محمدرضا تاجیک، فعال سیاسی اصلاحطلب، با اشاره به رای ندادن اکثریت مردم، گفت: «جامعه به یک بلوغی رسیده که دیگر به راحتی از سوی شخصیتها تحریک به مشارکت نمیشود.»
او افزود: «جامعه تحلیل میکند و اسیر جو و تبلیغات نمیشود و نمیشود با ایجاد یک جو تبلیغاتی سنگین او را متحول کرد.»
محمدرضا تاجیک با اشاره به دومرحلهای شدن انتخابات ریاستجمهوری، گفت: اکنون روند به سمتی میرود که در آن کسی که بتواند نبض دوران آستانهای امروز را فهم کند و براساسش ستادهای انتخاباتی خود را به حرکت درآورد و از مولفههای جدید استفاده کند تا ریزش آرا نداشته باشد و بتواند آرای رویشی هم جذب کند، پیروز است.
متن کامل گفتوگو با محمدرضا تاجیک را در ادامه میخوانید:
تحلیلی از فضای انتخابات باتوجه به میزان مشارکت ارائه میدهید؟
نتیجه انتخابات یک رخداد بود. رخداد قابلیت پیشبینی ندارد، تحلیلها را دچار لکنت و نظرسنجیها را با بنبست مواجه میکند؛ یک مصاف نظری ایجاد میکند و بهت و حیرانی روشنفکران، کارشناسان و تحلیلگران را به همراه دارد. نظرسنجی و تحلیلهایی نداشتیم که چنین پیشبینیای از مشارکت ارائه کرده باشند. قبل از انتخابات گفته بودم امکان مشارکت با دم مسیحایی هم ممکن نیست و گفته بودم احساس شدیدی در جامعه وجود دارد که همان احساس مهجوری و بیقدرتی سیاسی، بیتاثیری و بیگانگی و یک نوع استیصال و ناباوری سیاسی است.
قشر خاکستری ما از قشر خاکستری گذشته متفاوت شده است. این قشر، خاکستریِ کدر است و با انگیزشهای گذشته به حرکت درنمیآید و نمیشود با همان محرکها و اقدامات تهیجی که در گذشته انجام میشد و درصدی از آن را به حرکت درمیآورد الان هم حرکتی انجام داد.
یعنی توصیههای رهبری بر مشارکت حداکثری با مخالفت ساختارهایی در نظام مواجه شد؟
برخی نهادهای قدرت، محرکهایی را وارد فضای انتخابات کردند که خیلی مشارکتبرانگیز نبود.
گفتید ارزیابی درستی نسبت به قشر خاکستری وجود نداشت و نیز اینکه جریان اصلاحات توان خود را برای مشارکت به کار گرفت و اصولگرایان هم به میدان آمدند، جریان اصلاحات هم تاکید داشت که قشر خاکستری اگر به میدان بیاید آرایش به آنان تعلق مییابد. اینکه ذائقه قشر خاکستری تفاوت یافته است میتواند دلیلی بر این موضوع باشد؟
جامعه تغییر ذائقه داده ولی ما در یک جای تاریخ قفل شده بودیم. جامعه رفته بود و ما ایستاده بودیم و تحول در جامعه را درک نکرده بودیم.
به طور مشخص آقای پزشکیان را میگویید؟
مثلاً. که از ادبیاتی استفاده میکند که به هر علت همین است؛ پس امر نو و بیبدیل هم وارد نشده که به ایجاد فضا به همراه داشته باشد. عوامل دیگر مثل رسیدن جامعه به یک بلوغ را هم داریم که دیگر به راحتی از سوی شخصیتها تحریک به مشارکت نمیشود. تحلیل میکند و اسیر جو و تبلیغات نمیشود. نمیشود به راحتی با ایجاد یک جو تبلیغاتی سنگین او را متحول کرد. دوران این کارها گذشته است. عوامل گوناگونی باعث شد که در دور اول موجی ایجاد نشود و به شکل غیرمنتظره مردم حتی از انتخابات قبلی هم کمتر مشارکت کنند که کاملاً معنادار است. به این برگردید که آرای نفر اول و دوم چقدر از روستاها جذب شده، کدام استانها چقدر رأی دادند و استانهای کردستان و سیستان و بلوچستان که فرض میشده براساس قومیتها به حرکت درآیند چقدر مشارکت کردند؟ اگر معنای انتخابات اخیر را فهم کنیم مسیر آینده را همه پیدا میکنیم؛ از کنشگران سیاسی جمعی تا حکومت و حاکمیت و اصحاب قدرت، تا ببینند با چه چیزی مواجه هستند. اگر فرافکنی کنند و دوباره توجیه کنیم این روند ریزش ادامه پیدا میکند و آنچه را امروز کشت میکنیم در انتخاباتهای بعدی برداشت خواهیم کرد.
ارزیابی شما از عملکرد ستادها و افرادی که کنار نامزدها حضور دارند، چیست؟
توصیه من به یکی از این دو کاندیدا این بود در شرایطی که وقت تنگ است، عقل سیاسی حکم نمیکند ستاد بوروکراتیک داشته باشید. وقتی فرصت کم است یک «ناستاد» ایجاد میشود؛ یعنی عده قلیلی دارای خلاقیت ذهنی و چسبیده به خود کاندیدا هر لحظه با خلاقیت خود میگویند راه کدام است و بیراهه کدام. چه تکنیک و استراتژی درست و کدام غلط است. نه اینکه در ستادهای بوروکراتیک عریض و طویلی که از همهجا میبارد، همه پیدایشان شود و بنشینند و درفتهای (پیشنویس) کلی مثل برنامه چهارم و پنجم بنویسند و مواد یک و دو برای آن تعیین کنند؛ آنهم برای کاندیدایی که دو هفته وقت دارد و در این مدت باید مدام به صداوسیما و شهرستانها سفر و نشست برگزار کند. ستادهای متعددی که هرکدام درفتهای متعدد فراهم میکنند و برای یک مناظره دهها درفت به کاندیدا تحویل میدهند؛ در این شرایط باید ستادی داشته باشیم که رو به سوی مردم داشته باشد و بتواند آنان را به نحوی به حرکت درآورد نه اینکه رو به کاندیدا داشته باشد. ستاد باید ببیند چگونه میتواند فضا را ملتهب کند، چه امر نو، زیباشناختی و بیبدیلی را میتواند وارد صحنه کند؟ این امر رخ نداد.
باتوجه به سخنان خود آقای پزشکیان مبنی بر اینکه درهای ستاد من به روی همه باز است تا بیایند و کمک کنند. اما از صحبتهای شما میتوان به این نتیجه رسید که کاندیدا در یک حصاری قرار دارد تا مدیریت شود، این دوگانگی را چطور میبینید؟
اراده ایشان یک طرف است و اراده فضای ستادی ایشان طرف دیگر است.
اخیراً توییتی درباره آقای جلیلی از سوی آقای آذری جهرمی منتشر شد که در آن تلویحا تعبیری به کار برده بود تا بگوید دولت آقای جلیلی یعنی ایجاد طالبان، نظر شما چیست؟
افرادی که چنین مطالبی میگویند حتماً استدلال خود را دارند. از این طرف هم گفته میشود فردی که میخواهد بیاید دولت سوم روحانی است و چنین و چنان میشود و از آن طرف هم این حرفها بر زبان میآید. اینها بیشتر بازی تبلیغاتی به نظر میرسد تا با دهشت و هراسافکنی کمک کنند عدهای وسط بیایند. اینکه گفته شود فردی اگر بیاید نوعی طالبانیسم در راه است و به شکلی ایجاد هراس کند، در شرایطی طرح شده که امکان پاسخدهی در طرف مقابل هم وجود دارد تا علیه شما ایجاد هراس کند. این بازی هم جواب نداده است، نه از این طرف که بخواهد در ذهن مردم تصویر کند دولت سوم روحانی در راه است و نه از آن طرف که بگوییم با یک طالبانیسم مواجه هستیم. باید از این تکنیکها عبور کرد، حداقل ۶۰ درصد از مردم گفتند که از این روزنه نمیتوانید وارد فضای احساسی و ذهنی ما شوید.
این گفتهها توهینآمیز تلقی میشود؟
نمیدانم. ما الان با طالبان رابطه داریم، میآیند و میروند و ما هم به شکلی آنان را به رسمیت شناختیم. نویسنده هم باید توضیح دهد طالبان و طالبانیسم را چگونه میفهمد؟ یک جریان دهشتناک که یک نوع مذهب ارتدوکسی را یدک میکشد و میتواند با خشونت توام با ترس و طرد فضای داخلی و بیرونی ما را متشنج کند، خالصسازی و تمرکزسازی را ادامه دهد و فضای خاصی را در جامعه پدید آورد که برخورد با اقلیتها و جنسیتها و زنان و دختران پیش بیاید؟ نمیخواهم بگویم که این غیرممکن است ولی الان احساسم این است که اینها بیشتر تاکتیکهای کار روانی در آستانه انتخابات است.
چرا جریان اصولگرایی به وحدت نرسید؟
دو تحلیل مطرح است. اول اینکه این اقدام با یک طرح استراتژیک صورت گرفت که اجازه تمرکز رای را ندهند؛ چون برآورد این بود که در مرحله اول امکان پیروزی وجود ندارد و بنابراین باید تکثر کاندیداها وجود داشته باشد تا رأی، تمرکز پیدا نکند. وقتی رأی تمرکز پیدا نکند، طرف مقابل هم نمیتواند در مرحله اول پیروز شود. پس استراتژی این بود که انتخابات به دور دوم کشیده شود. برخی سایتهای طرفدار آقای قالیباف این اقدام او را که در انتخابات ماند، هوشیارانه میدانند و میگویند جلوی عبور کاندیدای مقابل را گرفت.
تحلیل دوم هم این است که تضاد درونی یک جریان از حالت آگونیستی خارج شده و به حالت آنتاگونیستی رسیده است و رقابت میان دو فرد ذیل یک گفتمان و جریان نیست تا برای منافع ملی، گروهی و جناحی و کلیت آن جریان، یکی به نفع دیگری کنار رود بلکه افرادی هستند که در درون، یکدیگر را میشناسند و در این شرایط کمتر ممکن است به نفع هم کنار روند. این تضاد در آینده به ایجاد دیگرهای درونی منجر میشود و حذف و طرد در درون آغاز و در آینده تشدید خواهد شد. به نظرم این تحلیل به واقعیت نزدیکتر است و در دل جریان اصولگرایی دیگرهایی را ایجاد میکند و بسیاری که تا دیروز، خودی تعریف میشدند میتوانند «دیگری» تعریف شوند. حتی دیگرهایی رادیکالتر از دیگرهای بیرونشان باشند تا آنوقت حاضر شوند با دیگرهای بیرون از جریان خود وارد ائتلاف شوند تا دیگرهای درونجریانی رأی نیاورند. به قول جامعهشناس بزرگی، دیگر درون همواره از دیگر بیرون رادیکالتر است.
طبیعتاً این فضا وجود دارد و باید دید شکاف و شیار درونجناحی به کجا ختم میشود. احساسم این است که این شیار به بدنه این جریان هم رسوخ پیدا کرده و ریزش در این فضا کاملاً محسوس است. طبق تحلیل خودشان این هراس وجود داشت که اگر یکی به نفع دیگری کنار رود، آنگاه گزینه بعدیِ طرفداران فردی که کنار رفته، کیست؟ چند درصدشان به سمت آقای پزشکیان کشیده میشوند که معنایش این است برخی افراد درونجناحی میتوانند گزینه برونجناحی داشته باشند و آن چسبندگی از میان رفته است. این نشانگر آغاز یک دوران جدید در جناحی است که چسبندگی خاص ایدئولوژیک و نوعی رابطه مرید و مرادی درونش وجود داشت که اکنون نمیتواند کارساز باشد.
باتوجه به وضع فعلی، پیروز رقابت در مرحله دوم کیست؟
معمولاً از تخمینزدن پرهیز میکنم. به نظر میرسد سقف رأی آقای جلیلی نمیتواند خیلی متفاوت از این باشد. درصدی از رأی آقای قالیباف ممکن است به سوی او سرازیر شود. فضایی که در اختیار تیم آقای پزشکیان است، فضای منعطفتر و فراختری برای اقدامکردن است و تفاوت در همینجاست. به نظرم سبد رأی آقای جلیلی تقریباً پر شده و حتی خارج از انتظار بوده است.
نظرتان درباره این افراد چیست؟
مسعود پزشکیان: پاکدست و مخلص
سعید جلیلی: او با یک اراده معطوف به نوعی ساماندهی و تشکیلات و حرکت ریزومی (ارتباطات افقی) برای چنین دورانی تمهید کرده است. اراده او معطوف به آگاهی و ایجاد نوعی تشکیلات و تسخیر روستاها و به یک معنا تمهید برای آینده است که در نوع خود میتواند زیبا باشد. او اسم این تمهید را دولت سایه گذاشته است.
جمعبندی نهایی شما از وضعیت فعلی چیست؟
اینکه کدامیک از این دو کاندیدا انتخاب شوند برای من در درجه دوم اهمیت است. مهم این است در فردای هر کنش جمعی و سیاسی خود از بازخوردی که کسب میکنیم درس بگیریم و نبض جامعه را بشناسیم؛ اینکه در چه موقعیتی قرار داریم و مردم چه نگاه و احساسی به ما دارند و اینکه چگونه مردم فاصله خود را عمیقتر و گستردهتر میکنند. ببینیم کجاها غلط رفتهایم و به کجراهه افتادهایم، کجاها باید خود را نقد کنیم و از فرافکنی پرهیز کنیم و کجاها تلاش کنیم و در هر شرایطی اجازه ندهیم این شکاف گستردهتر شود. ما در نهایت به مردم نیاز داریم و اگر مردم را از دست بدهیم خیلی مهم نیست چه کسی با چه سطحی از رأی رئیسجمهوری شود. وقتی با یک اکثریت نارضایتمند مواجه هستیم، آنان اجازه نخواهند داد رئیسجمهوری، موفق باشد، اگر میخواهیم موفق باشد باید مردم رضامندی داشته باشیم. فکر کنیم علت اینکه مردم به حاشیه رفتند و فاصله گرفتند، چیست؟ اگر برای این تدبیری نکنیم در آینده انتخابات چندان معناداری نخواهیم داشت.