روحی، انگشت اتهام را متوجه جمهوری اسلامی کردهاند و خواهان تحقیقات شفاف و بیطرفانه بین المللی شدهاند.
سازمان دیده بان حقوق بشر اعلام کرده است؛ سوابق آشکار مقامات زندانهای ایران در شکنجه و بدرفتاری با زندانیان، مرگ جواد روحی در زندان را مشکوک جلوه میدهد.
این سازمان بین المللی همچنین با ابراز تردید در مورد نحوه بررسی جان باختن جواد روحی توسط مقامات جمهوری اسلامی اظهار داشته؛ هیچ دلیلی وجود ندارد که باور کنیم مقامات ایرانی تحقیقات شفافی را در این مورد انجام خواهند داد.
هرچند گزارش سازمان پزشک قانونی به خاطر سابقه سیاه این سازمان در تنظیم گزارشات دلخواه نهادهای امنیتی، پیشاپیش مردود و غیر قابل اعتماد است، اما مسئولان زندان حتی منتظر این گزارش هم نماندند و با ارائه یک مشت اطلاعات غلط و نتیجه گیری نادرست، مثل همیشه سعی در کتمان حقیقت و پوشاندن یکی دیگر از قتلهای حکومتی نمودند.
در این نوشته قصد دارم صرفا بر اساس اظهارات مقامات زندان نوشهر و براساس آنچه در روزنامهها و رسانههای حکومتی در این رابطه درج شده است، و با انگشت گذاشتن بر تناقضات آشکار در این اظهارات، و همچنین با استفاده از دانش پزشکی، توضیح دهم حتی اگر این اظهارات را باور کنیم، چگونه زنده یاد جواد روحی، بر اثر عدم دریافت کمک رسانی سریع و درست پزشکی به قتل رسیده است.
در خبری که در رابطه با این قتل در روزنامههای حکومتی درج شده است، از بازدید رئیس زندان نوشهر در تاریخ چهارشنبه ۸ شهریور از بندی که جواد روحی در آن حضور داشته، خبر میدهد. در این خبر همچنین از صحبت به تعبیر این روزنامه، چهره به چهره رئیس زندان با جواد روحی، در این ملاقات خبر میدهد.
این منبع خبری همچنین در این خبر تاکید میکند که زندانی در این ملاقات از سلامت کامل برخوردار بوده است.
این روزنامه چند سطر آن طرف تر و بدون در نظر گرفتن اطلاع رسانی قبلی که ادعا شده جواد روحی از سلامت کامل برخوردار بوده، مینویسد؛ که در همان روز چهارشنبه ۸ شهریور جواد روحی به بهداری زندان مراجعه نموده و عنوان کرده؛ بی حال است.
مسئولین زندان و بهداری هیچ توضیح بیشتر و دقیق تری در ارتباط با بی حالی زندانی، که یک مفهوم عام و غیر دقیق است، نمیدهند و فقط اظهار میدارند که با دادن قرص دیکلوفناک که یک مسکن هست و همچنین قرص سرماخوردگی که معلوم نمیکنند چه نوع قرصی هست، زندانی را روانه بند محل استقرارش مینمایند.
ساعت این مراجعه مشخص نشده ولی بر اساس اظهارات مسئولین زندان، زندانی در ساعت هشت شب همان روز مجددا به بهداری زندان مراجعه کرده و مسئولین زندان بدون اشاره به مشکل پزشکی که زندانی به خاطر آن به بهداری مراجعه کرده، اظهار میدارند که زندانی به مدت ۱۵ دقیقه اکسیژن درمانی شده و سپس به خوابگاه خود برگشته است.
تا اینجا بنا بر اظهارات مسئولین زندان، میتوان دو نتیجه گیری مشخص نمود:
۱- زندانی در روز چهارشنبه ۸ شهریور، برخلاف ادعای قبلی مسئولین، از سلامت کامل برخوردار نبوده و مشکل زندانی آن چنان جدی بوده که زندانی به فاصله چند ساعت دو بار به بهداری زندان مراجعه کرده است.
۲- هیچ درمان و توجه جدی به بیمار نشده و زندانی با معالجات سرسری و غیرپزشکی و با به اصطلاح درمان غیرمعمول اکسیژن تراپی، به بند بازگردانده شده است.
مسئولین زندان در اظهار نظر دیگری عنوان میکنند که مسئولین بهداری در ساعت ۳: ۳۰ دقیقه بامداد نهم شهریور، از داخل بند زندان خبری مبنی برنامساعد بودن حال زندانی دریافت مینمایند که مسئولین بهداری آنرا بد بودن حال روحی زندانی تعبیر میکنند.
بنابر این اظهار نظر مشکلات جسمی زندانی که به خاطر آن، زندانی دوبار به بهداری مراجعه کرده و حتی درمان نامانوس اکسیژن تراپی هم دریافت کرده است، یکباره تبدیل به مشکل روحی میشود.
