سید جواد طباطبایی در گفتوگویی که حدود سه دهه پیش با مجله نقد و نظر انجام داد اروپای مدرن را بر خلاف تصور ما، تاریخیتر از ایران معرفی کرد با این استدلال که اروپاییها به تاریخ گذشته خود بازگشتند و آن را در افق امروز بازخوانی کردند ولی ایرانیها به رغم پیشینه تمدنی شگرف از غور در تاریخ خود غفلت کردند.
اما واقعیت این است که دانش تاریخ برای برخی از حکومتها کابوس محسوب شده و تلاش می شود تا به صورت سیستماتیک مورد بیاعتنایی و فراموشی قرار گیرد. آموزش تاریخ در مدارس به امری ملالآور تبدیل شده و هر گونه خوانش متفاوت از آن با بازخواست مسئولان مواجه میشود. حال شاید بتوان برای این بیمهری هدفمند برخی از حکومتها با تاریخ و آموزش آن دلایل زیر را اقامه کرد:
تاریخ وعدههای حاکمان و اشتباهات ملت را یادآوری میکند: اگر چه حکومتها بر روی حافظه کوتاه مدت شهروندان حساب ویژه ای باز کردهاند ولی مطالعه تاریخی در سطح عمومی آن میتواند این محاسبه را بر هم زند. تاریخ به شهروندان میآموزد که به مواجهه انتقادی با کارنامه خویش پرداخته و از اشتباهاتشان عبرت بگیرند. از همین رو خواندن تاریخ میتواند آنها را در چهارراه حوادث به تامل واداشته و از هواداری توده وار و احساسی نسبت به یک جریان بازدارد. از سوی دیگر تاریخ به نوعی یادآوری وعده های تحقق نیافته رهبران نیز محسوب می شود. دانشی که میتواند بی اعتباری خیال اندیشیهای غیرواقعی و آرمانهای توهم آمیز را آشکار سازد.
تاریخسازی فاتحان به وسیله تاریخخوانی شهروندان بی اثر می شود: روایت مشهوری وجود دارد که واقعیت را به خوبی بازگو میکند؛ تاریخ را فاتحان می نویسند. اگر به تاریخ نویسی پهلویها نسبت به دوره قاجار و روایت تاریخی جمهوری اسلامی نسبت به دوران پهلوی نظر کنیم متوجه میشویم که دغدغه فاتحان بیش از روایت بیطرفانه از تاریخ، مشروعیتبخشی به خود از طریق نفی گذشته بوده است. پهلویها دوره قاجار را سراسر خوشگذرانی و وطنفروشی به تصویر کشیدند و پهلویها هم توسط بعدیها حکومتهایی یک سره فساد، تباهی، و وابستگی معرفی شدند. این در حالی است که دسترسی شهروندان به منابع تاریخی غیرحکومتی چالش بزرگی برای فاتحان محسوب شده و روایت رسمی آنها را بیاعتبار میکند.
نقادی تاریخ اگر جایگزین نقالی تاریخ شود میتواند برای حاکمان خطرناک باشد: خوانش تاریخ اگر صرفا به نقالی آن فروکاسته شود به ذکر مجموعهای از حوادث مرتبط با فرادستان یعنی حاکمان تبدیل میشود. تاریخی که در آن نقش مردم، فرودستان و فاعلیت آنها نادیده انگاشته شده است. این در حالی است که نقادی تاریخ به معنای نگاه جامعه شناختی به رویدادهای گذشته با هدف کشف منطق حاکم بر دورههای تاریخی و آشناییزدایی از آنها (کشف نظم در بینظمیها، و قاعده در استثناها) میباشد. این نگاه به تاریخ از آنجا که آگاهیدهنده و رهاییبخش بوده و قادر است که خواندن تاریخ را به زندگی روزمره پیوند زده و برای مسیر آینده کنشهای جمعی چشماندازهای امیدبخش ترسیم کند چندان برای برخی از حکومتها مطلوب نمیباشد.
نگاهی تازه به حلّاج (بخش۳ـ پایان)،علی میرفطروس