میگویند بچههایتان را طرد کنید / پشیمانم فرزندانم را در مدارس امام صادق و فرهنگ گذاشتم
رویداد۲۴ زینب غبیشاوی: به تازگی یاسین رامین فرزند محمدعلی رامین معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد دولت احمدینژاد ، گفتوگویی را با بیبیسی فارسی انجام داده و انتقاداتی را به جمهوری اسلامی مطرح کرده است. رویداد۲۴ درباره همین موضوع با سوسن صفاوردی مادر یاسین رامین گفتوگو کرده تا نظر او را جویا شود. صفاوردی معتقد است گفتوگوی فرزندش گفتوگوی خوبی بوده و تغییرات به یکباره رخ نداده است. او در تشریح تغییر رویکرد فرزندش گفته «افراد وقتی چیزی به آنها آموزش داده میشود اما در عمل رفتار دیگری را میبینند، طبیعی است که سیر تغییر را شروع میکنند.» گفتوگوی رویداد۲۴ با خانم صفاوردی را در ادامه بخوانید:
* خانم صفاوردی، اخیرا فرزند شما آقای یاسین رامین گفتوگویی را با بیبیسی فارسی داشتند و صحبتهایی مطرح کردند که ظاهرا نشان از تغییر رویکرد سیاسی ایشان بود. ابتدا میخواهم بدانم با توجه به شناختی که از دیگر خانوادههای سیاسی دارید، سیر این تغییرات در سایر این خانوادهها چگونه است؟
فکر میکنم مختص کردن این اتفاقات به خانوادههای سیاسی درست نیست، چراکه در همه خانوادهها این موضوع وجود دارد اما در خانوادههای سیاسی این موضوع بیشتر جلب توجه میکند. زیرا بیشتر دیده میشوند. به نظرم کمتر خانوادهای بتواند مدعی شود که در آن تغییرات ایجاد نمیشود! این تغییرات هم مبتنی بر اطلاعاتی است که انسانها در شرایط متفاوت زمانی و مکانی به دست میآورند و هم اینکه انسان در مسیر رشد و تکامل باید بداند، که لحظه الانش با لحظه قبلاش مشابه نیست.
شخصا معتقدم اگر انسان تغییراتی نداشته باشد و یک فکر را از بدو کودکی با خود تا بزرگسالی حمل کند و آن فکر هیچ رشد و بلوغی نداشته باشد و اتفاقا بر آن هم اصرار کند، خب ما باید روند تربیتی آن فرزند را مورد بررسی قرار دهیم. از دید اغلب جامعه یک خانواده سالم آن خانوادهای است که هرچه پدر و مادر میگویند فرزندان تمام و کمال بپذیرند و تبعیت کنند.
فرهنگ مطالبهگری تعریف ندارد، میخواهند همه افراد تبعیتپذیر باشند
در جامعه هم دقیقا همین است و مبتنی بر فرهنگی که از کودکی دریافت کردیم، همین تبعیت محض مورد پسند است؛ لذا در یک چنین جامعهای فرهنگ مطالبهگری تعریفی ندارد، در حالی که در آموزههای دینی ما روی مشورت کردن تاکید میشود، «و امرهم شوری بینهم» به عبارتی آموختن مطالبه گری است. در تربیت دینی در خانواده هم روی این موضوع تاکید میشود که در هفت سال ابتدایی کودک باید بازی کند، در هفت سال دوم کودک باید مورد تربیت غیرمستقیم قرار بگیرد در صورتی که در تربیتهای ما نه تنها تربیت مستقیم نیست بلکه بعضا چکشی است. در هفت سال سوم فرزند باید به عنوان مشاور خانواده قرار گیرد.
جامعه کوچک ما اول خانواده است. این تفکر که همه افراد جامعه همواره باید تبعیتپذیر باشند را در کنار آموزه سه دوره تربیتی فوق و فرهنگ مطالبهگر جهانی قرار دهیم که افراد امکان مقایسه دارند. یعنی آنچه ما میگوییم را فرزندان با آنچه در مقیاس جهانی عمل میشود مقایسه میکنند؛ لذا وقتی که این موضوع در تناقض قرار میگیرد، برای آموزههایی که تلاش شده به باورهای فرزندان تحمیل شود، دیگر جایی وجود ندارد.
ما در جامعه خود در اکثر موارد هر آنچه که در مرحله نظر ارائه کردیم، در مرحله عمل حتی با آموزههای دینی که مدعی آن بودیم کاملا در تناقض بوده است. حکومت پدر در خانواده را در آموزههای به اصطلاح دینی، «مطلق» فرض گرفتهایم تا جایی که اگر فرزندی در امر تربیت کشته شود، مجازاتی که برای پدر درنظر گرفته میشود، کاملا متفاوت است. حالا این را مقایسه کنید با دینی که علاوه بر حقوق والدین به حقوق فرزندان هم نه تنها تاکید کرده است، بلکه آنها را مشاور قرار میدهد و مطلقا جاده یکطرفه را ترسیم نکرده است و «بالوالدین احسانا» اصلا به معنای تبعیت نیست. چیزی که غیرمستقیم به ما گفته بودند این بود که از رشته تحصیلی تا ازدواج باید با اجازه رضایت آنها باشد.