مایک ویتنی در مقاله خود در تارنمای اونز ریویو، مینویسد:
نویسندگان حدود ۵۰ مقاله اصلی در مورد سقوط دولت سوریه، هیچ یک به خود زحمت نمیدهند تا به ذکر این واقعیت بپردازند که شبه نظامیان سنی که بشار اسد را سرنگون کردند، در حال حاضر در لیست سازمانهای تروریستی وزارت خارجه آمریکا قرار دارند. آنها همچنین اشاره نکردند که همین گروه جهادی در لیست سازمانهای تروریستی سازمان ملل نیز قرار دارد. آنها همچنین اشارهای به این موضوع نکردند که رهبر این گروه - ابومحمد الجولانی - ۱۰ میلیون دلار جایزه برای سر خود دارد که توسط دولت ایالات متحده پیشنهاد شده است. هیچ یک از این اطلاعات به مردم گزارش نشد زیرا رسانهها نمیخواهند مردم آمریکا بدانند که واشنگتن فقط به استقرار یک رژیم تروریستی در مرکز خاورمیانه کمک کرده است. اما این چیزی است که واقعاً در جریان است.
پس از ۵۲ سال رژیم دیکتاتوری خاندان اسد در ۸ دسامبر ۲۰۲۴ سرنگون گردید.
سرنگونی رژیم اسد برای مردمی که تحت ستم و در اسارت خاندان اسد بودند خوشحال کننده بود و مسرت بخش میباشد.
هر چند سوریه قبل از سرنگونی رژیم بشار اسد کشوری متحد و یکپارچه نبوده است ولی سقوط رژیم اسد یک واقعه مهمی در خاورمیانه میباشد.
بعد از ۸ دسامبر ۲۰۲۴ اسرائیل ضمن نابودی و بمباران کامل ظرفیتها و تجهیزات نظامی زمینی، دریایی و هوایی سوریه، بخش بزرگی از جنوب این کشور را اشغال نموده و تا بیست کیلومتری دمشق را به اشغال خود در اورده است. شمال در دست ترک هاست و ترکیه بر آن مسلط شده است. سالهاست که بخش نفت خیز و حاصلخیز سوریه در اشغال آمریکاییها میباشد.
رژیم اسد واژگون شد و یک سازمان تروریستی بنام تحریر الشام جانشین آن شد.
تحریر الشام (HTC) که در سال ۲۰۱۷ بوجود آمد، نتیجه ادغام جبهه النصره و چند گروه دیگر شورشی بود. رهبر آن، ابومحمد الجولانی، اهل محله ثروتمند المزه در دمشق است. او که قبلا معلم زبان عربی کلاسیک بود، ابتدا عضو داعش شد و سپس به اردوگاه القاعده پیوست و جبهه النصره را در آن ایجاد کرد و در سال ۲۰۱۷ از القاعده جدا شد.
محصول نورسیده اسرائیل و آمریکا و ترکیه جناب ابومحمد الجولانی بعد از به قدرت نشستن با کوتاه کردن ریش و سبیل و زدن کروات سفیدشویی شد.
نمایندگان دول غربی یکی پس از دیگری شتابان به پابوس تروریست ۱۰ میلیون دلاری که تازگی انقلابی شده است میروند.
همین اقدام ورشکستگی اخلاقی و وجدانی غرب را میرساند و آشکار میسازد که دولتهای غربی به هیچ اصولی نه متعهد و نه پایبند میباشند. فقط کافی است که تروریستها از خودشان شوند تا همه وزرای خارجهشان را خدمت بزرگترین تروریستها بفرستند. حالا نوبت رهبران نئولیبرالهای غربی است که خدمت رهبران گروههای تروریستی برسند.
هیلاری کلینتون گفت آمریکا برای مقابله با شوروی القاعده را ساخت. ترامپ هم گفت که داعش را أوباما ساخت. پس جولانی عزیزم تغییر نکرده، خودمان ساختیمش، حالا لباس و رفتارش را کمی تغییر دادیم.
فکر نکنم بجز جمهوری اسلامی و احتمال زیاد پوتین و امثالهم کسی قبول داشته باشد که اسد یک جنایتکار و دیکتاتور قاتلی نبوده است.
اما دفاع از یک تروریست جگرخوار و سر از تن جدا کن و او را انقلابی نامیدن همانقدر بی شرمانه و مضحک میباشد که جمهوری اسلامی از بشار اسد قاتل و فاسق یک مظلوم و انسانی خوب میسازد.
با وجود پیوند تروریسم و نئولیبرالیسم و صهیونیسم خوش بینی ابلهانه یی است اگر کسی فکر کند که منطقهی ما روی صلح خواهد دید.
نگارنده به هیچ وجه از سقوط بشار اسد که غرق در خیانت و جنایت و فساد بود ناراحت نیست. اما این را میدانم که مسئله مردم خاورمیانه با تغییر رژیمهای دیکتاتوری آنهم توسط حمله نظامی و یا کودتا با کمک و دخالت بیگانگان و اتحاد شومشان تغییر نخواهد کرد. چون مشکلات و مصائب جوامع استبداد زده با جایگزینی یک تروریست با یک دیکتاتور حل نمیشوند، سیستم سیاسی با کسب قدرت سیاسی توسط فرد و گروه دیگری تغییری نخواهد کرد و استبداد باقی خواهد ماند. آن چیزی که باید تغییر کند، در واقع تغییر خودِ جامعه به دست خود و در همبستگی و همیاری با خود است. به عبارت دیگر، مسأله بر سر سرنگونی این مستبد یا آن مستبد نیست. بلکه بر سر تغییر و دگرگونی در تفکر و ذهنیت و هنجارهای جامعه و فرهنگ افراد جامعه است. افرادجامعه بدون کنشگری سیاسی و اجتماعی نمیتوانند جامعهای نو از شهروندان صاحب حق و حقوق بنا نهند. جامعه باید به حقوق خود و مسئولیت خود آگاه گردد و مهمتر از آن به آنها عمل نماید. انسانها مسئول سرنوشت خویش و سرنوشت جامعه خویش میباشند.
بنابراین جامعه را مردم اگاه و صاحب اراده و اختیار میسازند نه اشخاص. نگاه ما نباید بر سر شخص و اشخاص و افراد باشد. بحث بر سر فرد که این برود و آن بیاید جوامع ما را به این روز انداخته است که مثلا اسد حکومت کند یا جولانی، فلانی حکومت کند یا خامنهای. تغییر یک جامعه تنها به فرد حاکم وابسته نیست. بلکه انسانهای هر جامعه تا خود نغییر نکنند و هنجارها و باورها و ذهنیتهایشان عوض نشوند تغییر جدی در جامعه رخ نخواهد داد. نهایت امر فقط مستبد فرار میکند ولی ساختار استبدادی و ستون پایههای آن باقی خواهند ماند. نمونهاش فرار محمدرضاشاه و امدن خمینی و برآمد استبدادی دینی بنام جمهوری اسلامی که جایگزین و ادامه دهنده استبدادی شاهی شد.
سرنگون کردن یک رژیم استبدادی و مستبد حاکم وظیفه مردم ان کشور میباشد و نه عدهای وابسته به بیگانگان. مردمی مسئولیت پذیر که اخلاق و وجدان خویش را بازسازی کرده باشد.
فرید انصاری دزفولی
*