ویژگی بارز تاریخ سیاسی ایران، نفی نهادینه ی نقش مردم در تعیین سرنوشت خویش بوده است. همه ی نظام ها و سلسله هایی که بر ایران حکم رانده اند، با تمامی تفاوت های ظاهری خود، در این امر مشترک بوده اند که اراده ی جمعی را قربانی اراده ی فردی و قبیله ای خویش کرده اند. این معضل مهم تاریخی تا همین امروز، در فروردین 1403 خورشیدی، ادامه دارد.
عبور از چنین واقعیت تلخی به یک آرمان مبتنی بر اراده سالاری مردمی نیاز به تغییر و تحولی عمیق دارد که نه با شتاب می تواند صورت پذیرد و نه سطحی؛ نیازمند یک دگرگون سازی بنیادین است که خود به یک نقشه ی راه دقیق احتیاج دارد.
طرح «جبهه ی مردمی جمهوری دوم» تلاشی است در راستای تدارک یک مسیر تغییر که ژرف و جزیی نگر باشد. در این طرح - که جزییات فنی و اجرایی آن فقط در صورت تصمیم به تشکیل جبهه مورد نظر قرار خواهد گرفت- برخی از نکات اساسی پیش بینی شده است تا از ابتدا تا انتهای خود، بازتاب اراده گرایی مردم را در خویش داشته باشد. شاهد این مدعا آن که جبهه ادعای گذر سریع و بلافصل به دمکراسی را ندارد. روند آموزش و یادگیری بازی دمکراتیک از طریق تجربی و به صورت تدریجی در قالب مشارکت شهروندان در مدیریت امور خرد جامعه پیش از هرگونه رویابافی در این زمینه لازم است. آری! جبهه ی جمهوری دوم به استقرار جهشی و شتاب زده ی دمکراسی در ایران باور ندارد، چرا که نخست، زمینه سازی چند جانبه ی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را برای استقرار تدریجی دمکراسی سیاسی در ایران ضروری می داند.
تامین خصلت مردم محوری برای کل کار
ویژگی هایی که در زیر می آید برخی از خصلت هایی است که در فرایند بنیان گذاری و عمل جبهه مندرج است و به واسطه ی آن می توانیم بسنجیم که آیا قرار است یک کار «مردم محور» باشد یا خیر.
1) تشکیل نمی شود تا زمانی که در طی یک استقبال نسبی اولیه مردم برای این منظور اعلام آمادگی نکنند. به عبارت دیگر، شکل گیری و تاسیس جبهه منوط به اراده ای بیرون از شهروندانی که می خواهند در این عرصه پیشگام شوند نیست. در واقع، خصلت مردمی جبهه قبل از هر چیز دیگر، از طریق حضور مردم، به عنوان پیش شرط وجودی جبهه، مطرح است.
2) نیروی تعیین کننده ی آن مردم هستند. درست است که جبهه یک رهبر و یک هسته ی مدیریت خواهد داشت؛ اما قدرت واقعی جبهه نیروی مردمی است که به طور داوطلبانه و به عنوان پرسنل اجرایی آن حضور پیدا می کند. در نبود آن نیروی مردمی، جبهه از قدرتِ قائم به ذات خویش برخوردار نیست.
3) موظف است در خط مردم عمل کند. این وظیفه این بار و در این مورد، مبنای اخلاقی و وجدانی و سوگند به فلان کتاب مقدس ندارد. یک سازوکار عملی دارد که بر اساس آن، اگر روزی جبهه از خط تامین منافع مردم خارج شود، حضور و پشتیبانی شهروندان را از دست می دهد و دیگر نیروی کار برای پیشبرد اهداف خویش ندارد. بنابراین، نوعی نظارت و هدایت بر حرکت جبهه در خط درست از سوی شهروندان فعال درون جبهه اعمال می شود. این دیگر مردم سالاری تشکیلاتی بر اساس قول و وعده نیست، به طور مستقیم و طبیعی تابع اراده ی مردمی است که اگر بخواهند در خدمت جبهه باشند می مانند و کار می کنند، و اگر نخواهند، آن را ترک کرده و جبهه را از داشتن نیروی کافی برای پیشبرد اهداف خود محروم می سازند.
