مهیار مهرزاد - چنانکه پیداست حضور دکتر پزشکیان رهزن عزم گروهی از مردم در تحریم انتخابات شده است: در میان این مرددان یا حامیان هم چند صدای عمده قابل تشخیص است: نخست گروهی که میگویند با آمدن پزشکیان قدری امکان نفسکشیدن فراهم میشود و از فشارهای فرساینده در زمینههای مختلف کاسته خواهد شد. برخی هم بر این باورند که بالاخره با آمدن او و عدم توفیقش با توجه به انسداد سیاسی در هستهی سخت قدرت، آخرین تیر در ترکش اصلاحطلبان هم به سنگ خواهد خورد و پس از آن دیگر حکومت به بنبستی برگشتناپذیر مبتلا خواهد شد و ای بسا که با رودرروییهای مدام و بالاگرفتن اختلافات، گندآب و لجنزار حکمرانی ج.ا به لایههای آشکارتر سرایت کند و همان شود که معظمله از آن واهمه دارد! با رودررویی نیروهای مخالف و خارج شدن از فضای یکدست، لاجرم پرهیز از لجنپراکنی در حد توصیهای ممتنع خواهد بود و بروز رسواییهای بسیار، حکومت را در موضع ضعف و سرانجام سقوط قرار خواهد داد.
در پاسخ به این استدلالها چند ملاحظه مهم قابل عرض است:
این استدلالها عمدتا با عینکی نزدیکبین اتخاذ شده و افق دورتر اهداف نادیده گرفته شده است. توجه کنید که وقتی از منظر تاریخی و با در نظر گرفتن بازهای کلانتر به مساله انسداد حکمرانی در ایران نگاه میکنیم، مسائل و علل ریشهدارتری چون استبداد و یکهسالاری، حکومت دینی ولایتمآب، فقدان ایراندوستی حاکمان و (به تعبیر دقیق و طنز تلخ شارلی ابدو) دوشیدن گاو شیرده ایران به نفع اغیار و گرسنه نگاهداشتن ملت و نگرش ضد توسعه و ناکارآمد و راهبرد داعشگونه در عرصهی فرهنگ مشکل اصلی و جزو خصایص ذاتی ج.ا است که نه تنها با تغییر دولت که با تغییر رهبر هم عوضشدنی نیست.
دقیقا بر همین اساس بوده که پس از جنبش مهساژینا و رخدادها و مقاومتهای مدنی و هزینهی بسیاری که بویژه از ۱۴۰۱ تاکنون پرداختهایم هدف اصلی سرنگونی ج.ا و دستکم تغییرات بنیادین در قانون اساسی، رفراندوم و تشکیل مجلس موسسان و ادامه این مسیر به عنوان مقصد اصلی، هدفگذاری شده و توسط بخش قابل توجهی از مردم پیگیری شده است.
نباید فراموش کنیم که مسیر دور و دراز آزادی یکشبه طی نخواهد شد و باید در این مسیر صبور و مقاوم باشیم و با دلخوشیهای موقت هدف اصلی را از یاد نبریم. به تجربههای ملل مختلف در مسیر مبارزه و آزادی بنگریم؛ مسیر دشوار و پر فراز و نشیبی که غرب در مقابله با ستم کلیسا، پس از رنسانس و عصر روشنگری در پیش گرفت؛ سنگلاخ جانکاه مبارزات برای الغای بردگی در جهان؛ راه بلند و دشوار به سوی آزادی (که عنوان کتاب زندگی نامه نلسون ماندلاست) و تلاشهای جانفرسای مبارزان در هند، آفریقا و نقاط مختلف دنیا؛ جنبشهای زنان، تاریخ اعتصابهای طولانی سافرجتها برای کسب حق رأی زنان در بریتانیا و موارد متعدد دیگر.
عزیزان این راه سخت و طولانی است و مسیر میانبری هم وجود ندارد! رهایی از بردگی ولایت فقیه و حکومت دینی و رسیدن به یک حکومت نرمال که در آن حقوق و کرامت انسان و آزادی معیار بنیادین باشد، گوهری نیست که به رایگان به دست آید و دولتی نیست که بیخون دل آید بهکنار! همانقدر که همهی این تجربیات تاریخی هزینه داشته، ما هم از مشروطه تاکنون مبارزه کردهایم و زین پس هم تا رسیدن به هدف باید هزینه بپردازیم!
کاملا قابل فهم است که در این سالها نظام آنقدر فشار داغ و درفش و فقر و فلاکت را بالا برده که از نفس افتادهایم و گشایشهای مقطعی کوتاهمدت را هم مغتنم میشماریم! اما به فرض که بخواهیم پا بر زمین واقعیات کوتاهمدت بگذاریم، از شما میپرسم بر چه اساس اینقدر از پیروزی پزشکیان و همان آسایش مقطعی مطمئنایم که ریسک شکستن مقاومت علیه حکومت و وارد شدن در بازیاش را به جان خریدهایم! آیا از سخنان رهبر چنین فهمیدهایم که سیاستهای کلی تغییر کرده یا دلواپسی شورای نگهبان که هنوز سایه بهسایه کاندیداها را تعقیب میکند که اگر دست از پا خطا کنند و به خط قرمزها نزدیک شوند در همین حین فعالیت تبلیغاتی هم ممکن است رد صلاحیت شوند؟!
این نکته را هم از نظر دور نداریم که از قضا شاید در چنین وضعی که خستگی و درماندگی به نهایت رسیده امکان دارد سیلی سختتری نثارمان شود: اینکه به طمع گشایش و لقمه نانی و نفسکشیدنی مقطعی وارد میدان شویم و فقط این امکان را برای مستبد فراهم کنیم که به جهان فخر فروشد و از حضورمان پس از این بحران مشروعیتی که در آن گرفتار شده، جانی تازه گیرد.
به جای اینکه خوشخیالانه به این فکر کنیم که آمدن شخصی مثل پزشکیان چه منافعی برای مردم دارد، به این پرسشهای ساده بیندیشیم که آمدن او (از صندوق بیرون بیاید یا نیاید) چه منافعی برای نظام ج.ا خواهد داشت؟ هلیکوپتر را خدا به کوه کوفته باشد یا "ولیخدا"، چه کسی قرار بوده از این موقعیت منتفع شود؟ مردم یا معظمله؟
جشن پایان مهد کودک در تهران