دردم یکی دو تا نیست؛ای مامِ مهربانم
آسیبِ سنگِ اندوه؛ بارانِ بی امانم
در زیرِ خاک وُ در کار آوایِ تیشۀ شب
در تن نمانده نیرو تلخیم وُ خسته پُر تب
با شادیِ زمانه ما را چه داده پیوند
جز زنگِ خندههای آن کودکانِ دلبند
ما مُردگانِ معدن بیرون بَرَد زِ هستی
با بالِ پرنیانی گاهی سَمَندِ۱ مستی
مستی زِ سر پَرانَد با دشنۀ نهیبی
بینم دوباره ماییم در غارِ غم غریبی
دود وُ غبار وُ سُرفه نفرین وُ چشمِ بی سو
هر سو سیاهی وُ سَم بیدادِ دیوِ جادو
گاهی به دل امیدی چون رویِ ماهِ یارم
اما چه گویم افسوس او مُرده با بهارم
بیمار وُ بی دوا بود آزُرده بود وُ بی هوش
روزی خزان رُبودش شد با خزان همآغوش
در خلوتم چه دیدم جز رنج وُ زحمت وُ درد
در حسرتم هراسانای وای ازین دمِ سرد
ای زندگیِ جانسوز رسوایِ خاص وُ عامم
ای جانِ خستۀ عشق از من رسانِ سلامم
در انتظارِ مهتاب هر شب درختِ بی خواب
در جستجویِ دریا رفتم به سویِ گرداب
بازآمدم پریشان پُر شورِ عشق وُ عصیان
دیدم که آشیانم در آتش ست وُ پنهان
یأسم لباسِ من شد آخر نفس قَبَس۲ شد
بال وُ پَرم فرو ریخت خود خانهام قفس شد
برگو به کودکانمای غنچههای غمزاد
از دستِ روزگاران در سینه مانده فریاد
فانوسِ لالهام بود گُلبرگِ نازِ رؤیا
دیدی که ناگهان مُرد گُم شد زِ چشمِ دنیا
داغِ دروغِ دوران آوازِ من عزا شد
در شهرِ عاشقی نیز مرگِ دلم سزا شد
محبوسِ سنگِ گورم در زیرِ خاک وُ آوار
از انفجارِ ناگه سقفی نماند وُ دیوار
تاریکی وُ تباهی بستر زِ خاک وُ خاشاک
با مرگِ آرزوها اینک سکوتِ غمناک
پژواکِ مرگِ برگیم در چنگِ بادِ پاییز
آیینهای شکسته در خانهای بلاخیز
یارانِ من کجایید خاموش وُ بی پناهیم
رنجور وُ بی صداییم بی آه وُ بی نگاهیم
رضا بیشتاب
جمعه ۶ مهرماه ۱۴۰۳ ـ ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱-سَمَند=اسبِ زرد رنگ. ۲-قَبَس=شعله.
*
*
در سوگ از کف رفتن مفهوم ملت، شهاب الدین حائری شیرازی
تفاوت از کجا تا کجا؟ حسین علیزاده