توانا - در ایران قبل از انقلاب اسلامی که بازار آزاد نمود بیشتر و عملیتری داشت، کارآفرینان و سرمایهداران بزرگی در کشور شروع به فعالیت کردند که باعث مدرنیزه شدن کشور و ورود صنایع و تجارتهای گوناگون به ایران شد. یکی از کارآفرینان برجسته این دوره «حبیب ثابت» بود.
فعالیت تجاری او آنقدر گسترده بود که شاید پرداختن به تمام ابعاد آن در یک گزارش ممکن نباشد ولی سعی خواهیم داشت تصویری کلی از فعالیتهای تجاری و زندگی وی برایتان ترسیم کنیم. حبیبالله ثابت معروف به «ثابت پاسال» در سال ۱۲۸۲ در محله امیریه تهران و در خانوادهای معمولی به دنیا آمد؛ پدر و مادر وی هر دو بهائی بودند و پدرش به انتخاب خود و در میانسالگی از آیین یهودیت به بهائیت گرویده بود.
او اولین موسسه حمل و نقل ایران که در آن از وسایل نقلیه موتوری استفاده میشد را بنیانگذاری کرد
حبیب تحصیلات ابتدایی را در مدارس «تربیت» و «سنلویی» تهران گذراند و در میانه تحصیل در دبیرستان، درس و مدرسه را رها کرد و به بازار کار وارد شد. برای شروع در مغازه تعمیر دوچرخهای که در نزدیکی مدرسه سابقش بود، شروع به کار کرد و پس از پسانداز اندکی پول توانست یک ماشین کهنه بخرد و به مسافربری مشغول شود. در این دوران دایی حبیب، معاون وزارت پست و تلگراف بود و حبیب با رایزنی با وی توانست حمل و نقل مرسولههای پستی در شمال کشور را به دست بگیرد.
تجربه موفق او در رساندن این مرسولات موجب شد تا مجوز انتقال مرسولات پستی در دیگر نقاط کشور نیز به او سپرده شود و از این طریق وی توانست سرمایهای قابل توجه به دست آورد. ولی آنگونه که از سرگذشت وی مشخص است، حبیب آدمی نبود که به چنین پیشرفتهایی قانع باشد و از این رو تمام پول بهدستآورده را طی سفری به فرانسه و ایتالیا خرج خرید دو وانت و یک ماشین فیات کرد و پس از بازگشت از این سفر، اولین موسسه حمل و نقل ایران که از وسایل نقلیه موتوری استفاده میکرد را بنیانگذاری کرد.
بهتدریج و با موفقیت اولیه طرح و با جذب سرمایه از طریق آشنایان و دوستان، حبیب توانست تجارت خود را به دیگر شهرها نیز گسترش دهد و حتی به تجارت مستقیم با خارج از ایران بپردازد.
رضاشاه طی دیداری از کارخانه نجاری او در تهران بسیاری از ساختوسازهای دولتی را به وی سپرد
موفقیت این شرکت و سابقه حبیب در رساندن مرسولات پستی موجب شد تا این وظیفه به طور کامل از طرف دولت رضاشاه به او محول شود و اندکی بعد در سال ۱۳۰۶ وقتی احداث راهآهن ایران کلید خورد، این شرکت حمل و نقل حبیب بود که وظیفه رساندن مصالح ساختمانی و دیگر مواد مورد نیاز احداث راهآهن را از شمال تا جنوب کشور عهدهدار شد. اما این همه ماجرا هم نبود و بعد از بروز اختلاف میان دولت ایران و روسیه، بخشهایی از احداث خود راهآهن نیز به شرکت ثابت محول شد.
با تجربه موفق این شرکت، حبیب توانست دیگر سرمایهداران بهائی را راضی کند که در طرح جدیدش مشارکت جویند، احداث نجاریهای مدرن و ورود صنعت مبل به بازار ایران. سابقه روشن و درخشان حبیب در تجارت نیز باعث شد بتواند موافقت دیگر دوستان را جلب کند و ماشینآلات مدرن تجاری را در تهران مستقر سازد. از طرف دیگر در آن دوره دولت پهلوی به شدت درصدد مدرنیزهکردن ایران و صنعتیسازی کشور بود و از این رو به کارآفرینانی که در این زمینهها فعالیت میکردند امکانات ویژه اعطا میکرد، مثل معافیتهای موقت مالیاتی (برای مدت چند سال) یا اعطای وامهای بلندمدت.
حبیب هم بهخوبی از این فرصت استفاده کرد و توانست اکثر تجارتهای مدرنی که در سر داشت و حاصل سفرهای او به کشورهای پیشرفته بود را وارد کشور کند. رضاشاه طی دیداری از کارخانه نجاری حبیب در تهران آنقدر از کار آن خوشش آمد که بسیاری از ساختوسازهای دولتی را به وی سپرد و به قول حبیب آن قدر چوب در اختیار کارخانه قرار داد که جای نگهداری از آنها را نداشتند. در این دوران اما اتفاق ناگواری کل جهان را تحت تاثیر شوم خود قرار داد و آن زبانه گرفتن شعلههای جنگ جهانی دوم بود. این بود که حبیب که اوضاع اقتصادی کشور را چندان مناسب نمیدید، اداره کارخانهها و شرکتهایش را به پدرش سپرد و خود در صدد یافتن راهی تازه راهی ینگه دنیا شد.
