Tuesday, Oct 1, 2024

صفحه نخست » زبان بریده باز نمی‌شود (۱)، اکبر کرمی

Akbar_Karami_4.jpgچند روز پیش (۲۹ سپتامبر) گفت‌وگو‌ی درخور توجه فرید زکریا را با مسعود پزشکیان می‌دیدم و می‌شنیدم؛ آن‌جا که پزشکیان از «عدالت» و «انصاف» گفت، تجربه‌ی تازه‌ای را یافتم.

پیش‌تر بارها و بارها این واژه‌ها را از زبان او ‌‌و دیگران در میان فارسی‌زبان‌ها شنیده‌ بودم. این واژه‌ها‌ی بی‌زبان در زبان فارسی، دیگر دست‌کم برای من چندان برانگیزاننده نیستند. فرنودها و دلیل‌ها‌ی بسیاری در میان است؛ از جمله این که زبان و واژه‌ها هم در یک فرهنگ سطحی و خالی از فلسفه و ژرف‌اندیشی، آرام‌آرام توخالی و سطحی می‌شوند.

اگر این آسیب را بگذاریم کنار پادبهره‌گیری از واژه‌ها که در دوران جمهوری اسلامی به اوج خود رسیده است، و نیز زبان نتراشیده و نخراشیده‌ی پزشکیان، داستان کامل خواهد شد. (۲) یعنی شیر و شیره‌ی این واژه‌ها را پیش‌تر دی‌وانه‌ها مکیده‌اند! یعنی فرآیند غارت در جمهوری اسلامی از چاها‌ی نفت و آب‌ها‌ی زیرزمینی و زمین‌ها ‌و کوه‌ها و محیط زیست به واژه‌ها هم رسیده است؛ و چندان عجیب نیست، اگر چیز دندان‌گیری برای ما نمانده است؛ و برابری‌‌ی واژه‌ها از میان رفته است؛ و برابرها‌ی انگلیسی‌ی این واژه‌ها یعنی (Justice) و (Fairness) باری بسیار سنگین‌تر و هنایشی بارها بیش‌تر دارند. این تجربه را در گفت‌وگو‌ی فرید زکریا با مسعود پزشکیان به‌آسانی و آشکارا می‌شد دید. گفت‌وگو را در سی‌ان‌ان و به زبان انگلیسی می‌دیدم و می‌شنیدم؛ (و هم‌زمان زبان فارسی آن هم شنیده می‌شد.) در آغاز برای خود‌ام هم باورکردنی نبود؛ و دقیقه‌هایی چند می‌اندیشیدم؛ چه‌طور یک گفت‌وگو به زبان انگلیسی می‌تواند، بسیار فاخرتر و شنیدنی‌تر از همان گفت‌وگو به زبان فارسی باشد؟ انگار حتا واژه‌ها هم در فرهنگ‌ها و زبان‌هایی که قدرت‌مندتر و توسعه‌یافته‌تر هستند، گوناگون و پرتوان‌تر خودنمایی می‌کنند. انگار عدالت و انصاف هم در زبان فارسی بار بددانی و کم‌دانی در باره‌ی این برساخت‌ها را با خود می‌کشند. و بدتر عدالت و انصاف هم هرگاه به زبان یک ببر کاغذی می‌افتد، چندش آور است. ببری که به دخترکان ایران دندان‌ها‌ی نیش خود را نشان می‌دهد و به دشمنان ایران دم.

آیا در سرزمین، و زمانه‌ای که مردمان آن (دست‌کم در میدان سیاست) پیش نمی‌روند؛ گسترش نمی‌یابند؛ و توسعه را با پاها و در کله‌ی خود تجربه نمی‌کنند؛ زبان هم در سایه‌ی سنگین توسعه‌نایافته‌گی از نفس خواهد افتاد؟ و روزی خواهد مرد؟
آیا زبان کوتاه و گنگ پزشکیان نماد زبان بریده‌ی ایران و زبان‌ها‌ی بریده‌ی ایرانی است؟
فردا از این زبان بریده و این ببر کاغذی چه خواهد ماند؟

اکبر کرمی

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویس‌ها
۱) سال‌هاست دغدغه‌ها‌ی زبانی خود را با این سرنام در رخ‌نامه می‌پراکنم؛ و امیدوارم دست‌کم توجه‌ها به زبان‌ها در ایران و ایستار، ساختار و استواری آن‌ها بیش‌تر شود. این نوشتار پاره‌ی ۲۹ از آن کشکول است.
۲) مسعود پزشکیان با آن که از عالی‌ترین سطح آموزشی فارسی در ایران برخوردار است، اما به دلیل ملت‌سازی دستوری و نادیده گرفتن حقوق زبانی زیرفرهنگ‌ها، زیرملت‌ها و زبان‌ها‌ی محلی از گفتاری نرم، گویا، فاخر و تراشیده برخوردار نیست. انگار ترس‌خورده‌گی و زبان دستوری در بی‌زبانی و بدزبانی خود را می‌نماید. چنین نبودی نماد آشکار سرکوب و سانسور و بی‌آینده و بی‌بروباری آن سیاست‌ها و رفتارها در ایران هم است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy