بر اساس فربهترین وعدهی انتخاباتی ترامپ و شرکا، قرار است امریکا دوباره «عظیم» شود!
جنگ روانی قدرتها علیه مردم، منحصر به ملت ایران نمیشود. نتیجهی انتخابات ریاست جمهوری امریکا در نوامبر ۲۰۲۴، بیانگر شکست ملت امریکا، و پیروزی ترامپ و شرکا در جنگ روانی بود. مشاهده ابعاد نشر سوء اطلاعات و ضد اطلاعات، با روشهای شناخته شده در تزویر رسانهای در یکی دو سال کذشته، حیرتانگیز بود. در این زمان، هر سه قوهی قضائیه و مقننه (حداقل برای دو سال) و مجریه، در اختیار قدرتمداران حزب جمهوریخواه هستند. احتمال تغییر این وضع در ۲۴ ماه آینده، زیاد نیست. همین دو سال کافی خواهد بود که تضادها و تقابلهای موجود در دولت، در جامعه سیاسی، و نیز جامعه مدنی امریکا، بیش از پیش هویدا شوند.
در کنار «امریکا را دوباره عظیم کنیم» و «امریکا اول»، برخی دیگر شعارها عبارت بودهاند از «امریکا را دوباره سلامت کنیم» (بهخصوص توسط رابرت کندی، وزیر بهداری جدید، و «امریکا را دوباره توسعهیاب کنیم»، و... گویایی این شعارها البته این اعتراف است که آنجا خبری از عظمت، و سلامت، و رشد و توسعهیابی، و... نبوده است.
فراتر از فقدان «عظمت»، اعتراف به «افول امریکا» است، که در این جملهی ترامپ «از این لحظه، افول امریکا پایان میپذیرد» نمایان میشود. به همین ترتیب، جمله «دوران طلایی امریکا از همین حالا شروع میشود» هم گویای اعتراف به طلایی نبودن اوضاع است.
با توجه به سابقهی چهار سال ریاست جمهوری اول ترامپ، و با توجه به نمایش پندار ترامپ در رسانهها، بهویژه در ۱۰ سال گذشته، و با توجه به پیامِ سخنرانیهای ترامپ در همین روز اول رسمی شدن ریاست جمهوری وی، احتمال ادامهی افول، و چه بسا شتابگیری آن زیاد است.
مشاهدهی برخی هموطنان که برای رهایی از وضعیت موجود، به امامزاده ترامپ دخیل بسته بودند، شاهدی است بر روی داشتن شماری ایرانیان به قدرت. در نتیجهی این پشت به ملت داشتن عدهای از ایرانیان بوده است که طول عمر رژیم «ملاتاریا» در ایران، این قدر طویل شده است. مشاهده دعوت برخی ایرانیان از بایدن و ترامپ و نتانیاهو برای تجاوز به مام وطن، عرق شرم بر جبین ایران و ایرانیان و ایرانیت مینشاند!
در جنبش خودجوش ۱۳۸۸، شاهد روی داشتن بسیاری از مردم به قدرت داخلی داشتند. شعار «رای من کو» مشروعیت رایگیری و «انتخابات» را در این رژیم را زیر سوال برد. ولی اگر در همان زمان، شعارِ بر حقِ و مناسبترِ «حق من کو؟!» در پندار یک حداقل لازمی از ما مردم جا افتاده بود، با علم به ریزشهای قابل توجه از قوای سرکوب، میتوانستیم در همان سال ۱۳۸۸ شاهد سقوط فیزیکی رژیم باشیم.
جبهههای جنگ روانی «توئیتگیت» و «وکالتگیت» و «منشورگیت» و... توسط قدرتهای داخلی و خارجی پشتیبانی میشد، و اگر عدهای ایران در این جنگ روانی شکست خوردند.
رویکرد به قدرت داخلی را در جنبش ۱۳۸۸، و رویکرد به قدرت خارجی را در جنبش ۱۴۰۱ شاهد بودیم. بدین ترتیب، جای تعجب نیست که به علت «روی به مردم» نداشتن، این دو جنبش خودجوش، منجر به سقوط فیزیکی رژیم نشد.
روزها و هفتههای اخیر شاهد دلسردی آن عده از هموطنان که روی به قدرتهای داخلی و خارجی داشتهاند بودهایم. با افزایش اعتماد به نفس فردی و اعتماد به نفس ملی، در یک حدااقل ما ایرانیان، بدون هیچ تردیدی شاهد شتابگیری سقوط وابستگی بوده و خواهیم بود.
با توجه به سردرگمی و نابسامانی سیاست امریکا، بهویژه در سیاست خارجی این کشور، و با توجه به سردرگمی و آشفتگی سیاست داخلی و خارجی رژیم اسرائیل و اروپا و انگلیس، و همچنین با توجه به سردرگمی و ورشکستگی همهی سیاستهای رژیم حاکم بر ایران، امیدوارم هر کدام از ما به سهم خود و به نوبه خود، اعتماد به نفس فردی و اعتماد به نفس ملی بایسته و شایسته را دریابیم. بدین ترتیب است که با فعال شدن در عرصهی ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر، چه به صورت انفرادی، و چه به صورت جمعی در هستهها و شوراهای کوچک و بزرگ، میتوانیم از افزایش کیفی و کمی فجایع اقتصادی، و اجتماعی، و روانی-اجساسی، و سیاسی پیشگیری کنیم. در این صورت و نیز با خشونتزدایی است که خواهیم توانست زمان رسیدن به سقوط فیزیکی رژیم را کوتاهتر کنیم، و شور و شعف مشارکت در استقرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری را از آنِ خود نمایی.
علی صدارت
https://linktr.ee/sedarat
*