پس از دور نخست انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم در ایران نموداری که برآمد انتخابات را برجسته و به عدد و رقم توضیح میدهد، بسیار دیدنی است. مصطفا پورمحمدی ۸/. درصد از رایها را گرفته بود؛ و مسعود پزشکیان ۴۲. ۶ درصد. (۱)
با همهی گوناگونیها، دعواها و داوها بر سر انتخابات در ایران، یک نکته در این نمودار بسیار برجسته است؛ ایرانیها (حتا کسانی که در انتخابات شرکت کردهاند) با همهی فراموشکاری و گوناگونی، انگار به آسانی کسانی را که دست در خون مردم بردهاند نبخشیدهاند.
این حافظهی تاریخی کوتاهمدت اگر با گفتمانی درخور و تاریخنگاریی شایستهای همراه و همکار نشود، راه به جایی نخواهد برد؛ و شوربختانه برای آن که ملتی بتواند (حتا اگر بخواهد) کشتی سیاست ملی را به ساحل صلح، آرامش، توسعه و دمکراسی برساند کافی نیست. ما نیازمند دورشدن از اندیشهها، فلسفهها و جریانهای خونریز و بدخیم (که بهطور چیره رومانتیک و نورآبادی هستند) هم هستیم. و این بخش سخت دوران ما و آسیب پسماندهگی است؛ بارهای که ما را میرساند به هستهی سخت آنچه انحطاط و واماندهگی نامیده شده است.
یعنی هرچه گوناگونیها انتزاعیتر، ذهنیتر، زبانیتر، سیاسیتر و فلسفیتر، همسازی بر سر کسانی و رفتارهایی که خونریزان آینده خواهند بود، دشواتر و دیریابتر خواهد شد. (۲) و عجیب نیست اگر ما در هر بهار آزادی زندانبانان آینده را همراهی کردهایم؛ و در بالا آوردن دیوارهای زندان پسین همکاری کردهایم. (۳)
یعنی پیشرفت، توسعه، دمکراسی و نهادینیدن حقوق بشر در ایران کار یک انتخابات، یک گروه، یک جریان و حتا یک نسل نیست! بارهای بسیاری روی زمین مانده است؛ و کار هنوز تمام نشده است.
برساختن نهادهای مدنی بزرگ و قدرتمند و گذار دمکراتیک است که به آزادی و آبادی ایران میرسد. «برای ایران» آباد و آزاد و مردمسالار باید ایستاد و جنگید. قهر کافی نیست و راه به جایی نخواهد برد؛ در هرجا که ایستادهباشیم، اگر به گذار دمکراتیک چشم داریم، باید به اصلاحطلبی در ایران اعتماد کرد. اصلاحطلبی ایرانی همانند جریانهای دیگر در قوارهی ایران و هماهنگ با تاریخ ماست. (۴) نه میتوان اصلاحطلبان را ارادهگرایانه دگرگون کرد؛ و نه میتوان اصلاحطلب از اروپا به ایران وارد کرد. ما اگر چشم به اصلاح و رفروم در ایران داریم باید با اصلاحطلبان ایرانی همکاری و همراهی کرد. (۵) به ویژه اگر گزینش، رای دادن، انتخابشدن و انتخابکردن (با همهی نقدها به انتخابات و حکومت ستمگر و برگذارکنندهی نادان)، هنوز معنایی داشته باشد.
انتخابات چهاردهم اکنون بسیار باردار و معنادار شده است. (حتا بیشتر از دور نخست.) پیروزیی مسعود پزشکیان میتواند به تنومندی، انداممندی و نهادمندی جریان کوچک و ناکارآمد اصلاحطلبی در ایران کمک کند و فرآیند انداممندی (Organization) و کارآمدی این جریان را پیشبرد. و شکست مسعود پزشکیان تنها پسماندن از این فرآیند نیست؛ بسیار بیشتر است.
پیروزی سعید جلیلی اگر ایران را به خاک سیاه ننشاند؛ گذار دمکراتیک را در ایران پرهزینهتر و دشوارتر خواهد کرد.
اکبر کرمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویسها
۱) این عدد بسیار اهمیت دارد. از سویی پورمحمدی هم تندترین و منتقدانهترین برگفت انتخاباتی این دوره را بر دوش داشت؛ و هم اصلاحطلبانهترین رویکرد را در گفتآوردها (مناظرهها)ی انتخاباتی پیش گذاشت.
یعنی عدد ۴۲/۶ درصدی پزشکیان که نماد و نمایندهی بخشی از جریان اصلاحطلب در ایران است در برابر ۸/. رنگ و زنگی نهادین و نمادین هم دارد؛ و بسیار بیشتر از شعار میرود. این عدد نمادی از شعور سیاسی نهاد و جریان اصلاحطلب در ایران است که باید در هر حسابوکتابی دیده شود. جریانی که با استخوانی در گلو همچنان میخواهد از چرخهی تسلیم و خشم بپرهیزد؛ و هزینهی خطاهای خود را در گذشته بپردازد. حوصله به خرج میدهد تا از هزینهی نالازم بپرهیزد.
۲) در خبرها آمده بود دکتر محسن اسدی لاری پدر دو تن از قربانیان هواپیمای اوکراینی که به دستور علی خامنهای منفجر شد از مردم خواسته است که در انتخابات شرکت و به مسعود پزشکیان رای دهند. اهمیت این رفتار آنجاست که باید حلاجیها و رفتارهای سیاسی گوناگون را به رسمیت شناخت و از جدالهای حیدری و نعمتی در سپهر سیاسی پرهیخت. باید میدان سیاستورزی را با نهادینه کردن دمکراسی و آداب آن برای همهگان آزاد کرد. جریانهایی که مشارکت یا تحریم در انتخابات را به بارهای ناموسی تبدیل و گروهی از مردم را به خیانت متهم میکنند، گرفتار نادانی مرکب هستند.
۳) تعداد زندانیهایی که زندانبانان آینده شدهاند، آنچنان فراوان است، که هر تردیدی را در بارهی گزارهی بالا از میان برمیدارد.
۴) برخی از منتقدان اصلاحطلبی و اصلاحطلبها چنان از آنها گفتوگو میکنند که انگار خودشان (سلطنتطلبها، مشروژهخواهان یا حتا جمهوریخواهان) همانند جریانهای سیاسی در اروپا هستند! واقعیت آن است که همهی جریانها در ایران سروته یک کرباس و در قوارهی ایران بریده و دوخته شدهاند.
۵) به رفتار، گفتار و سیاستورزی اصلاحطلبها در ایران نقدهای بسیاری وارد است؛ با این همه به اینجریانها باید همانند بردارهایی نگاه کرد که هم در تغییر توازن نیروها، تغییر خواهند کرد؛ و هم کارکرد و نقشی نمادین و نهادین دارند. در ایران به جهت توسعهنایافتهگی سیاسی، مردم از دریافت کارکرد نمادین و نهادین جریانهای سیاسی دورماندهاند! و گرفتار فرهنگ انتظار، شبانرمهگی، ارادهگرایی، آرمانگرایی و قهرمانگرایی هستند.
چرا هنوز پزشکیان کاندیدای اول نظام است، علی لاهیجی