توسعه و گسترش (development) چیزی همانند کامل شدن یک جورچین است. پارهها ی این جورچین باید صیقل بخورند؛ ورز بگیرند؛ فرسایش یابند و آماده شوند تا در جایگاه مناسب خود قرار گیرند. یعنی در کنار دیگری و زیر نفوذ دیگری است که هر پارهای ریخت مناسب و پایانی ی خود را مییابد؛ و میگیرد.
این داو و ادعا هم در درون یک سامانه (system) و هم در بیرون که سامانهای بزرگتر است، روان است. یعنی یک ذهن گسترشیافته چنان ورز خورده است و میخورد که میداند دمکراسی در پاسخ به کدام دشواری برآمده است! چنین ذهنی آشکارا چنان بالابلند و روزآمد است که از نظر اکثریتها برای خاموش کردن صدا ی اقلیتها بهره نخواهد برد. زیرا یک ذهن گسترش یافته به تاریخ اندیشه هم سرک میکشد و از تکرار خطاها و غلتها ی گذشته میپرهیزد. چنین ذهنهایی هستند که در اجتماع اگر فراوان شوند، جامعه را پایه خواهند گذاشت. یعنی میپذیرند در جامعه، گستره ی همهگانی باید خالی از قدرت شود. در جامعه است که میان سپهر سیاسی و گستره ی همهگانی مرزها ی تیز و ژرفی کشیده میشود؛ و گستره ی همهگانی را از دستاندازی حکومتگران و دستدرازی کسانی که در سپهر سیاست برجسته اند، باز میدارد. قانون، قراداد اجتماعی، حکومت قانون و تعادلات مردمسالارانه از اینجا روییده است.
در این جشمانداز و در سطح ملی باید از بدپنداریها ی سنتی ی اتحاد و یکپارچهگی گذشت، تا بخت ملتدولت شدن برای ایران فراهم آید. هرچه ملتی بزرگتر و روزآمدتر، مخرج مشترک آن به صفر نزدیکتر؛ به زبان دیگر همگونیها و همانندیها واقعی و فربودی نیستند؛ برآمد بدپنداریها ی ما و توهمها ی زبانی، فرهنگی و ملی و برآمد هزارهها سرکوب هستند. (۱) چسبیدن به همگونیها، و کار کردن روی مشترکها ریخت دیگری از توهم همرنگی و یکپارچهگی است، که تنها در اجتماعها ی بدوی و سنتی دیده میشود؛ و هرجور که نگاه کنیم ادامه ی سرکوب هستند. در جامعهها ی جدید گوناگونی و رنگارنگی چنان جدی و چیره است که تنها همپارچهگی کار میکند. گفتوگوها ی جدی و دادوستدها ی فرهنگی و اجتماعی است که جریانها ی سیاسی را برای کنارهمنشستن در جورچین ملی آماده میکند. مرزهایی که در آن جریانها ی گوناگون میتوانند کنار هم قرار و آرام گیرند؛ و در دادوستد و همسازی شکل نهایی خود را بیابند. هرچه جامعه بزرگتر و پیچیدهتر میشود، تمایز و گوناگونی هر روز بیشتر خواهد شد. چنین فرآیندی را دگردیسی و تمایز (Differentiation) خواندهاند که بخشی از گسترش و توسعه است.
دگردیسی هم بنیادها ی درونی دارد و هم بنیادها ی بیرونی. آن بخش از توسعه که به دیگری میرسد؛ و در کنار دیگری رقم میخورد، زیر نفوذ، هنایش و اثر دیگری است و به حضور و بودوباش دیگری وابسته و بسته است. (Other induced forms)
در این ایستار (وضعیت) دگربودهگی otherness اهمیت دارد. در این چشمانداز، توسعه امکانها ی یک جامعه در پذیرش، برآیش، ستایش و پرورش رنگارنگی و گوناگونی و دگربودهگی است؛ که باره و امری پسینی است. یعنی برآمد سازش و همسازی است.
توسعه انداممندی، قانونگذاری و همسازی برای یگانها ی گوناگون است. توسعه فرآیندی است که به نوینش و گونیدن (گوناگون شدن) چسبیده است. توسعه برآمد خودبنیادی و خودبسندهگی آدمی است و به خودبنیادی و خودبسندهگی آدمیان هم میرسد. یعنی توسعه هم برآمد سازوکارها ی روزآمد و مناسب برای چیرهگی بر رنگارنگی است و هم به رنگارنگی و گوناگونی میانجامد. (۲) عجیب نیست اگر انگارههایی همانند بازشناسی (Recognition) انگارهها ی بنیادین جهانها ی نوین هستند. (۳)
توسعه پذیرش، ستایش و بازشناسی دیگربودهگی است.
اکبر کرمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویسها
۱) انگاره ی همانندیها ی خانوادهگی (Family resemblance) ویتکنشتاین آمده است، تا همین کلاف درهم را بازکند. به زبان دیگر در مجموعهها ی بزرگ هیچ مخرج مشترکی نمیماند. هرچه یک مجموعه بزرگتر مخرج مشترک آن به صفر نزدیکتر. در مجموعهها ی بزرگ تنها نقطهها ی گرهی (Nodal points) هستند که یک مجموعه ی بزرگ را همانند یک تور کنار هم نگاه میدارند.
۲) از این جایگاه، شاهنشان توسعه در سپهر سیاسی آزادی وجدان و آزادی بیان است؛ زیرا در زیر سایه ی آزادی وجدان و آزادی بیان است که هم رنگارنگی وگوناگونی پاس داشته میشود؛ و هم به اوج میرسد.
۳) انگاره ی بازشناسی (Recognition theory) انگارهای است که اکسل هونت فیلسوف آلمانی (۱۹۴۹) در پهنه ی انگارهها ی انتقادی پیش گذاشته است. انگارهای در پهنه ی اجتماع و سیاست که نشان میدهد، چهگونه بازشناسی میتواند به دریافت ما از برابری در زندهگی، احساسها و خود شکل دهد. پیشتر در نوشتهها ی خود، به پیروی از دیگران، از این انگاره با سرنام «ارجشناسی جدید» یاد کردهام. هونت میخواهد بگوید: آدمیان برپایه دادهها ژنی در پی شناختهشدن هستند؛ برای رسیدن به خودشدهگی و خودشدن (Self-actualization) باید دیگری و دیگربودهگی را بازشناخت و به رسمیت شناخت.