4) پروژه فرصت خودتوانمند سازی و خودباوری برای مردم فعال در آن است. این روند توانمندسازی مردمی است که می بینند به دلیل وجود آنها جبهه به موفقیت دست می یابد. این مکانیزم، توانایی ها و قابلیت های مردم را به آنها یادآور شده، فن پیروز شدن را به آنها می آموزد و در آنها اعتماد به نفس به وجود می آورد. به واسطه ی این خودباوری تدریجی و گام به گام است که مردم از اهمیت حضور خویش به عنوان سرمایه اجتماعی مطلع می شوند و تصمیم می گیرند این سرمایه را در اختیار چه نیرویی بگذارند یا نگذارند.
5) کار به واسطه ی مرحله ای بودن روند خود، مشروط است. به عبارت دیگر، در هیچ مرحله ای نیست که قدرت به طور مطلق و در ورای اراده ی فعالانش در دست رهبر جبهه یا مدیریت آن باشد. از آن جا که هر مرحله، زمینه ساز مرحله بعد است و بدون تکمیل یک گام، ورود به گام بعد ناممکن است، در هر کجای کار که جبهه خوب عمل نکند و حمایت و حضور فعالان مردمی خویش را از دست دهد، دیگر قادر به تکمیل آن مقطع و گذر به مرحله ی بعد نخواهد بود. این نوعی کنترل غیر مستقیم مردم بر کل روند کار را ممکن می سازد.
6) جبهه شرح کامل ماموریت و مراحل مسیر خود را اعلام می دارد. به این ترتیب مردم هم مقصد را از قبل می شناسند و هم نقشه ی راه را. به همین دلیل، شرکت کنندگان و مردم، تکه به تکه ی مسیر را می شناسند و می توانند سیر حرکت را ببینند و بفهمند و بسنجند. هر گاه رهبر و مدیریت جبهه بخواهند، بی دلیل و توجیه و بدون ضرورت مورد قبول مشارکت کنندگان، از مسیر اصلی خویش خارج شوند این انحراف قابل شناسایی و برخورد خواهد بود.
با در نظر گرفتن چنین نکاتی است که این امکان پدید می آید به معنای «فنی» کلمه، یک حرکت مبتنی بر «اراده گرایی مردمی» را پایه گذاری کنیم. به عبارت دیگر، در طرح جبهه ی مردمی جمهوری دوم، خصلت مردمی کار از طریق ساز و کارهای روشن و دقیق آن مشخص می شود نه به طور صرف، با گفتمان و شعار و ادعای حاکم بر آن. در چنین چارچوبی، هر شهروندی که بخواهد در جبهه ی مردمی جمهوری دوم فعالیت کند می تواند این سازوکارها را از همین ابتدا بشناسد و از آنها برای تامین نظارت شهروندی بر جبهه بهره برد.
به این ترتیب حرکتی خواهیم داشت که:
1) خصلت مردمی را از مراحل الف) پیش از تشکیل، ب) تشکیل، پ) پیش رفتن در گام های مختلف و ث) رسیدن به سرانجام کار خود ترسیم کرده است.
2) این امکان را فراهم ساخته که هموطنانمان بتوانند، بدون آن که بخواهند وقت و انرژی خود را برای درگیری و مبارزه با یک جبهه ی از خط درست منحرف شده صرف کنند، تنها از طریق عدم حضور خویش، کل کار را تعطیل و جبهه را از حیض انتفاع ساقط می سازند.
3) از ابتدا تا انتهای راه، ورود و خروج داوطلبانه در کار، آزادی عمل بی نظیری به هر شهروند می دهد تا علیرغم میل خود در این کار درگیر نباشد.
جان کلام، وقتی معیارهای مشخص یک حرکت مبتنی بر «اراده محوری مردم» را بشناسیم می توانیم با اطمینان و بدون ترس از شرکت در تبدیل شدن به نردبان قدرت، برای یک دیکتاتوری جدید، وارد کنش جمعی بشویم. با ویژگی هایی از این دست است که «جبهه ی مردمی جمهوری دوم»، خصلت مردمی کار خویش را در قدم های بناسازی، تکمیل و نیز پیشروی، بدون ادعا کردن، بلکه با تعبیه کردن نقش کارکردی اراده ی مردم در تمامیت حیات و فعالیت خویش به نمایش می گذارد
اینک بر ما ایرانیان است که با درک این ریزه کاری های لازم و ضروری تصمیم بگیریم آیا می خواهیم به چنین نوع از کار جدید اجتماعی و سیاسی بپیوندیم و منشاء تغییر برای شرایط نابسامان کشور عزیزمان ایران باشیم یا خیر.
شدنی است اگر بخواهیم. انتخاب با ماست.
کورش عرفانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: «بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: [email protected]
توئیتر: KoroshErfani@