طبیعتا در این مطلب، نظر ما به اهل قلم و سیاست است.
اولین و اصلی ترین هدف ما بر انداختن حکومت نکبت اسلامی ست.
بیشترین میزان تهاجم قلمی ما باید علیه این حکومت ضد ایران و ضد مردم ایران باشد.
با هواداران این حکومت، چه از نوع تندرو و چه از نوع سازشکار و اصلاح طلب، درگیری قلمی به منظور تغییر رای آن ها البته بیهوده است.
نمونه ی زیدآبادی را اخیرا مشاهده کرده ایم.
سازشکاران، باورشان این است که چون در متن ایران ی که حاکمیت فعلی بر آن سایه افکنده زندگی می کنند و قبلا به زندان افتاده اند یا ممکن است بعدا به زندان بیفتند، باید با انواع و اقسام شیوه های منتهی به حفظ حکومت،،، چک و چانه بزنند و خواهان براندازی آن نباشند.
این که فضایی هر چند اندک برای نفس کشیدن مردم در اثر این چک و چانه زدن ها به دست بیاید، موضوع مبارکی ست اما هم ما،،، و هم آن ها می دانیم که فضای اندک معنی اش ماندگاری این حکومت و متناسب با آن از بین رفتن عمر مردم و سرمایه های کشور است.
ما با حاکمیت و مافیای وابسته به آن که در حال غارت ایران هستند بحث و گفت و گویی نداریم. بحث و گفت و گوی اصلاح طلبانه به معنی ادامه ی غارت حاکمیت و مافیا و دریافت احتمالی نواله ای برای لیف کشیدن توسط چک و چانه زنندگان می باشد.
نوازش قلمی این ها با یادآوری عاقبت کارشان که نابودی ایران است به اندازه ای که مردم مردد و چشم انتظارِ وقوع معجزه توسط آن ها را از خواب غفلت بیدار کند لازم است و نه بیشتر.
اما در میان کسانی که خود را اپوزیسیون می نامند، دسته های مختلفی وجود دارند که اگر خواهان برانداختن حکومت اسلامی هستند، نه برای آینده ای روشن برای مردم ایران، بلکه برای رسیدن به منافع خاص خودشان است. مثلا تکه ای از ایران را جدا کنند، یا حکومتی سرکوبگر متفاوت با حکومت فعلی بر پا دارند.
این ها تا زمانی که حرف می زنند، و عمل نمی کنند، خطری برای کسی ندارند و به احتمال خیلی کم بتوانند، کسانی را جذب خود کنند. تعداد اندک این جذب شوندگان احتمالی آن قدر نیست که بخواهیم با آن ها در بیفتیم و حرف های تکراری بزنیم و احتمالا از آن ها جواب های تکراری دریافت کنیم.
گهگاه به یاوه گویی های این ها پرداختن نشان دهنده ی حضور و وجود ایران خواهان و ایران دوستان و کوشندگان در راه منافع واقعی مردم ایران است.
وقت بیشتر برای این ها تلف کردن فایده ای برای کسی نخواهد داشت. این ها هم مثل جمهوری نکبت اسلامی، با درگیری های درونی خود، به سمت اضمحلال و فروپاشی سازمانی می روند و در عمل و در تضاد با حکومت، نیروهایشان توانایی دستیابی به اهداف شوم ضد ایران نخواهند داشت.
درگیر شدن با هخاهای اپوزیسیون برای انبساط خاطر و البته هشدار به کسانی که فریب آن ها را خورده اند یا ممکن است بخورند در حد نشان دادن کارهای پلید و منتج به حفظ و بقای حکومت در صورت «عملی» کردن «طرح ها»یشان لازم است.
اما با کسانی که توافق کلی یا نسبی در عمل علیه حکومت داریم نه درگیری قلمی بلکه گفت و گوی قلمی آن هم نه در تعریف و تمجید از عملکردها بلکه برای انتقاد از اشتباهات و خطاها ضروری ست.
برخی نقد را با تخریب و دشمنی اشتباه می گیرند و در مقابل هر نقد همدلانه ولی محکمی از خود واکنش تند و دشمنانه نشان می دهند.
این واکنش ها، نباید موجب واکنش متقابل و تبدیل گفت و گو به زد و خورد لفظی و قلمی شود.
مواردی که در بالا به آن ها اشاره شد، می تواند به تدریج تکمیل شود و به صورت شیوه نامه ی کار اهل قلم و سیاست مخالف حکومت نکبت در بیاید.