واقعیت این است که بخش مهمی از مردم ناراضی هستند و با تداوم این نارضایتی، درمانده شدهاند چون راهی برای اقدام و عمل سیاسی و اجتماعی جهت اعلام نارضایتی و اصلاح امور در پیش روی خود نمیبینند، در نهایت منفعل و بیتفاوت شده و منتظر این هستند که دستی از غیب برون آید و کاری بکند.
انتخابات اخیر نیز فقط از نظر برخی از آنان موجب راه خروجی ولو موقتی برای این بنبست و ناامیدی سیاسی تلقی میشود. هنوز اکثریت منتقدین وارد این میدان نشدهاند. در واقع میتوان گفت جامعه ایران از این حیث کاملاً دو قطبی شده و به دو قسمت مساوی تقسیم شده است. نیمی طرفدار مشارکت و اصلاح امور و در بدترین حالت تداوم وضع موجود و نیمی هم در نقطه مقابل قرار دارند.
دلایلی که برای شرکت در این انتخابات و رأی دادن به آقای پزشکیان آورده میشود چندان تفوقی بر دلایل مخالفان شرکت ندارد. این سادهلوحی است که گمان کنیم طرفداران شرکت دستهای پُری دارند و دیگران باید آن را بپذیرند، به همان میزان نیز میتوان گفت که مخالفان نیز نمیتوانند دلایل طرفداران شرکت را نادیده بگیرند.
شاید بتوان گفت از میان مجموعه مخالفان شرکت در انتخابات کسانی که قانع به مشارکت شدهاند فقط ۳۰ درصد است، و ۷۰ درصد بقیه هنوز همراه این ایده نشدهاند، شاید در روزهای آینده این نسبت به ۳۵ و ۴۰ درصد برسد، ولی برای رسیدن به این نقطه لازم است که برخی از ابهامات نیز برطرف شود.
یکی از شهروندان در یک گروه تلگرامی موارد و پرسشهایی را خطاب به من طرح کرده بود که مختصر آن را اینجا نقل میکنم و میکوشم که به آن پاسخ دهم. این موارد از جدیترین نقدهایی است که به اصل مشارکت انجام میشود. نقد ایشان را در ۴ عنوان جداگانه پاسخ میدهم.