یکی از مهمترین کارهای او احداث اولین ایستگاههای تلویزیونی در کشور بود
در ماههای اول حضور در امریکا و طی سفر به شهرها و ایالات مختلف، حبیب توانست با جامعه بهائیان این کشور ارتباط برقرار کند و رابطهای منسجم با آنها بسازد. در انتهای سفرهای تفریحی خود در این کشور نیز نهایتا به نیویورک رفت و با پولی که با خود از ایران آورده بود، دفتری تجاری در مرکز «راکفلر» در منهتن اجاره کرد و باز فعالیتهای اقتصادیش را از سر گرفت. فعالیتی که در این دوره باعث سودآوری هنگفت وی شد، ارسال لباس و پوشاک دستدوم به بازار ایران بود که با استقبال شدید مردم مواجه شد.
این تجربه موفق باعث شد حبیب به دنبال رایزنی به شرکتهای بزرگ امریکایی برود و امتیاز صادرات کالاهای آنها به بازار ایران را اخذ کند. چرا که او بازرگانی خوشنام و موفق بود و با شرایط آسانی که برای این شرکتها میگذاشت و سودآوری بالای صادرات ایشان را تضمین میکرد، توانست بسیاری از آنها را در تجارت با خود سهیم کند.  از طرف دیگر او با عدهای دیگر از دوستان و تاجران آشنا در تهران نیز برنامهای مشترک ریخت که با تاسیس شرکتی در تهران کار صادرات و واردات به تهران را سهولت بخشند.
اینجا همان وقتی است که بهنام ثابت پاسال معروف میشود. ثابت پاسال شرکتی تجاری واقع در نیویورک و تهران بود که از نام بنیانگذاران آن تشکیل شده بود؛ ثابت که فامیلی حبیب بود و پاسال که اختصاری از آغاز نام چهار شریک دیگر (پناهی، امیل عبود، سافیان، لک). حبیب در این دوره تجارت و صنایع بسیاری را وارد ایران کرد که از این بین میتوان به پپسیکولا، جنرال تایر، لوازم آرایشی و بهداشتی فیروز، سیمان مشهد، فرانس پیک، لاستیک گودریچ و چندین و چند مدل تلویزیون و یخچال اشاره کرد. وی همچنین سهامدار عمده بانکهای ایران و انگلیس، ایران و خاورمیانه، بانک صنعتی ایران و بانک صنعت و معدن بود.
ولی یکی دیگر از مهمترین کارهایی که وی انجام داد احداث اولین ایستگاههای تلویزیونی در کشور بود که پس از چند سال اداره خصوصی، توسط دولت وقت خریداری شدند. حبیب که یکبار سابقه بازداشت در دوران رضاشاه به خاطر اعتراض به بدقولی در یکی از پروژهها را نیز داشت، در سال ۱۳۵۵ و وقتی محمدرضا شاه سیاست پایین آوردن قیمتها را داشت، از ایران خارج شد و این کشور را به مقصد فرانسه ترک کرد چراکه معتقد بود وقتی دولت اینگونه وارد بازار میشود و روی تعیین قیمتها دست میگذارد دیگر جایی برای فعالیت تاجرانی مانند او باقی نمیماند.
تمام اموال او از جمله خانهاش معروف به «کاخ ثابت پاسال» پس از انقلاب اسلامی مصادره شد
وی سالهای باقی مانده عمرش را به دنبال فعالیتهای انساندوستانه و جمعآوری عتیقهجات که تفریح وی بودند رفت و تمام کارهای اقتصادی خود را به پسرانش سپرد. نهایتا نیز در سن ۸۶ سالگی در کنار همسرش، باهره و دو پسرش در لسآنجلس و به دلیل ایست قلبی از دنیا رفت. حبیب ثابت یک تنه و با اتکا به هوش و سختکوشی خود چنان خدمتی به اقتصاد و صنعت ایران کرد که بسیاری از دولتها از انجام چنین کاری ناتوان به نظر میرسند، اما بعد از انقلاب تمام اموال او مصادره شد و اکنون اکثر آنها در دست بنیاد مستضعفین و سپاه پاسداران قرار دارند.
کاخ ثابت پاسال، معروف به کاخ ورسای ایران، قصر سنگی یا گرانترین خانه تهران، در خیابان جردن تهران از جمله داراییهای این کارآفرین برجسته بود که پس از انقلاب اسلامی مصادره شد. این بنا از جمله مدتی به دستور صادق خلخالی به عنوان بازداشتگاه متهمان به قاچاق مواد مخدر استفاده میشد. سال ۱۳۹۳ خبر آغاز تخریب آن منتشر شد اما پس از کشوقوسهای فراوان نهایتا در سال ۱۳۹۶ به ثبت ملی رسید. با اینهمه بخشهایی از این بنای منحصربهفرد تخریب شده است و برنامهای برای مرمت و نگهداری از آن ارائه نشده است.
واقعا جای چنین سرمایهداران و کارآفرینانی در اقتصاد امروز ایران خالی است که البته همانطور که آقای ثابت به درستی باور داشت، در جایی که بازار آزاد وجود نداشته باشد، امکان ظهور چنین نوابغی میسر نخواهد بود.