Wednesday, Feb 28, 2024

صفحه نخست » چرا به افراد دلیر و منتقد در اپوزیسیون نیاز داریم؟؛ ف. م. سخن

IMG_0308.jpegلابد با خواندن کلمه ی دلیر، یاد دلاوری جنگاوران در میدان های نبرد افتادید که در میانه ی چکاچاک برخورد شمشیر ها فریاد کجایند دشمنان سرزمین من سر می دهند و هماورد می طلبند....

خیر. منظور من از دلیر، دلیر از نوع دیگری ست. نوعی که به قول امروزی ها نرم و نرم افزاری ست و نیاز به سخت افزار آن چنانی ندارد.

دلاوران دروغین، معمولا خود را دلیر در میدان های نبرد آن هم نبرد سخت نشان می دهند چرا که نه میدانی هست برای اندازه گیری دلاوری آن ها نه صحنه ی نبردی هست برای ارزیابی راست و دروغ گفتارشان.

ولی دلیر مدّ نظر من میدان نبردش همان جایی ست که نشسته و دارد در باره ی سیاست ایران اظهار نظر می کند.

این دلاور کسی ست که اولا خودش شخصا و بی دخالت دیگران می اندیشد و اندیشه خودش را آن طور که هست نه آن طور که مخاطب دوست دارد بر زبان یا قلم می آورد، و ثانیا به هیچکس و مطلقا هیچکس چنان اقتدا نمی کند که اگر او خطا کرد، خطای او را لاپوشانی کند و با توجیه و توضیح، بخواهد آن خطا را عین صواب نشان دهد و بدتر از آن چنان پیرو باشد که چشم بسته به دنبال مقتدایش برود و حتی بدود و هر آن کس را که نقدی بر جناب مقتدا و راه و کارش بکند، او را از هم بدرد.

در چنین حالتی دلاور مذکور، کم کم به جمع دستمال به دستان و پاچه خاران مقتدایش می پیوندد و از دلیر، تبدیل به ذلیل می شود. مقتدا می گوید برقص، می رقصد. می گوید بخند می خندد. می گوید ساکت شو، ساکت می شود. می گوید گریه کن، گریه می کند.

این نوع دلیر بودن که حرف ات را بزنی و کار ت را آن طور که خودت می خواهی بکنی و از هیچ کس حتی پدر مادرت نترسی به نظر ساده می آید نه؟!


نه! به رغم ظاهر ساده اش، این نوع دلیر بودن اصلا ساده نیست و مردان مرد می خواهد! چرا ساده نیست؟ به این دلیل واضح که امروز بسیاری از افراد را می بینیم که در جایگاه های مختلف اجتماعی و سیاسی هستند که حتی خودشان باید راه و چاه را به مردم نشان دهند ولی پاچه خارند. کور و کر و لال در مقابل مقتدایشان هستند و هر چه او می گوید و او می کند چونان وحی منزل الهی، خود را ملزم به اجرای آن می دانند.

چنین آدم هایی خصوصا در سطح افراد سیاسی، مصیبت هستند مصیبت! و متاسفانه بیش از نود در صد سیاسیون ما چنین دنباله روهایی هستند. یا دنباله روی مکتب و مرام شان. یا دنباله روی رییس و مقتدایشان. یا دنباله روی توده ی مردم. یا دنباله روی کسانی که مردم به غلط دنبال آن ها راه می افتند، و به عبارتی جوگیر شدن درد مهلکی ست که این گروه از آدم ها بدان دچار هستند.

حال این دلاوران عرصه ی گفتار و اندیشه که سلاح شان نقد منسجم و متکی به دانش و تجربه است فقط برای اکنون و امروز ما لازم اند؟ خیر!

ما چنین افرادی را برای فردای ایران -زمانی که دیگر حکومت نکبت بر سر کار نباشد- لازم داریم. این افراد اگر نباشند، و پاچه خاری و نوکر صفتی وجه غالب باشد، باز دوباره ما شاهد نظام ارباب و رعیتی در عرصه ی سیاست خواهیم بود.

اما این جریان طرف دیگری نیز دارد و آن مردم عادی ست. مردم عادی قدرت پنهانی در اختیار دارند که خود به آن آگاهی ندارند. مردم عادی می توانند و قادر هستند دلاوران را با کنش ها و واکنش های نسنجیده شان تبدیل به موجوداتی ساکت و صامت و ذلیل و توو سری خورده کنند چنان که طرف جرات نکند بالاتر از حرف «اکثریت» حرفی بزند و نظری بیان کند.

جوانان ما باید طوری تربیت شوند که از اظهار نظر و نقد صاحبان قدرت -حال هر قدرتی- نهراسند و تحت تاثیر هیچ دبدبه و کبکبه ای قرار نگیرند.

به نظر موضوع ساده ای می آید ولی موضوع، نه ساده است و نه فراگیر و اغلب آدم ها،،، هم دنباله روی کور و کر هستند هم دیگران را دنباله رو و کور و کر می خواهند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy