سالهای درازی است که مشکلات ایران را در نبود یک اتاق فکر برای ایران میبینم.
من در زُمره کسانی هستم که با نگاه به تاریخ انقلابهای جهان، انقلاب را راه حل مشکلات نمیبینم. چرا که انقلابها همیشه هیجانها را دامن میزنند و تقویت میکنند و آنها را نه به سوی یک جامعه برابر و آزاد و دموکراتیک بل بسوی بیغولهها هدایت میکنند.
در چارچوب یک اتاق فکر برگزیدگان یک جامعه نه به دنبال انتخاب بد و بدتر، بل به دنبال فکر، اندیشه و چارچوب یک زندگی بهتر و راه حلهایش هستند. این برگزیدگان جامعه با اندیشهای رها شده از برنامه ریزیهای حکومتها، مردم را به گام برداشتن برای زندگی امروز و فردای بچههای خود فراخوان میدهند.
در نبود اتاق فکر، هیجان حاکم است و هر روز به شکلی بُت عیار در آید.
یک روز خمینی و فرشته و شاه، یک روز خاتمی و لبخند جامعه مدنی، یک روز حقوقدانی که سرهنگ نیست و یک روز هم و در ادامهاش حکومت طالبانی و جراح قلبی که تمامی تجربه مثبتش درمان و جراحی یک عضو از اعضاء بدن یک انسان است که البته به جای خود بسیار با ارزش است، ولی نه برای درمان جامعه ایکه دچار مشکلات پیچیده و عنکبوت باری شده که ۴۵ سال است تار و پودش را جویده است.
در گذر ۴۵ سال که راه و روش بد و بدتر دنبال شده هیچ نیازی به بازگشائی پرونده هیچکدامشان نیست چرا که کارنامه ۴۵ ساله آنان و شرایط فلاکت بار امروز ایران گویای تمامی دست آوردهایشان است.
درست است که متخصصان هر حوزه مانند پزشک، جراح، مهندس و تاجر در جامعه ارزشمند هستند و هر کدام نقشی حیاتی ایفا میکنند، اما در شرایط بحرانی و آشفته، جامعه بیش از هر چیز به متخصصان علوم اجتماعی، بهویژه جامعهشناسان نیاز دارد تا با کالبدشکافی اوضاع و ارائه راهحلها و برنامهریزیهای دقیق، مسیر را برای عبور از بحران و رسیدن به آیندهای سالم و بهتر هموار کنند.
برای کالبد شکافی و درمان دردهای یک جامعه نیازمند اتاق فکری با برگزیدگانی است که بجای مسلسل و وعدههای پوچ و توخالی، ساختن امروز و فردای بچههای ایران نشانه گیرند، همان اتاق فکر و برگزیدگانی که از هیجان و دروغ و لفاظی مبرا هستند.
اتاق فکرنشینان فریاد و جار و جنجال ندارند و هیچ جامعه آزاد و برابر و دموکراتیکی هم با شعار و جنجال ساخته نشده است.
اتاق فکر به مثابه کلینیکی برای التیام زخمهای کهنه جامعه، نیازمند گردهمایی فیلسوفان، جامعهشناسان، اقتصاددانان، روانشناسان و صاحبان ایدههای نو است تا با تبادل نظر و نگاههای خلاقانه، ریشه آشفتگیهای اجتماعی را شناخته و راهحلهای کارآمد برای درمان بیماریهای مزمنی که بیش از یک قرن است دامنگیر جامعه شده است، ارائه دهند.
چارچوب یک جامعه برابر و آزاد و دموکراتیک و آیندهاش نیازمند یک برنامه ریزی دراز مدت است و نه چاقوی جراحی پزشکی و نه ایدئولوژی و بهشت و جهنم و خرید و فروشش.
در این کوتاه نوشته، نیازی به باز کردن و چگونه گی و ساختمان اتاق فکر نیست. ولی برای من که همیشه بیشترین اعضاء اتاق فکرِ پیشنهادیم را در ایران میدیدم و میبینم پس از ۴۵ سال تجربه سیاسی-اجتماعی که برای همه ما و آنهایی که خود را واجد شرط برای حضور در همین اتاق فکر میبینند سوال بزرگی پیش آمده است که:
· چرا تعدادی از همین اعضاء فعال و صاحب فکر برای نجات جامعه و آینده ایران و بچههایش همچنان مردم را تشویق به ادامه راه هزار بار تجربه شده «بدَ و بدَتر» میکنند و از ادامه راه فکری با ارزش خود باز ماندهاند؟
· آیا آنها هم خود گرفتار بد و بدتر شدهاند؟
· و یا زبانم لال وعدهها و وعیدها بطور موقت ادامه راه فکریشان را سَد کرده است؟
خوشحالی و امیدهای بسیارم اینست که هنوز هم اندیشمندانِ آینده نگری چون سعید مدنیها، احمد بخاراییها، صدیقه وسمقیها، حاتم قادریها، محمود سریع القلمها و بسیارانی هستند که همچنان پنجرههای اتاق فکر را باز نگه داشتهاند و همچنان تلاش میکنند که روزی به انسجام بیشتری بیانجامد.
باور دارم آن چند نفری هم که از نگاه من همچنان در زُمره صاحبان و سازندگان اتاق فکر هستند، و به دنبال هیجانهای اخیر (انتخابات!!! ۱۴۰۳) در مقابل نامهای خود علامت سوال بزرگی را قرار دادهاند، از این هیجان زودگذر عبور کرده و به مردم و آینده آنان باز گردند تا همچنان برای ساختن امروز و فردای ایران موثر و مفید باشند و در راه نجات ایران از این مخمصه و آلودگی بار دیگر گامهای بلندی بردارند.
ایران فرزندانش را صدا کرده است، پاسخگویش باشیم.
حسین لاجوردی