ایران ما، به عنوان منشاء ثروت خدادادی، به عنوان منشاء فرهنگ والای جهانی، به عنوان منشاء ثروت انسانی همواره مورد هدف برای دریده شدن و مال خود کردن قدرت ها و نوچه های قدرت در سطح جهانی بوده است.
رضایت دادن قدرت های بزرگ جهانی به وقوع انقلاب ۵۷ و بر روی کار آوردن آخوندها، پروژه ی موفقی بود که دروازه های پیدا و پنهان ایران را ۴۵ سال برای غارت و چپاول آن ها از هر نظر گشود.
روس ها در دوره ای کشور ما را مسیری می دانستند برای رسیدن به آب های گرم و این موضوع و طمع آنقدر مورد توجه مردم ایران قرار گرفت که خواستند آن را تبدیل به شوخی و یک فرض دایی جان ناپلئونی کنند که ابدا چنین نبود و موضوعی بسیار جدی و حیاتی بود و هنوز هم هست که البته با وجود تغییر شرایط جهانی این آرزو به نحو دیگری برآورده شده است.
بی حیایی شوروی ها در مال خود کردن نفت شمال که امروز تبدیل به مال خود کردن دریای خزر شده است در تاریخ لکه ی ننگی ست بر چهره ی این خرس حریص و بی حیا.
طمع انگلیس ها برای مال خود کردن بخش جنوبی ایران، تکه پاره کردن این منطقه و تقویت خرده کشورهای عربی که همواره غلام حلقه به گوش انگلیس ها بودند و هستند دیگر اظهر من الشمس است.
طمع امریکا برای داشتن منطقه ای در خاورمیانه که بتوانند در مقابل روس ها صف آرایی کنند، و نیز از ثروت های خدادادی و انسانی کشور بهره بگیرند، در تمام این سال ها مثل روز مشخص شده است.
چینی ها که از این سفره ی پر نعمت و خوان یغما، نصیبی نبرده بودند امروزه به برکت نکبت آفرینِ حاکمیت جمهوری اسلامی، سهم خود را از جنوب ایران دریافت کرده اند و مشغول شخم زدن این منطقه از کشورمان هستند.
اوضاع غارت جهانی، کماکان برای غارتگران مناسب است و ماندگاری جمهوری نکبت نیز با وجود تمام ظاهرسازی ها و مشاطه گری ها و داد و هیاهو راه انداختن ها برای حقوق بشر و غیره همه فیلم است و تئاتری که این ها در نقش هنرپیشه برای ما و مردم جهان اجرا می کنند.
اما نظر به این که ما ایرانیان، خواه ناخواه، امروز یا فردا، بر این حکومت ایران بر باد ده پیروز خواهیم شد، این قدرت ها، در پشت پرده، در حال خواباندن عده ای به عنوان رهبر و رهبران آتی در آب نمک هستند که اگر زمان تغییر حکومت فرا رسید این در آب نمک خوابانده شده ها را بر سر کار بیاورند و باز به چپاول شان ادامه دهند.
این که خانمی را از صفر و پشت کوه بر می کشند و به او این باور را می دهند که کاره ای در این مملکت است و می تواند رهبری مخالفان و بعد رهبری ایران را مثل رضا شاه بزرگ که اهل آلاشت بود بر عهده بگیرد، بخشی از این برنامه ی ابلهانه است و خوابی که به خیال خود برای ما دیده اند.
در قسمت های مرزی ایران هم افرادی مانند مهتدی و امثال او را در نظر گرفته اند تا اگر لازم شد، بخش هایی از ایران را به صورت حکومت های خودمختار در اختیار آن ها قرار بدهند و خوزستان از یک طرف و کردستان از یک طرف و آذربایجان از یک طرف و بلوچستان از یک طرف، هر کدام به صورت جدا جدا منافع غارتگران را تامین کنند.
در چنین وضعیتی ست که تمام فکر و ذکر من، روی بر روی کار آوردن شاهزاده رضا پهلوی متمرکز است. کسی که تمام هم و غم و سوابق سیاسی شخصی خودش، بر یکپارچه نگه داشتن و سر افراز نگه داشتن کل ایران و کل مردم ایران است. کسی که علاوه بر این ها به دمکراسی و آزادی و مدرنیسم برای مردم ایران معتقد است.
ایشان حتی اگر توانایی و قابلیت مدیریت جنگی برای مبارزه با حکومت نکبت اسلامی را نداشته باشد، باید جنگجویان ضد حکومت نکبت، در نهایت ایشان را به عنوان بهترین و صحیح ترین و مناسب ترین انتخاب بر سر کار بیاورند و از ماندن ایشان بر سریر قدرت محافظت و مراقبت جانانه کنند.
من خودم را یکی از این سربازان می دانم و با وجود تفکرات خاص خود، در واقعیت و در عمل چون آن تفکرات قابل اجرایی کردن نیستند از آن ها دست می کشم و تمام تمرکز خودم را روی بر روی کار آوردن ایشان متمرکز می کنم.
اما در کنار پلیدی هایی که در بالا بر شمردم، نفوذ به اطراف شاهزاده و دادن خط و خطوطی که به نفع موارد بر شمرده در بالا تمام می شود، موضوع دیگری ست که دلسوزان ایران باید با آن مبارزه کنند و رو در رو شوند و این کار کاری ست دشوار چرا که این ها در نقش خودی ظاهر می شوند و با خودی مبارزه کردن مشکل تر از مبارزه با دشمنان سر راست ایران است.
تنها راه نجات ایران از شر اهریمنان زمان «به نظر من» این است تا نظر خوانندگان گرامی چه باشد.
جنگ غزه: «نسلکشی؟» میکائیل پارزان