مشکل روحی عنوان شده، بلافاصله و دراظهارنظری دیگر، به مسئله تشنج زندانی تغییر پیدا میکند. و بر مبنای این اظهار نظر، مسئولین بهداری، به اصطلاح اقدامات تخصصی پزشکی و درمانی انجام داده و زندانی را به بیمارستان منتقل میکنند.
در این اظهار نظرهم زمان انتقال زندانی به بیمارستان ذکر نشده تا حتما فاصله زمانی طولانی بین تشنج ادعایی مسئولین و انتقال به بیمارستان، دیده نشود.
ازاظهار نظر متناقض تر یکی دیگر از مسئولین سیستم قضایی نوشهر که قبل از هرگونه تحقیق پزشکی و قبل از گزارش پزشک قانونی، علت مرگ را ایست قلبی ذکر کرده بود میگذریم و برهمان خبری متمرکز میشویم که بر اساس آن، بیمار دچار تشنج شده و با همین علائم به بیمارستان منتقل و بر اساس این ادعا به همین علت هم درگذشته است.
مسئولین زندان، سناریوی تشنج زندانی را با این اطلاعات که زندانی معتاد بوده و چند بار دیگر در گذشته دچار تشنج شده، تکمیل میکنند و برای محکم کاری، مسئله عدم تعادل روحی را هم به آن اضافه کرده تا اگر مصرف مواد مخدر علت تشنج نباشد، علت روانی را در دست داشته باشند.
بر اساس دادههای پزشکی، تشنج، یعنی همان حرکتهای غیر ارادی دستها و پاها و بدن، به عللی از جمله؛ غش، استرس و یا بر اثر مصرف مواد مخدرهایی نظیر کوکائین و در اندازه کمتر موادی نظیر هروئین، متادون، ترامادول و ماری جوانا، ایجاد میشود.
تشنج در کل یک مریضی و یا یک علامت بیماری خطرناک و مرگزا نیست و فقط در موارد خاصی منجر به مرگ خواهد شد. مضافا به اینکه؛
اولا در صورت مصرف بی اندازه مواد مخدر، علائم مرگزای دیگری به جز تشنج، عامل مرگ خواهد بود.
ثانیا تهیه مقدار بسیار زیاد مواد مخدر که منجر به اوردوز شود، در زندان غیر قابل حصول است.
متادون و ترامادل، یعنی همان دو موادی که مسئولین زندان ادعا کردهاند که زندانی به آنها معتاد بوده و باز به ادعای آنها در صدد ترک انها هم بوده، اولا فقط با دوز بسیار بالا خطر مرگ دارد و ثانیا تشنج ازعلائم خطرناک و یا از علائم منجر به مرگ آن، نخواهد بود.
توجه داشته باشیم که مقدار این اوردوز با در نظر گرفتن شرایط مصرف کننده، برای متادون بین ۱۲۰-۲۰۰ میلی گرم و برای ترامادول بیش از ۵۰۰ میلیگرم است و این چیزیست که اساسا در شرایط زندان غیر قابل وصول است.
به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت که؛
اولا سناریو مسئولین زندان در مورد تشنج با ادعای اوردوز مواد مخدر، از یکطرف غیر قابل باور و از طرف دیگر و از نظرگاه پزشکی نادرست و غیر قابل توجیه است.
ثانیا اگر سناریو مسئولین زندان در باب مراجعه و معاینه و به اصطلاح درمان زندانی درست باشد، بی مسئولیتی، عدم پیگیری و عدم درمان صحیح و مناسب زندانی وعدم انتقال سریع او به بیمارستان توسط مسئولین بهداری، میتواند عامل اصلی این مرگ مشکوک باشد.
فشارها، شکنجهها و بدرفتاریهای بی حد و حصر در زندانها و اجبار زندانیان به مصرف داروها و مواد غیر استاندارد و در پس آن عدم رسیدگی صحیح پزشکی و تاخیر در اعزام زندانیان به بیمارستان، از موارد آشکار و بسیار تکرار شده این مرگ و میرهای مشکوک در زندانهای جمهوری اسلامی میباشد.
به موارد بالا، مرگهای ناگهانی زندانی در زیر شکنجههای طاقت فرسا را هم باید اضافه کرد.
بر اساس بیانیه سازمان عفو بین الملل، جواد روحی پس از بازداشت و پس از چند هفته ناپدیدسازی قهری، مورد شکنجههای جسمی و روحی شدید، از جمله شلاق، تهدید به تجاوز و اعدام ساختگی قرار گرفته و مجبور به اعتراف علیه خودش شده است.
این سازمان همچنین با انتشار بیانیهای خواستار تحقیق و تفحص و انجام تحقیقات مستقل درباره علت مرگ این زندانی سیاسی شده است.
محمود زهرایی