مهیار مهرزاد
جناب پزشکیان! شما در این مدت نشان دادید که یک تن از ملت ایران هستید؛ یکی شبیه مردم، دردآشنایی که بلد نیست دروغ بگوید؛ بلد نیست ژست بگیرد و حرفهای پیچیده بزند؛ نه موجسواری بلد است و نه میتواند موج درست کند! این زلالی در مقایسه با حریفان هم بیشتر هویدا شد: در مقایسه با او که وعدهی تقسیم طلا درب منزل و سهمیهی اسنپگوشت میداد و در عینحال که دم از صداقت میزد بزرگترین دروغ را بر زبان آورد، یا دیگری که از سر خودشیفتگی خود را با رضاخان و ترامپ مقایسه میکرد و میخواست برقآسا مدیریت کشور را متحول سازد، و حال که با روشن شدن آراء، کار از کار گذشته، تلاش میکند با توسل به جهتدهی هوادارانش، هر طور شده در آتیهی قدرت برای خود جایگاهی دست و پا کند.
جناب پزشکیان اینک شصت درصد مردم به کل نظام و از جمله جنابعالی نه گفتهاند. شما اگر باور به دموکراسی دارید، به ریشهها و اساس این کنشگری سلبی، نیک بنگرید! بر خود نپسندید که در رقابت با کسی که بنا بر شواهد و اسناد، سالهاست در قامت یک تخریبچی ماهر، ریشههای سیاست بینالملل و بالطبع زیرساختهای اقتصاد کشور را نابود کرده است، وارد کارزاری شوید که برای شما و مردم دو سر باخت است: رأی شما و حریف بسیار نزدیک است و با تجمیع آراء مخالفان از صحنه حذف خواهید شد که در این صورت فقط از وجود شما برای گرم کردن تنوری که به نفع مردم نبوده بهره بردهاند.
اگر هم به هر طریق پیروز میدان شوید، تازه آغاز گرفتاریهاست. اگر برای خاتمی هر ۹ روز یک بحران آفریدند شما را بزودی در رندهی چالشها و بحرانهای پیلافکن خرد و نابود خواهند کرد. سه سال دولت سیزدهم را در قاب مقدسسازی چنان از کل رزومهی نظام حذف کردند و بر چهرهی ضعفها و بیلیاقتی خود و مدیرانش نقاب کشیدند که کان لم یکن شیئا مذکورا! چرا؟ برای اینکه در صورت انتخاب شخصی چون شما، خیالشان تخت باشد که کیسهی بوکس مناسب خود را پیش رو نصب کردهاند و میتوانند هر صبح و شام به نوبت بکوبند و روضه بخوانند، از وا اقتصاداه تورم و ارز و بورس و تحریم و فروش نفت گرفته تا وااسلاماه مسائل مربوط به زنان و گشت ارشاد و انعطاف در برابر مافیاهای فساد و مسائل دیگر که در این دههها بر هم انباشته شده و محتمل است با سرریز آتشفشاناش، دولت بعدی و ملتی را در کام تلخکامیهای بیپایان فرو برد.
بپذیرید که از دوم خرداد خاتمی تاکنون ۲۷ سال پرتلاطم گذشته و همه چیز تغییر کرده و ما بارها آزمودهایم در این شهر بخت خویش! و با همهی عقلانیت جمعی خود به این نتیجه رسیدهایم که بیرونکشید باید از این ورطه رخت خویش!
این شصت درصد از مردم ( بلکه بیش از شصت درصد با احتساب آراء باطله) در خاموشی همین حقیقت را فریاد زدند که احوال مردم دگرگون گشته و ما دیگر آن ملت سادهضمیر سابق نیستیم و با هشیاری جمعی، دستاندرکار کنشی بزرگترایم برای سعادت ایران عزیزمان و آیندهی فرزندانمان!
خلاصهی سخن تحولخواهان این است:
مشکلات این کشور ریشهای است و قانون اساسی فعلی و ساختار کنونی قادر به حل این مشکلات نخواهد بود. در کشوری زندگی میکنیم که طبق تفسیرهای دلبخواهی تمامیتخواهانه از قانون، هر روز پتکی سنگین بر سرمان فرود میآید: انواع تبعيضهای مذهبی و جنسیتی، بیش از نیمی از مردم را از حقوق اولیهی انسانی خود بینصیب ساخته است. جامعهی غیرشیعه و غیرخودی و بخش عمدهای از جامعهی زنان با فرودستانگاری و نابالغپنداری از دایرهی شهروندان صاحب حق رانده شدهاند؛ و تقریبا همه (جز گروهی برخوردار از تیولداری ملوکالطوایفی و نور چشمان نشسته بر سفرهی انقلاب) در محرومیت یا وضعی نومیدکننده گرفتارند. مردم را از تجزیه و حملهی دشمنان میترسانند درحالی که سیاستهای کنونی کشور، خود به دشمن درجهی یک تمامیت ایران تبدیل شده است. مردم ایران که از تمام مذاهب و اقوام، خود را ذیل پرچم ایران، یک پیکر واحد میداند، اکنون هر یک از گوشهای به بیرون از دایره پرتاب شده است. زندانها را بنگرید از میرحسین و تاجزاده تا نویسندگان و روزنامهنگاران و استادان دانشگاه و کنشگران هر یک به بهانهای محبوساند. برندهی جایزهی صلح نوبل در زندان است! جالب نیست؟!
ما مردم در عرصه تحولخواهی میخواهیم با پیگیری اصلاحات ساختاری و بازنگاری قانون اساسی، بنیانهای آزادی، دموکراسی، سکولاریسم، تکثرگرایی مذهبی را در عین حفظ تمامیت ایران، در چارچوبی خشونتپرهیز دنبال کنیم!
جناب پزشکیان، از چنبرهی ملاحظات خارج شوید، بازی را به بازیگردان اصلی و مکاران همپیمانش واگذار کنید و با انصراف از ادامهی رقابت در دور دوم، به صف اکثریت خاموش تحولخواه بپیوندید و بگذارید مسؤولیت مشکلات را کسانی که مسبب واقعیاش بودهاند خود به دوش کشند و به خواست ملت گردن نهند!